شنبه, ۲۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 15 March, 2025
زبان سرخ

آشنایی من با سهروردی سرنوشت معنوی مرا برای گذار از این دنیا تعیین کرد. این جمله راهانری کربن فیلسوف و متاله معاصر فرانسوی به فیلپ نمو گفته بود. سهروردی و مهمترین کتاب او یعنی حکمهًْ الاشراق مسیر زندگی و اندیشه کربن را چنان تغییر داد که او در جایی گفته بود من در سن ۳۶ سالگی با مراد خویش و آثارش آشنا شدم و سهروردی نیز در ۳۶ سالگی به شهادت رسید. گویی که هر دو در عالمی ملکوتی به گفتوگو نشستهایم.
سخنم را با هانری کربن آغاز کردم چرا که او از جمله کسانی بود که سهروردی را برای ما ایرانیان مجددا شناساند. سهم کربن در تصحیح و تفسیر نوشتههای سهروردی قابل انکار نیست. او سرآمد سهروردی پژوهان معاصر است. درست همانند کاری که سهروردی انجام داد و میراث فلسفی و معنوی کهن ایران و در حقیقت، حکمت و خردش را احیا کرد. اما به راستی چگونه این کار صورت گرفت و ایران ما دوباره زنده شد؟
بیگمان هدف سهروردی از اندیشه ایران و تفکر ایرانی چیزی نبود جز راست اندیشی و کردار حقطلبانه و توحید. او در رساله کلمهًْ التصوف مینویسد: «در میان ایرانیان قدیم گروهی بودند که به حق رهبری میکردند و حق آنان را در راه راست رهبری میکرد، حکمای باستانی به کسانی که خود را مغان مینامیدند شباهت نداشتند. حکمت متعالی و اشراقی آنان را که حالات و تجربیات روحانی افلاطون و اسلاف وی نیز گواه بر آن بوده است، ما دوباره در کتاب خود حکمتالاشراق زنده کردهایم.»
سهروردی با چنین اندیشهیی جانش را بر سر راهی گذاشت که اینک ما از او به عنوان حکیم شهید یاد میکنیم. سهروردی، فیلسوف ایرانی سده ششم قمری، مبلغ آنچه که او حکمت عتیق مینامد، تلاش کرد تا با وحدتبخشی میان فلسفه یونانیان و ایرانیان حکمت الهی را که از جانب خداوند به پیامبرانش رسیده، تفسیر فلسفی کند.
لذا او احیای حکمت کهن ایرانیان را به تنهایی به دوش کشید. سهروردی احترام خاصی به زرتشت داشت و او را به عنوان پیامبر ایرانی خطاب میکرد و از این رو بود که اندیشه و حکمت ایران باستان برای او اهمیت یافت.
حکمت اشراقی را که سهروردی از آن یاد میکند، به دو معنا میتوان فهمید. یکی معنای ظاهری و لغوی آن است، یعنی درخشش و نورافشانی آفتاب در حال طلوع و دیگری معنای باطنی و عمیق آن است که بیانکننده لحظه ظهور معرفت است. در نتیجه حکمت اشراق مبتنی بر فلسفه شهودی و تجربه عرفانی و با سرچشمه گرفتن از مشرق عقول مجرد حاصل میشود.
بدین لحاظ معرفت اشراقی را حکمت مشرقیین نیز لحاظ کردهاند و معنای آن این خواهد بود که فرزانگان ایران باستان، نهتنها به واسطه مکان آنان روی زمین یعنی ایران بلکه به سبب معرفت خود مشرقی بودند. سهروردی ایران را سرزمین آریایی نمیبیند، بلکه ایران برای او سرزمین حکمت مشرقی است. سهروردی این شرق اشراقی را به صورت «هاله افتخار» یا همان «خورنه» شاهانهیی که در گذشته گرد سر شاهان حکیم در ایران باستان میدرخشید، در روان ایران کشف میکند. به تعبیر هانری کربن، این شجره نسب اشراقی مغان کهن ربطی به فلسفه تاریخ ندارد، بلکه اصل و نسب قدسی است.
سهروردی را متکلمان خشکمغز عهد ایوبیان به دلیل توجه او به حکمت اشراقی و نبوت به کام مرگ فرستادند و بنا به گزارشی او را کافر مرتد دانستند که در نتیجه زندانی شد و بر اثر گرسنگی جانش از دست برفت. مرگ سهروردی نمونه بارز جدال تاریخی- معرفتی میان ظاهر و باطن حقیقت است. داریوش شایگان از جمله چهرههای شاخص ایرانی است که به سهروردی علاقهمند است. او در کتابی که در باره هانری کربن نوشته، چنین میگوید: «به نظر سهروردی پیامبر(ص) و قهرمانان ایران باستان همه در یک سرنوشت نبوی سهیم بودهاند؛ سرنوشتی که تاریخ قدسی اهل کتاب بیانگر آن است. نقشی که سهروردی به عنوان میانجی میان اسلام و حکمت ایران زرتشتی بازی کرده در واقع همان نقشی است که سلمان پارسی میان جماعت ایرانی و اهل بیت پیامبر بازی کرده است.»
در حقیقت ایران در نظر سهروردی فرهنگی کاملا مستقل از یونان دارد و او حتی معتقد است افلاطون و دیگران از این فرهنگ متاثرند. به نظر سهروردی این فرهنگ به اسلام و معنویت حاصل از آن بسیار نزدیک است. زیرا از این رو است که ایرانیان آن را به عنوان دین خود برگزیدند. به هر حال نمیتوان سهم او را در این احیا نادیده گرفت.
آنچه او در این میان احیا کرده است همان چیزی است که امروزه آن را حکمت اشراق میدانیم. توجه ویژه سهروردی به ایران باستان را نباید به عنوان باستانگرایی یا ملیگرایی در نظر آورد چراکه نه سهروردی منشأ اوجگیری چنین توجهی در طول تاریخ بوده و نه سیاست زمانه چنین مقتضیاتی را فراهم آورده بود. قبل از سهروردی کسانی همچون ابوریحان بیرونی و فارابی و حتی فردوسی نیز به ایران توجه خاصی داشتند. اما سهروردی دغدغه فلسفه شهودی و معنوی داشت که بنمایه آن اشراق بود، آن هم اشراقی ایرانی که تنها مبنای آن حکمت خسروانی ایران باستان بود. برای همین بود که سهروردی به ابنسینا ایراد میگرفت که کمتر به حکمت ایرانی و ایران باستان و اشراقیت آن توجه کرده است.
از مرگ سهروردی بیش از هشتصد سال میگذرد و به همان دلیل که حاسدان فلسفه او را تاب نیاوردند و دستور قتلش را صادر کردند، طی این ایام نیز حکمت اشراقی او مورد توجه قرار نگرفت و اقبال بسیار کمی به افکار سهروردی شدهاست، اگرچه باید اذعان داشت که نگاه سهروردی به ایران لازمه زمان ما نیز هست، اما باید لوازم زمینه و زمانه آن نیز فراهم شود تا در دنیای آشوبزده مدرنیته، حکمت خسروانی نیز جایی داشته باشد. مطلبم را از هانری کربن آغاز کردم و با عبارتی از او به پایان میرسانم: «من شیخالاشراق جوان را از دیرباز قهرمان و نمونه فلسفه میدانستم و با بهره جستن از الگوی او کوشیدم تمام فرهنگ معنوی ایران را بفهمم و همه ابعاد در حال تکوین آن را ترسیم کنم. شاید بتوان گفت که طی این سالها ایرانیان بسیاری را یاری کردم تا راه خود را دریابند.»
منوچهر دینپرست
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست