یکشنبه, ۲۰ خرداد, ۱۴۰۳ / 9 June, 2024
مجله ویستا

یک آسمان شعر


یک آسمان شعر

نقد ادبی زبانی است که فراسوی زبان می رود و سخنی است که درباره سخن ارائه می‌شود. محمدحسین بهجت تبریزی معروف به شهریار شاعری است که می‌توان زبان شعر او را نوعی فراسوی زبان نام …

نقد ادبی زبانی است که فراسوی زبان می رود و سخنی است که درباره سخن ارائه می‌شود. محمدحسین بهجت تبریزی معروف به شهریار شاعری است که می‌توان زبان شعر او را نوعی فراسوی زبان نام نهاد. ادبیات اساساً برزبان استوار است و زبان در شعر این شاعر تبریزی احساس و زیبایی‌های وصف‌ناشدنی را به تصویر می‌کشد. هرچند شعر امروزه در ادبیات یکی از کم‌اثرترین ژانرهای روزگار کنونی ما است. زندگی جدی و ماشینی و به دور از احساس باعث شده که شعر کمتر مورد توجه قرار گیرد؛ اما شعر شهریار از آن دست اشعاری است که هنوز مورد توجه دوستداران شعر و ادبیات است. شعر «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا» از اشعار اوست که مورد توجه مخاطبان قرار دارد و چون احساسات واقعی شاعر را وصف می کند تا حالا ماندگار بوده و رنگ کهنگی نگرفته است. شهریار در این اشعار هرچند با حالتی حسی و شاعرانه سخن می گوید اما در کنار آن شیوه‌ای از زبان نقد وجود دارد که پیام و مفهومی برای خواننده شعر تداعی می کند؛ این پیام انعکاس دهنده تجربیات و افکار شاعر است. برخی از منتقدان ادبیات که با نگرشی بدبینانه به متون ادبی نگاه می کنند بر این باورندکه: روش بیان زیبا، اساساً وجود ندارد! تنها استعاره می تواند به روش بیان گونه‌ای جاودانه ببخشد. اگر با کمی تعدیل سخن این منتقد را بپذیریم و در کنار استعاره عوامل دیگر را هم دخیل بدانیم به نکات جالبی می‌رسیم. شعر شهریار مملو از واژه‌های استعاری است که در کنار دیگر آرایه‌های ادبی که در شعر وی مشاهده می شود جلوه‌گر جاودانگی شعر این شاعر خواهد بود. او در جایی متأثر از حافظ این شعر را سروده است:

چه زنم چونای هر دم زنوای شوق او دم

که لسان غیب خوش‌تر بنوازد آشنا را

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایی بنوازد آشنا را

استفاده از شعر حافظ توسط شهریار بر این امر تأکید دارد که شاعر از نوعی علاقه‌مندی قلبی و فکری به نوع غزلسرایی به آن شیوه علاقه دارد؛ شیوه‌ای که ماندگاری‌اش را همچون آزمونی موفق پس داده است. در این شعر شاعر ساختار واقعی خود را آشکارمی کند، ساختاری که با صفات ویژه خود تعریف می شود و در آن شکلی از حضور و کشش دیده می شود. بیان نکات اخلاقی و دینی در شعر شهریار به شیوه‌ای شاعرانه به کار می رود آنجا که می گوید:

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

در این جا نظم صوری واژگان یا شکل‌گیری زبانی شعر، کافی نیست تا ساختار شعری را توضیح دهند این ابیات به گونه‌ای ناگهانی ژرفتر و پرمعناتر می‌شود و این نتیجه گونه‌ای رسم شاعرانه است که پژوهش ساختاری شعر می‌کوشد تا این راه و رسم را بیابد. سرودن شعر به این معنا به معنی آفرینش ساختاری کلامی است که گوهری را در خود پنهان کرده باشد. شهریار در منظومه «حیدربابا یه سلام» که به زبان آذری سروده شده مرزهای جغرافیایی را در می نوردد، این مجموعه هرچندبه زبان فارسی نیست اما درونمایه‌ای بومی و فولکلور دارد. از این رو خواندن شعر وی در حکم تلاش برای یافتن درونمایه نهانی و اصلی شعر است به عبارتی شعر شهریار نوعی مکاشفه به حساب می آید.