سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

پیام ماندگاری عاشورا


پیام ماندگاری عاشورا

در واقعه عاشورا سه عنصر اساسی را می توان از یکدیگر متمایز کرد نخست کرامت انسانی, دوم نفی خشونت و سوم نفی زورگویی

امام حسین(ع) معتقد بود که گذشته از آنکه اقدام معاویه بدعت‌گذاری خطرناکی است، اصل بیعت زوری نیست و نمی‌توان کسی را مجبور به بیعت کرد. بیعتی که با زور گرفته شود، نتیجه‌یی جز ذلت به همراه ندارد. به همین دلیل با این اقدام شدیدا مخالفت کرد

ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان در سده ششم و هفتم میلادی را می‌توان بدون شک تحولی عمیق نه فقط در جهان اسلام که در کل دنیا و تاریخ بشریت تلقی کرد که تاثیرات آن تا به امروز مشهود است. این تحول عظیم بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) توسط خاندان ابوسفیان که از دشمنان درجه یک پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان بودند و در یک حرکت مثال‌زدنی توسط حضرت محمد(ص) مورد بخشش و عنایت قرار گرفتند، مصادره شد. حماسه ظهر عاشورای سال ۶۱ هجری را باید در رابطه با این موضوع فهمید. متاسفانه جنجال‌هایی که بعدها در تاریخ اسلام میان فرق و مذاهب گوناگون رخ داد، مانع از فهم این واقعه در واکنش به آن مصادره شد. یعنی خاندان ابوسفیان بعد از وفات پیامبر(ص) یکه‌تاز میدان شدند و یکی از ایشان یعنی معاویه کوشید تحولی را که به واسطه اسلام در منطقه و جهان در حال رخ دادن بود، به نفع خود مصادره کند.

فاجعه در تاریخ اسلام از همین‌جا آغاز شد و زمانی اوج گرفت که معاویه با بدعت‌گذاری خود تصمیم گرفت برای خودش ولیعهد تعیین کند. به تعبیر روشن‌تر بحث و جدل درباره وقایع گوناگون تاریخ اسلام پایان‌ناپذیر است، اما هیچ‌کس در هیچ‌یک از مذاهب و فرق اسلام از شیعه تا سنی در این نکته تردیدی ندارد که معاویه با تعیین ولیعهد برای خودش بدعتی خطرناک گذاشت که نه با فرهنگ شیعه و نه با هیچ یک از فرق اهل تسنن مطابقت نداشت. این اقدام حتی از نظر اعراب جاهلی نیز بدعت تلقی می‌شد و همه برجستگان و نخبگان با آن مخالف بودند. هنگامی که معاویه برای خود جانشین تعیین کرد، عمده اصحاب پیامبر(ص) فوت کرده بودند و تنها کسانی حضور داشتند که نسل دوم یاران پیامبر(ص) تلقی می‌شدند، یعنی تابعین بودند. جالب است که حتی سران تابعین یعنی عبدالله‌بن‌عمر، عبدالرحمن ابن‌ابی‌بکر و عبدالله‌بن‌زبیر که از خاندان‌های مهم آن عصر بودند نیز با اقدام معاویه شدیدا مخالف بودند. فرزندان کسانی که نزد اهل تسنن به عنوان عشره مبشره خوانده می‌شوند نیز با بدعت‌گذاری معاویه به‌شدت مخالف بودند. حتی در‌میان خاندان‌های مهم خود ابوسفیان نیز اقدام معاویه بدعت خطرناکی تلقی می‌شد و بسیاری از ایشان خود را شایسته‌تر از یزید برای کسب قدرت و جانشینی معاویه می‌دانستند. اما هیچ‌کدام از این مخالفان شجاعت و اقتدار ابراز مخالفت با این بدعت‌گذاری را نداشت.

به عبارت روشن‌تر امام حسین(ع) به دلیل ویژگی‌های شخصیتی والا و موقعیت برجسته‌یی که داشت و شجاعتی که در ابراز مخالفت خود با این حرکت معاویه به خرج داد، در میان مخالفان معاویه به چهره‌یی شاخص و قابل توجه بدل شد.

اما اصل سخن امام حسین(ع) در این ابراز مخالفت چه بود؟‌ ایشان معتقد بود که گذشته از آنکه اقدام معاویه بدعت‌گذاری خطرناکی است، اصل بیعت زوری نیست و نمی‌توان کسی را مجبور به بیعت کرد. بیعتی که با زور گرفته شود، نتیجه‌یی جز ذلت به همراه ندارد. به همین دلیل با این اقدام شدیدا مخالفت کرد. ماجرا نیز از چهار ماه پیش از واقعه عاشورا آغاز شد یعنی وقتی امام برای اخذ بیعت از جانب یزید تحت فشار قرار گرفت، تصمیم گرفت به مکه به عنوان سرزمین مقدس مسلمانان پناهنده شوند.

