یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
تمرینِ نوشتن
«فرمول این است که فرمولی نیست. فرمول این است که فرمولی نباید. اگر ذهن ورزیده بشود، اگر ورزیدگی ذهن با آگاهی ذهن، تمامیت ذهن، صداقت ذهن، همراه باشد هر جا گیری یا گرهی پیش بیاید سعی میکند آن را باز کند. قوت بازکردنش پیداست که متناسب است با همان ورزیدگی و آگاهیاش... در کار خسته همیشه فرمول دیده میشود. قالبی که از پیش ساختهای فرق میکند با قالبی که در حین ساختن میبینی باید بسازی. این جَلدی و فِرزی و ورزیدگی میخواهد. مساله اساسی حاضرکردن ذهن است. در کار هیچچیز جای «جادرجا ساختن» را نمیگیرد. اما برای «ناگهانی» و «جادرجا ساختن» تمرین لازم است تا ورزیده بشوی، اگر بشوی.
درست مثل دو. مثل پرش. کسی که برای دو سرعت کار میکند هرروز و هربار که میدود رکورد عالی نمیآورد. اما ریاضت را میکشد و صدجور تمرین نرمش و چابکی میکند و عضلههایش را آموخته میکند، نفسش را و خوراکش را و سنگینیاش را مرتب میکند تا آن روز که روز است وقتی تیر داور فرمانده مسابقه در رفت آنچه را دارد بیاورد. اگر طرح کار و فهم مطلب و دیدن آدمها و نشاندادن آدمها غرض است اینها را باید از پیش شناخته باشد. خلاصه اینکه اگر با نوشته ور بروی یک چیز زورکی خواهد شد، با نویسندگی و نوشتن باید ور رفت نه با نوشته...» اینها بخشی از پاسخهای ابراهیم گلستان است در گفتوگویی که سالها پیش انجام شده و بعدها در «گفتهها» به چاپ رسیده است؛ گفتوگویی که با سوالی درباره شروع نویسندگی گلستان و اولین قصه «آذر، ماه آخر پاییز» شروع میشود و بعد در ادامهاش به شیوه و تمرین نوشتن میکشد. گلستان در آخرین جملههای این گفتوگو، لازمه نوشتن را نه فرمول حاضر آماده که «دیسیپلینشخصی» نویسنده میداند، چیزی که با نظاره و تماشا و مطالعه پیدا میشود و در «دیدن زندگی و زندهبودنها» به دست میآید. او دیسیپلین را هم نه قید که «آزادی آگاه مسلط» میداند و میگوید که قریحه دخلش زود میآید اگر که غنی نشود.
آنچه گلستان در این گفتوگو مطرح کرده، دقیقا برخلاف ادبیات کارگاهی بابشده در سالهای اخیر است؛ کارگاههایی که ادبیات را به کپسولِ ادبیات تبدیل میکنند و میتوان با خوردن چند کپسول و بهکاربستن فرمولهای حاضرآماده نویسنده شد و کتاب بیرون داد و حاصلش ادبیاتی است تخت و یکشکل که ردی از زمانهاش بر خود ندارد و تنها میتوان رد فرمولهای تجویزشده و نسخههای پیچیدهشده را در آن دید. آنچه گلستان درباره شیوه و تمرین نوشتن مطرح کرده را میتوان در شکل و شمایلی دیگر در مصاحبههای بسیاری از نویسندگان مطرح دنیا دید. اما همینگوی در بخشی از دستنوشتههایش تمرین و عادات نوشتن را در فرمی داستانی به تصویر کشیده است.
همینگوی در دوره پختگیاش کتابی درباره دوران جوانی و شروع نویسندگیاش نوشته و در آن علاوه بر اینکه تصویری از پاریس دهه ۲۰ ارایه داده، به تصویری دیگر هم پرداخته و آن نظم و قاعده در کار و شیوه نویسندگی است. او قاعده نوشتن را «انضباط خوب و خشک» مینامد؛ چیزی که از همان شروع دوره نویسندگیاش بهدنبال آن بوده است؛ انضباطی خوب و خشک در میان زندگی پرماجرایی که سفر و نوشیدن و شکار و جنگ تنها بخشی از آن است. روایتی که همینگوی در کتاب «پاریس جشن بیکران» از خود به دست میدهد، تصویر نویسندهای جوان است که در شرایطی آشفته و بههمریخته بهدنبال انضباطی سفت و سخت برای نوشتن است و هر چیزی را در نسبت با آن میسنجد. نویسنده جوانی که اگرچه درگیر فقر و نیازمند پول است اما روزنامهنگاری را کنار گذاشته و دیگر مطلبی برای نشریات نمینویسد تا تمام وقت به ادبیات بپردازد، مسابقههای اسبسواری و شرطبندی روی اسبها را رها میکند، وقتی که این کار به رقیبی برای نوشتن بدل میشود و حتی نوشیدن و خوردوخوراکش را هم بر اساس پیشرفتن داستانش تنظیم میکند. همینگوی در این سالها حتی جای ثابت و مشخصی برای نوشتن نداشته و از کافههای پاریس بهعنوان دفتر کارش استفاده میکرده و در ساعت کارش هم حضور هیچکسی را در میزش تحمل نمیکرده است.
«پاریس جشن بیکران» بیش از هر چیز درباره خودِ نوشتن است و تصویری است از نظم و قاعده نویسنده جوانی که داستانهایش بعدها بدل به بخشی مهم از یکی از شیوههای داستانکوتاهنویسی در قرن بیستم شدند. همینگوی کار روی پاریس جشن بیکران را در سال ۱۹۵۷ در کوبا آغاز کرده و در ۱۹۶۰ آن را به پایان میبرد اما این کتاب بعد از مرگش به چاپ میرسد و اتفاقا با استقبال هم مواجه میشود. پاریس جشن بیکران مربوط به خاطرات همینگوی از دوره جوانیاش در پاریس و در سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ است اما خودش هم اشاره کرده که میتوان این کتاب را اثری داستانی دانست. ۲۰داستان کوتاهی که کانون همه آنها یک نقطه است و آن نقطه نوشتن و تمرینها و عادتهای مربوط به نوشتن است. همینگوی میگوید همیشه در بین ساعتهای نوشتنش کتاب میخوانده تا ذهنش از دغدغه نوشتن خلاص شود و چون پولی برای خرید کتاب نداشته، کتابها را از یک کتابفروشی قرض میکرده است.
برای همینگوی، نویسندگی سبکی از زندگی یا حرفه و کاری است که هر چیز دیگری را درون خود میکشد و همهچیز در خدمت آن است. او در بخشی از کتاب درباره اسکات فیتزجرالد مینویسد و نشان میدهد که چگونه نویسندهای که زندگیاش در خدمت نوشتن نیست به نابودی دچار میشود. یوسا در بخشی از مطلبش درباره این اثر همینگوی نوشته: «خاطره در جشن بیکران وسیلهای ادبی است برای اصلاح هوسبازی حافظهای که دیگر نمیتواند بر چیز مشخصی متمرکز شود یا از پس ساختار دقیق یک داستان بلند برآید، بلکه آشفته و رها، از تصویری به تصویر دیگر میپرد، بیآنکه هیچگونه هماهنگی یا تداومی داشته باشد. در رمان، این تقسیمبندی جزییات کار را مغشوش میکند، اما در کتاب خاطرات بهجای آن از میان چهرهها و اماکن شناور در رود زمان، در جهت خلاف مردمان بسیاری که به باد فراموشی سپرده شدهاند، آمیزه تاثیرگذاری به دست میدهد.»
پیام حیدرقزوینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست