یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

هیل‌: برای‌ رسیدن‌ به‌ اهدافتان‌ تنبلی‌ را كناربگذرارید


(ناپلئون‌ هیل‌) در ۲۶اكتبر ۱۸۸۳ در(ویرجینیای‌) آمریكا چشم‌ به‌ جهان‌ گشود.
خانه‌ای‌ كه‌ او در آن‌ تولد یافت‌ اتاقی‌ مختصردر كنار رودخانه‌ای‌ (پراد) در (وایس‌كانتی‌)ویرجینیا …

(ناپلئون‌ هیل‌) در ۲۶اكتبر ۱۸۸۳ در(ویرجینیای‌) آمریكا چشم‌ به‌ جهان‌ گشود.

خانه‌ای‌ كه‌ او در آن‌ تولد یافت‌ اتاقی‌ مختصردر كنار رودخانه‌ای‌ (پراد) در (وایس‌كانتی‌)ویرجینیا بود. وقتی‌ او ۱۰ سال‌ داشت‌ مادرش‌ براثر بیماری‌ و تغذیه‌ ناسالم‌ از دنیا رفت‌.

ناپلئون‌ همیشه‌ به‌ كودكان‌ هم‌سن‌ و سال‌ خودكه‌ لباس‌ خوب‌ می‌پوشیدند و خوراكی‌های‌متنوع‌ می‌خوردند با افسوس‌ نگاه‌ می‌كرد. بعد ازمرگ‌ مادر، زندگی‌ برای‌ ناپلئون‌ سخت‌تر شد زیراپدر بدون‌ توجه‌ به‌ وضعیت‌ مالی‌اش‌ دو سال‌ بعداز مرگ‌ همسر ازدواج‌ كرد و ناپلئون‌ را به‌ حال‌خود رها كرد.

ناپلئون‌ از زمانی‌كه‌ خواندن‌ و نوشتن‌ راآموخت‌ علاقه‌ خود را به‌ مطالعه‌ كتاب‌های‌داستان‌ و خلاصه‌نویسی‌ و داستان‌نویسی‌ نشان‌داد. در ۱۳ سالگی‌ خبرنگار روزنامه‌ ویرجینیاشدو نام‌ گزارشگر كوهستان‌ را برای‌ خود انتخاب‌ كرد.از پولی‌ كه‌ بدست‌ می‌آورد خرج‌ هزینه‌ تحصیل‌خود را می‌داد . از این‌ رو وارد مدرسه‌ حقوق‌ شداما از عهده‌ هزینه‌اش‌ برنیامد. سپس‌ برای‌ داشتن‌درآمد بیشتر فعالیتش‌ را در روزنامه‌ بیشتر كرد.استعدادش‌ در نوشتن‌ عالی‌ بود و سردبیر ازنوشته‌ها و مقالات‌ ناپلئون‌ استقبال‌ كرد و سرپرستی‌مصاحبه‌ با افراد برجسته‌ و معروف‌ را به‌ او واگذاركرد. ناپلئون‌ پسری‌ زرنگ‌ و كوشا بود در هنگام‌مصاحبه‌ با افراد نامدار، از تجربیات‌ آنان‌ درس‌می‌گرفت‌ و در زندگی‌ خود بكار می‌برد.

هیل‌ با افرادی‌ چون‌، توماس‌ ادیسون‌،الكساندرگراهام‌بل‌، هنری‌ فورد و ویلیام‌جنینگ‌برایان‌ مصاحبه‌ كرد.

او با دقت‌ و ظرافت‌ راه‌های‌ موفقیت‌ این‌گونه‌افراد را كنكاش‌ می‌كرد و نت‌برداری‌ می‌كرد. ازاین‌رو درسال‌ ۱۹۲۸ كتابی‌ با نام‌(قوانین‌موفقیت‌) را نوشت‌ كه‌ با استقبال‌ خوبی‌روبه‌رو شد. سپس‌ كتاب‌ (دینامیت‌ مغزی‌) را درسال‌ ۱۹۴۱نوشت‌. هیل‌ از سال‌ ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰در مجله‌ قوانین‌ طلایی‌ هیل‌، سردبیر بود و در سال‌۱۹۳۰ كتابی‌ در زمینه‌ راهیابی‌ به‌ موفقیت‌ رانوشت‌. ناپلئون‌ هیل‌ در حیطه‌ موفقیت‌ و رسیدن‌به‌ ثروت‌ تا حدی‌ به‌ درجه‌ استادی‌ رسیده‌ بود. لذااز سال‌ ۱۹۳۳ تا سال‌ ۱۹۳۵مشاور(فرانكلین‌روزولت‌) رئیس‌ جمهور آمریكاشد و پول‌ خوبی‌ به‌دست‌ آورد.

