شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا

کشورهای همچنان مرفه شمال اروپا


کشورهای همچنان مرفه شمال اروپا

کشورهای حوزه اسکاندیناوی برای رسیدن به رفاه چه اقداماتی انجام داده اند

کشورهای حوزه اسکاندیناوی برای رسیدن به رفاه چه اقداماتی انجام داده اند؟

جورج اورول، در مقاله «شیر و تکشاخ: سوسیالیسم و نبوغ انگلیسی» که در سال ۱۹۴۱ نوشته بود، انگلستان را این گونه توصیف کرده بود: «یکشنبه‌های تاریک و غم افزا، شهرهای دودآلود، جاده‌های بادخیز، زمین‌های سبز و صندوق‌های پستی قرمز رنگ.» وقتی به عنوان نویسنده این مقاله تلاش کردم به طور مشابه تصاویر مناسبی از منطقه اسکاندیناوی ارائه دهم، در کشورهای این منطقه رفاه را به وضوح قابل توصیف دیدم: «پدران سوئدی با فراغت از ناهار خود لذت می‌برند، در حالی که کودکانشان در کالسکه به آرامی خوابیده اند (سوئد بیشترین تسهیلات مرخصی زایمان را برای مادران و نیز پدران در جهان ارائه می‌کند)؛ مادران دانمارکی در مه اول صبح سوار بر دوچرخه اند، در حالی که کودکشان را در جای مخصوصی که بر دوچرخه تعبیه شده، حمل می‌کنند (کپنهاگ بیش از ۳۵۰ کیلومتر مسیر ویژه دوچرخه دارد و یک سوم جمعیت این کشور با دوچرخه سر کار می‌روند)؛ معلم فیزیک فنلاندی با دانش آموزان ۱۵ ساله کلاس خود در مورد زیبایی علم صحبت می‌کند (فنلاند مرتبا به ابتدای لیست رتبه‌بندی کشورهای جهان براساس پیشرفت‌های آموزشی نزدیک می‌شود).

حوزه اسکاندیناوی هنوز هم مرفه ترین کشورهای دنیا را در خود جای داده، اما بحران‌های مالی متوالی به تدریج به جادوی این منطقه در مورد رفاه پایان می‌بخشد. دانمارک در اوایل دهه ۸۰ میلادی شرایط بدی پیدا کرد. فنلاند در اوایل دهه ۹۰ که فروپاشی کمونیسم معتبرترین بازار این کشور را از بین برد، از درون دچار اضمحلال شد. سوئد و نروژ تقریبا در همان زمان با بحران‌های مالی جدید روبه رو شدند. این وقایع در ذهن مردم این کشورها هنوز هم تقریبا تازه هستند.

سیاست گذاران این کشورها با تغییر عادات خود، به این تجربه‌های نزدیک به مرگ واکنش نشان دادند. از جمله مهم‌ترین این واکنش‌ها این بود که تراز بودجه کشورهای خود را به تعادل برسانند. به طور مثال، سوئدی‌ها بدهی ملی خود را از ۸۴ درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) در سال ۱۹۹۶ به ۴۹ درصد در سال ۲۰۱۱ کاهش دادند. همچنین آنها با ادعاهایی که در مورد سرعت پیری جمعیت شان وجود داشت، مقابله کردند. در سال ۱۹۹۸ دولت سوئد طرحی را به تصویب رساند که می‌توان گفت جامع ترین طرح اصلاحاتی بازنشستگی در میان کشورهای ثروتمند جهان است. در این طرح، نظام «مزایای تعریف شده» لغو و نظام «سهمیه تعریف شده» جایگزین آن شد که مستمری بازنشستگی را بیشتر به درآمد دوره زندگی فرد نزدیک کرد.

دانمارک در انجام این گونه اصلاحات از سوئد کندتر بوده است. بعد از بحران مالی ۰۸-۲۰۰۷ هزینه‌های دولت به عنوان سهمی از GDP از ۵۱ درصد به ۵۸ درصد افزایش یافت و اکنون در میان کشورهای سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه (OECD) بیشترین میزان هزینه‌های دولتی را دارد. البته سرعت اصلاحات در حال افزایش است. در سال ۲۰۰۶ دانمارک سن بازنشستگی را در کشور از ۶۵ به ۶۷ سال افزایش داد. در سال ۲۰۱۰ این کشور حد بالای پرداخت مزایای بیکاری را از چهار سال به دو سال تقلیل داد. در سال ۲۰۱۱ لغو طرح بازنشستگی پیش از موعد را که طبق آن برخی افراد می‌توانستند در سن ۶۰ سالگی بازنشسته شوند، تسریع کرد و در سال ۲۰۱۲ طرح‌هایی را برای افزایش تفاضل بین حقوق و مزایا اعلام کرد.

