چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

جُبن و بی غیرتی


جُبن و بی غیرتی

جُبن ترسوئی در طرف تفریط و عبارت است از این که در مواردی که مثلاً أولیٰ انتقام است هیچ جنبشی و حرکتی نکند و غضب افراط در این حرکت است

● بی‌غیرتی و بی‌حمیّتی

و آن عبارت است از کوتاهی و اهمال در محافظت آن‌چه نگاهبانی آن لازم است، از دین و عِرض (ناموس و آبرو) و اولاد و اموال. و آن از نتایج کوچکی و ضعف نفس است و از مُهلکات بزرگ به‌شمار می‌رود. و گاه به دیّوثی و قیادت منجر می‌شود.

رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

دل مرد بی‌غیرت سرنگون است. (یعنی برخلاف خوی انسانی است)

(إِذٰا لَمْ یَغَرِ الرَّجُلُ فَهَوُ مَنْکُوسُ الْقَلْبِ )

و نیز فرمود: ”اگر مردی دربارهٔ همسر خود چیزی منافی غیرت ببیند و به غیرت نیاید خداوند مرغی را می‌فرستد که آن را قندر گویند و چهل روز بر درِ خانهٔ او می‌نشیند و بانگ برمی‌آورد که خدا غیور است و هر صاحب غیرت را دوست دارد. اگر آن مرد به‌غیرت آمد و آن‌چه منافی غیرت است از خود دور کرد که خوب، وگرنه پرواز می‌کند و بر سر او می‌نشیند و فریاد می‌کند و پرهای خود را بر چشم‌های او می‌زند و می‌پَرد و بعد از این روح ایمان از آن مرد جدا می‌شود و ملائکه او را دیّوث می‌نامند.“ و نیز فرمود: ”ابراهیم غیور بود و من از او غیورترم، و خداوندبینی کسی را که بر مؤمنین و مسلمین غیرت نورزد قطع خواهد کرد.“ و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) (هنگامی که در عراق بود) فرمود: ”ای اهل عراق! شنیده‌ام که زنان شما در راه‌ها با مردان برخورد می‌کنند(و در جای شلوغ به یکدیگر شانه می‌زنند که راه بدهند) آیا شرم نمی‌کنید؟“ و باز فرمود: ”شرم نمی‌کنید و به غیرت نمی‌آئید که زنان شما به بازارها می‌روند و [در محل ازدحام] با مردهای کفّار شانه به‌هم می‌زنند که راه یابند؟“

● جُبن

جُبن (ترسوئی) در طرف تفریط و عبارت است از این‌که در مواردی که مثلاً أولیٰ انتقام است هیچ جنبشی و حرکتی نکند. و غضب افراط در این حرکت است. پس جُبن به یک اعتبار ضدّ غضب است و به اعتباری دیگر ضدّ تهوّر. و به هر دو اعتبار در طرف تفریط و از مُهلکات بزرگ است و آدمی به سبب آن دچار صفات مذمومی مانند خواری نفس و ذلّت و ناگواری زندگی می‌شود و مردم در جان و مال او طمع می‌کنند و در کارهای خود بی‌ثبات و تنبل و راحت طلب می‌گردد. و از این‌رو از همهٔ سعادت‌ها باز می‌ماند و ستمکاران دست تجاوز بر او می‌گشایند، و انواع رسوائی‌ها را دربارهٔ خود و اهل خود تحمّل می‌کند، و دشنام‌ها و تهمت‌های ناروا را می‌شنود و نسبت به آنچه موجب ننگ و رسوائی است بی‌مبالات می‌شود و مقاصد و امور مهّم خود را مهمل و معطّل می‌گذارد. و لذا در شریعت از آن نکوهش شده است. رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرموده است:

سزاوار نیست که مؤمن بخیل و ترسو باشد و نیز فرمود:

(لٰایَنْبَغی لِلْمُؤْمِنِ أنْ یَکُونَ بَخیلاً وَ لٰا جَباناً )

و نیز فرمود:

خدایا از بخل به‌تو پناه می‌برم، و از جُبن به‌تو پناه می‌برم، و از این‌که به فرتوتی و پست‌ترین دوران عمر برسم به تو پناه می‌برم.

(اَللّٰهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْبُخْلِ، وَ أعُوذُ بِکَ مِنَ الْبُخْلِ، وَ أعُوذُ بِکَ مِنَ الْجُبْنِ، وَ أعُوذُ بِکَ أنْ أُرَدَّ إِلٰی أرْذَلِ الْعُمْرِ )

و علاج آن - بعد از آگاه ساختن نفس بر نقص و مُهلک بودن آن - این است که انگیزه‌های غضب را در آنچه جُبن به سبب آنها پدید می‌آید تحریک کند. زیرا قوهٔ غضب در هر کسی موجود است، ولی در بعضی از افراد ضعف و نقص می‌یابد و در آنها جُبن پدیدار می‌‌گردد. و چون پی‌درپی برانگیخته شود فزونی و قوّت گیرد، چنانکه آتش کم با تحریک پیاپی برافروخته و شعله‌‌ور گردد. از حکما نقل شده است که خود را در مخاطرات شدید و ترسناک می‌افکندند تا این رذیله را دفع کنند. و از چیزهائی که برای معالجهٔ آن سودمند است این است که با کسانی که خود را از شرّ و دشمنی او ایمن می‌دانند وضع مخاصمه بگیرد تا نیروی غضب او تحریک شود، و چون در نفس او ملکهٔ شجاعت حاصل شد آنگاه خویشتن را از این‌که تجاوز کند و به طرف افراط بیفتد نگاه دارد.