این اقدام ایشان خود نشانگر هوشمندی و تدبیر ایشان است. زیرا در آن زمان نقش رسانه‌یی مناسک حج بسیار قابل توجه بود و همه مسلمانان از سراسر سرزمین‌های مسلمان‌نشین برای حج عمره یا حج واجب به مکه می‌آمدند و در محیط مکه گذشته از عبادت و به‌جا آوردن آداب، با یکدیگر تعامل داشتند و از اخبار سایر بلاد مسلمین آگاه می‌شدند. مساله دیگر آن بود که تا آن روز حرمت این سرزمین حفظ شده بودو هیچ‌کس به خود اجازه نداده بود که به این مکان مقدس بی‌احترامی کند و به‌ آن متعرض شود. در حالی که بنی‌امیه همین مساله را نیز نادیده گرفتند و نخستین حرمت‌شکنی نسبت به حریم مقدس مکه از جانب ایشان صورت گرفت. به عبارت دیگر هر چه معاویه در حفظ ظاهر می‌کوشید و از نظر ظاهری در دوران خودش موفق به نظر می‌رسید، پسرش یزید اشتباهات فاحشی مرتکب شد و اقدامات پدری‌اش را نقش بر آب کرد البته خود معاویه نیز به این خطای خودش معترف بود و همواره می‌گفت که بزرگ‌ترین خطای من انتخاب فرزندم به عنوان ولیعهد بود.

در هر سه سال اول حکومت یزید، اشتباهات نابخشودنی صورت گرفت. در سال اول واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) و یاران‌شان به وقوع پیوست، در سال دوم تهاجم به مدینه و قتل‌عام بازماندگان و وابستگان آل محمد(ص) رخ داد و در سال سوم نیز به حریم کعبه و مکه مکرمه تجاوز صورت گرفت. آنچه واقعه عاشورا را در این میان شگفت‌انگیز و قابل توجه می‌سازد، درخشش بی‌همتای حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران‌شان است. دامنه و اهمیت حماسه عاشورا به حدی است که بعد از این واقعه هرکس که تصمیم گرفت اقدام سیاسی بکند، کوشید نسبتی میان خود و واقعه عاشورا پیدا کند. یعنی همه افراد یا گروه‌هایی که به هر‌ انگیزه و هدفی وارد فعالیت سیاسی شدند، خواه هدف و انگیزه حق طلبی داشتند یا به دلیل فرصت‌طلبی یا قدرت خواهی قیام کردند، خود را خونخواه امام حسین(ع) خواندند.

در واقعه عاشورا سه عنصر اساسی را می‌توان از یکدیگر متمایز کرد: نخست کرامت انسانی، دوم نفی خشونت و سوم نفی زورگویی. سر جاودانگی و همه‌گیر شدن حماسه عاشورا را نیز باید در همین سه عنصر دید زیرا در همان زمان عاشورا یا بعد از آن اقدامات زیادی علیه یزید ‌بن معاویه و اقدامات نابجای او صورت گرفت و بسیاری علیه او قیام کردند، اما از هیچ کدام جز نامی باقی نماند و همه در کوران حوادث از یاد رفتند. اما واقعه عاشورا فراز و نشیب اختلاف‌ها و درگیری‌ها و تفسیرهای گوناگون را از سر گذرانده و تا به امروز ماندگار شده و در اذهان جهانیان زنده است. به اعتقاد من اصلی‌ترین نکته در ماندگاری پیام عاشورا در مخالفت امام حسین(ع) با دو نوع پلیدی و زشتی است. خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم در آیه ۳۰ سوره حج می‌فرماید «فاجْتنِبُوا الرِّجْس مِن الْأوْثانِ واجْتنِبُوا قوْل الزُّور» یعنی « از پلیدی بت‌ها دوری کنید و از گفتار باطل و سخن زور اجتناب ورزید» یعنی شاهدیم که قرآن کریم سخن زور را به همراه بت‌پرستی پلید می‌داند.

البته در تفسیر سخن زور می‌توان بحث‌های گوناگون صورت داد اما به‌طور کلی می‌توان دو وجه از زورگویی را از یکدیگر تفکیک کرد: نخست زورگویی از جانب حاکمان و شهریاران و دوم زورگویی از سوی شهروندان. هر دو شکل این زورگویی‌ها پلید و زشت است. پس شاهدیم که زورگویی تنها در انحصار حاکمان و دولتمردان نیست و گاهی این رفتار و گفتار شهروندان است که منش دیکتاتورمآب می‌یابد و باید علیه هر دو ایستادگی و مقاومت کرد. امام حسین(ع) نیز در برابر هر دو شکل زورگویی قیام کرد و می‌گفت هم با بیعتی که بدعت آمیز باشد و بخواهد به‌زور گرفته شود مخالفم و هم با تسلیم مردم مخالف هستم.

در یکی از فرازهای سخنان ایشان می‌خوانیم: «انّی لمْ أخْرُجْ أشِرًا ولا بطرًا ولا مُفْسِدًا ولا ظالِمًا وإِنّما خرجْتُ لِطلبِ الاِْصْلاحِ فی أُمّةِ جدّی، أُریدُ أنْ آمُر بِالْمعْرُوفِ وأنْهی عنِ الْمُنْکرِ وأسیر بِسیرةِجدّی وأبی علِیِّ بْنِ أبیطالِب» یعنی «من از روی خود‌خواهی و خوشگذرانی یا برای فساد و ستمگری قیام نکردم، من فقط برای اصلاح در امت جدم از وطن خارج شدم. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره و روش جدم و پدرم علی‌بن ابیطالب عمل کنم.» در همان جملات نخست این بیان اگر به دو مفهوم کلیدی اشر و بطر توجه شود، در‌می‌یابیم که همان دو معنای خشونت در آن نهفته است. یعنی ایشان می‌گوید نه سرمست قدرت هستم و نه انگیزه شرارت و ماجراجویی دارم بلکه قصد اصلی من اصلاح‌طلبی در سنت جد بزرگوارم است.

حجت‌الاسلام عبدالمجید معادیخواه