کاپیتالیسم رفاه

اشتیاق کشورهای حوزه اسکاندیناوی به تجربه ایده‌های جدید، حتی از تعهد آنها برای ایجاد تراز بودجه‌ای جالب‌تر است. دولت سوئد در حال حاضر به شرکت‌های خصوصی اجازه داده در انعقاد قراردادهای خدماتی با سازمان‌های دولتی رقابت کنند. در نتیجه این اقدام، اکثریت کلینیک‌های پزشکی و مهدهای کودک توسط شرکت‌های خصوصی در این کشور ساخته شده‌اند.

سوئد بیش از هر کشور دیگری در جهان از نظریه میلتون فریدمن (طرفدار نظریه بازار آزاد در اقتصاد)، در مورد کوپن‌های تحصیلی استقبال کرده است و این اقدام باعث شده والدین سوئدی بتوانند در نوع مدرسه فرزند خود، حق انتخاب داشته باشند. شرکت‌های خصوصی و گروه‌های داوطلبانه هم دعوت شده‌اند تا مدارس «آزاد» بسازند. تقریبا نیمی از دانش آموزان این کشور ترجیح می‌دهند به مدارس محلی نروند. بیش از ۱۰ درصد دانش آموزان زیر ۱۶ سال و بیش از ۲۰ درصد دانش آموزان بالای ۱۶ سال در این مدارس آزاد تحصیل می‌کنند که دو سوم آنها را شرکت‌های خصوصی اداره می‌کنند.

دانمارک بند مفیدی را به نظریه کوپن‌های تحصیلی افزوده است. در این کشور نه تنها والدین می‌توانند از صندوق‌های قرضه ملی برای فرستادن فرزندان به مدارس خصوصی استفاده کنند، بلکه می‌توانند با هزینه خودشان سطح مدارس را هم بالا ببرند. این اقدام، تنوع مدارس را در دانمارک، به خصوص در کپنهاگ بالا برده و مدارس آکادمیک برای سنت گرایان و مسلمانان و حتی اعضای جنبش اجتماعی «هیپی‌ها» به وجود آورده است.

دانمارک از نظر فضای کاری، بیشترین امنیت و انعطاف را در میان کشورهای جهان ایجاد کرده است. شرکت‌های دانمارکی درست مثل آمریکا می‌توانند به راحتی کارمندان خود را اخراج کنند، اما دولت برای کارمندان اخراجی مزایای زیادی را در نظر می‌گیرد و به آنها کمک می‌کند شغل جدیدی پیدا کنند. بیشتر کارفرمایان این سیستم را می‌پسندند، چون باعث می‌شود بزرگ‌ترین مشکل قاره اروپا – یعنی یک بازار کار دوگانه که از مردم داخل حمایت شدید می‌کند و خارجی‌ها را مجبور می‌کند به مشاغل موقت روی بیاورند - را نداشته باشند.

دانمارک همچنین در اتخاذ سیاست‌های هوشمندانه پیشگام بوده است. دولت این کشور طرح دریافت مالیات سنگین را که هدف آن هدایت مردم به سوی یک زندگی سالم تر بوده لغو کرد، چون نتایج این طرح ناامیدکننده بوده است. با این حال، دولت همچنان از قدرت مالی خود برای تشویق نوآوری استفاده می‌کند. به عنوان مثال، به جای اینکه صندلی‌های چرخ دار را به همان عرضه کنندگان قبلی سفارش دهد، شرکت‌های رقیب را تشویق کرده ابزارهای حرکتی جدیدتری پیشنهاد دهند و هر شرکت که در این زمینه موفق تر باشد، از امکانات دولتی برای صادر کردن محصول خود استفاده خواهد کرد.

اگر بگوییم این اصلاحات رفاهی نشانه پیروزی نظریه فریدمن است، شاید اغراق کرده باشیم. جامع‌ترین تحقیقی که در مورد اصلاحات مدارس سوئد انجام شده، نشان می‌دهد داشتن حق انتخاب مدرسه، نتایج مثبتی در بر دارد. آندرس بوهمارک و مایکل لیندهال، داده‌هایی را بین سال‌های ۱۹۸۸ و ۲۰۰۹ در مورد کلیه دانش‌آموزان سوئدی مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که افزایش سهم مدارس آزاد در یک بخش خاص، از جنبه‌های مختلف، شامل نمرات درسی تا شرکت در دانشگاه، به عملکرد بهتر منجر می‌شود. اما بیشترین پیشرفت‌ها در مدارس دولتی معمولی ثبت شده اند تا مدارس آزاد. همزمان، رتبه سوئد در جدول رتبه‌بندی سالانه OECD در مورد دستاوردهای آموزشی تنزل یافته است. رسانه‌های سوئدی سرشار از داستان‌هایی در مورد بدرفتاری مدارس و بیمارستان‌های خصوصی این کشور است.

فنلاندی‌ها نیز یکی از موفق ترین سیستم‌های آموزشی را در اختیار دارند که البته در آن توجهی به نظریه فریدمن نداشته اند. آنها از تشکیلات پاسخگویی آموزشی مانند تدوین برنامه‌های درسی ملی و بسیار جزئی شده، بازرس‌های مدارس، امتحانات پراسترس و کوپن تحصیلی صرف نظر کرده اند. کلیه دانش آموزان از سن ۷ تا ۱۶ سالگی در یک آموزشگاه جامع شرکت می‌کنند و هیچ فاصله‌ای بین ابتدایی و دبیرستان وجود ندارد. معلمین شیوه‌های مختلف تدریس را به دلخواه خود تجربه می‌کنند که البته تاکید آنها بیشتر بر خلاقیت و آموزش گروهی است. آزمون گرفتن صرفا برای شناخت دانش آموزان است، نه طبقه بندی کردن آنها.

در عین حال، فنلاندی‌ها بسیاری از مسائل متداول آموزشی را نادیده می‌گیرند. دانش آموزان در سن ۱۶ سالگی به دو گروه تقسیم می‌شوند: عده‌ای که وارد بازار کار می‌شوند و عده‌ای که قصد دارند در دانشگاه ادامه تحصیل بدهند. هزینه آموزش در بودجه فنلاند چندان زیاد نیست و میزان آن در سال ۲۰۰۹ تنها ۴/۶ درصد GDP بوده که این رقم در آمریکا ۳/۷ درصد است. از این نظر، معلمین فنلاندی همواره به حقوق همتایان بریتانیایی خود غبطه خورده‌اند.

موفقیت آموزشی فنلاندی‌ها نه به پاسخگویی مربوط است و نه به منابع موجود؛ بلکه این موفقیت مرهون دو ویژگی است که در مباحث گسترده‌تر آموزشی جهان نادیده گرفته شده‌اند: اعتماد و ثبات. دولت توانسته افراد ممتاز را در شغلی که درآمد مالی چندانی ندارد بگمارد و در عوض برای آنها استقلال و شأن اجتماعی ایجاد کرده است. معلمین فنلاند آزادند تا برنامه‌های درسی را خودشان طراحی و امتحانات را هم با سلیقه خودشان طرح و برگزار کنند. این سیستم تقریبا از اوایل دهه ۷۰ میلادی ثابت مانده است.

کنترل هزینه‌های دولتی سخت‌ترین کار در سیاست است. کشورهای اسکاندیناوی در این امر موفق بوده‌اند، چون به جای ایدئولوژی‌ها بر نتیجه کار متمرکز بوده‌اند. با این حال، در آن چیزی که عمل گرایی می‌تواند به دست آورد، محدودیت وجود دارد. کشورهای اسکاندیناوی همچنان از «رخنه ثروت به طبقات پایین» (Trickle-down) که میت رامنی، نامزد جمهوری خواه انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا از آن حمایت می‌کرد، رنج می‌برند. این کشورها از سوی سیاستمداران حرفه‌ای اداره می‌شوند که نمی‌دانند تصویب قانون یک سال مرخصی زایمان برای اداره دولتی یک معنی دارد و برای یک بنگاه خصوصی تازه تاسیس، معنایی دیگر.

مترجم: مریم رضایی