هیل‌ در سال‌ ۱۹۳۷در كتاب‌ (رشد فكری‌ وثروت‌) كلیه‌ فرمول‌های‌ رسیدن‌ به‌ موفقیت‌ را ذكركرد.

كتاب‌های‌ هیل‌ هر روز بیشتر به‌ فروش‌ می‌رفت‌و مورد توجه‌ همه‌ قرار می‌گرفت‌.

۳۰ میلیون‌ جلد فروش‌

وی‌ كتاب‌ علوم‌ موفقیت‌ را در سال‌ ۱۹۶۰نوشت‌ و بیش‌ از ۳۰میلیون‌ جلد به‌ فروش‌ رفت‌.

ناپلئون‌ كه‌ در دوران‌ كودكی‌ حسرت‌ یك‌بشقاب‌ غذا را می‌كشید در اواخر عمر به‌ یكی‌ ازثروتمندان‌ جهان‌ تبدیل‌ شد. وی‌ هشتم‌ نوامبرسال‌ ۱۹۷۰ در جنوب‌ (كارولینا) در حالی‌كه‌مشغول‌ نوشتن‌ كتاب‌ (تو می‌توانی‌ كار كنی‌ ومعجزه‌ ببینی‌) چشم‌ از جهان‌ فروبست‌.

گفتگو با هیل‌

در سال‌ ۱۹۶۹ خبرنگار نیوزویك‌ با اومصاحبه‌ای‌ انجام‌ داد كه‌ در ذیل‌ خواهید خواند.

درباره‌ آرزوهایتان‌ سخن‌ بگویید؟

هیل‌:

زمانی‌ كه‌ مرد جوانی‌ بودم‌، آرزو داشتم‌نویسنده‌ شوم‌ و برای‌ رسیدن‌ به‌ این‌ آرزومی‌دانستم‌ باید در كاربرد كلمات‌ خبره‌ شوم‌. اماچون‌ پسر فقیری‌ بودم‌ و قادر به‌ تحصیل‌ دردانشگاه‌ نبودم‌ از درس‌ محروم‌ شدم‌. دوستانم‌توصیه‌ می‌كردند از آرزوهایم‌ بگذرم‌ و به‌ كار درمعدن‌ بپردازم‌. اما عشق‌ به‌ نوشتن‌ در من‌ وجودداشت‌. بالاخره‌ با تلاش‌ شبانه‌روزی‌ توانستم‌ به‌آرزویم‌ برسم‌ و در كنار كار به‌ نوشتن‌ نیز بپردازم‌.اكنون‌ آرزویی‌ ندارم‌ زیرا به‌ اهدافم‌ دست‌یافته‌ام‌.

در زمینه‌ رسیدن‌ به‌ اهدافتان‌ بیشتر توضیح‌دهید؟

هیل‌:

برای‌ موفقیت‌ یك‌ ویژگی‌ هست‌ كه‌ فردباید آن‌را داشته‌ باشد و آن‌ مشخص‌ بودن‌ هدف‌است‌. فرد باید بداند چه‌ می‌خواهد و برای‌رسیدن‌ به‌ خواسته‌اش‌ پافشاری‌ كند. از سوی‌ دیگریك‌ روش‌ عالی‌ برای‌ موفقیت‌ در كار این‌ است‌ كه‌افكارتان‌ را روی‌ كاغذ بیاورید. فقط سه‌ درصد ازمردم‌ هدف‌های‌ مشخص‌ دارند و آنها را روی‌كاغذ می‌آورند. این‌ افراد در مقایسه‌ با افرادی‌ كه‌از نظر میزان‌ تحصیلات‌ و توانایی‌ برابر و یا بهتر ازآنها هستند اما به‌ هر دلیلی‌ هرگز وقت‌ خود راصرف‌ روی‌ كاغذآوردن‌ هدف‌های‌ خودنكرده‌اند، ۵ تا ۱۰ برابر بیشتر كارایی‌ دارند. من‌برای‌ رسیدن‌ به‌ اهدافم‌ تنبلی‌ را كنار گذاشتم‌ و بااعتمادبه‌ نفس‌ جلو رفتم‌ و به‌ خواسته‌ام‌ رسیدم‌.

توصیه‌ام‌ به‌ همه‌ مردم‌ اینست‌ كه‌ اعتماد به‌ نفس‌خود را تقویت‌ كنند و به‌ آرزوها و اهداف‌ خودایمان‌ داشته‌ باشند و ارزش‌ قائل‌ شوند.