جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
خدا در آینه جلال و جمال
مسأله «تشبیه و تنزینه» خداوند، از جایگاه والایی در میان الهیون، اعم از متکلم و فیلسوف و عارف برخوردار است، و بحثهای زیادی را به دنبال داشته است، و به ظهور نحلههایی انجامید.
این مقاله به عنوان پیش در آمدی بر دیدگاههای آنان است، اما بحث تفصیلی آن در مقالات بعدی خواهد آمد، و سرانجام به بهترین تفسیر از «تشبیه و تنزینه» که عارفان مسلمان ارائه دادهاند خواهیم پرداخت.
بحث «تشبیه و تنزیه خداوند» و چگونگی رابطه آن با ذات حقّ از پر گفتگوترین مسائل خداشناسی است که در میان الهیون نیز سابقه طولانی داشته و قرنها مورد بحث و مناظره قرار گرفته است، این مسأله در سه بخش اصلی قابل طرح و بررسی است.
۱) تاریخچه و اهمیّت مسأله.
۲) تشبیه و تنزیه از نظر متکلمان و فیلسوفان مسلمان.
۳) تشبیه و تنزیه از دیدگاه عارفان مسلمان.
این نوشتار کوتاه در بخش اول و متکفل تبیین و توضیح مباحث مقدماتی میباشد؛ زیرا تشبیه و تنزینه، از بحثهای مشکل و پیچیده خداشناسی است. و بعد از اثبات وجود خداوند، مهمترین مسایل کلامی و فلسفی و عرفانی را تشکیل میدهد. و بدون پرداخت به آن، نمیتوان به درستی مواضع و دیدگاههای متفکران اسلامی را در صفات خداوند و در پی آن بوجود آمدن نحلههای کلامی را ارزیابی نمود.
● اهمیّت موضوع به لحاظ معرفتی
چگونگی توصیف خداوند به صفات؛ و تفسیر عالم کثرت با توجه به مطلق و بی نهایت بودن خداوند ؛ و سریان وجودی او در همه موجودات تا آن جا که همه هستی مخلوق او باشد (و اعمال انسان را نیز شامل شود) «و اللّه خلقکم و ما تعملون»(۱) از مسایلی است که بسیاری از عالمان اسلامی را به خود مشغول کرده است. پیچیدگی بحث جمعی را دچار افراط و گروهی را گرفتار تفریط کرده است. و عدّهای بر این باوراند که این تفسیر باید بگونهای باشد که نه موجب تشبیه خالق به مخلوق شود، و نه آن طور که خداوند در عُزلت و گوشهای قرار گیرد و رابطه او با عالم هستی همانند رابطه بنّا و بنا تلقی شود که بعد از خلق، دیگر نیازی به او نباشد.
اهمیت موضوع وقتی روشن میشود که اگر نتوانیم خداوند را توصیف کنیم و از او شناختی داشته باشیم، چگونه میتوان نسبت به چنین موجودی ایمان آورد و عشق ورزید و با او راز و نیاز کرد. علاوه بر آن در این صورت معتقد به تعطیل عقل و ناتوانی آن از شناخت خداوند خواهیم شد. در صورتی که به ضرورت همه ادیان الهی، انسان مکلف است و تکلیف هنگامی قابل قبول است که عقل توانایی شناخت خداوند و صفات او را داشته باشد. متفکران در ادیان الهی، معتقداند عقل قادر به شناخت خداوند است و به همین علت انسان مکلّف است. از طرف دیگر شناخت جهان هستی و توجیه عالم کثرت و چگونگی صدور موجودات از حق تعالی، رابطهای مستقیم با تشبیه و تنزیه دارد. این که آیا کثرت، در مظاهر است یا در وجود؟ آیا میان حق تعالی و خلق او شباهتی وجود دارد یا نه؟ چگونه خداوند با همه موجودات معیّت دارد و همه چیز مخلوق اوست و مؤثری غیر از او نیست، اما او هیچ رنگ و تشخص نمیگیرد؟ یعنی: در حالی که حق در همه مظاهر سریان دارد، چگونه موجب تقیید و محدودیّت او نمیشود؟ پاسخ اینها و دهها سؤال دیگر را باید در تبیین درست از تشبیه و تنزیه جستجو کرد.
عامل دیگری که به این بحث اهمیّت بیشتری میدهد، ریشه داشتن آن در کتابهای آسمانی و متون مقدس است؛ زیرا در الهیات و حیانی و بطور عام در متون مقدس، خداوند به صفاتی گوناگون توصیف شده است که به دو جنبه ذات و تجلّی او بر میگردد.
در بعضی از کتابهای آسمانی، خداوند همانند یک انسان توصیف شده است. و دارای دست و پا و چشم و گوش و قلب و غضب و خنده و نشستن و برخاستن و راه رفتن است. از این رو همه عالمان دینی باید چنین صفاتی را معنا و تعبیر کنند و تفاوتی میان اهل حدیث، متکلم، فیلسوف، مفسّر، عارف یا اهل ظاهر نیست. بنابراین «تشبیه و تنزیه» از مسایل فراگیری است که همه طبقات دینی را فرا میگیرد و همگان در برابر آن باید پاسخگو باشند.
● متون مقدس و تشبیه و تنزیه
در عهد قدیم و جدید (تورات و انجیل) و همچنین در قرآن کریم و روایات اسلامی، خداوند به صفاتی توصیف شده که بیشتر صفات مشترک میان خالق و مخلوق است. به همین جهت موجب تشبیه او به سایر موجودات شده است. از طرف دیگر در الهیات وحیانی و کتابهای آسمانی شواهدی وجود دارد که خداوند را از هر گونه تشبیه به خلق تنزیه نموده و او را یکتا و متفاوت با مخلوقات معرفی میکند. این دو گروه از آیات و شواهد، بعضی از عالمان یهودی و مسیحی و مسلمان را بر آن داشته تا به جمع میان تشبیه و تنزیه بپردازند و آن را راه صواب بدانند. در اینجا به نمونههایی از آیات تشبیهی و تنزیهی در کتب مقدس اشاره میکنیم و سپس به تفسیر و توجیه بعضی از عالمان ادیان الهی پیرامون این آیات میپردازیم.
الف) نمونهای از آیات تشبیهی
۱) در تورات.
«... و خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته بود و در دل خود محزون گشت و گفت، انسان را که آفریدهایم از روی زمین محو سازم، انسان و بهایم و حشرات و پرندگان هوا را چون که متأسف شدم از ساختن ایشان...»(۲)
«نوح مذبحی برای خدا بنا کرد... و خداوند بوی خوش بویید، و خداوند در دل خود گفت بعد از این دیگر زمین را به سبب انسان لعنت نکنم...».(۳)
«هر کسی خون انسان ریزد، خون وی بدست انسان ریخته شود؛ زیرا خدا انسان را به صورت خود ساخت.»(۴)
«... و گفتند بیایید شهری برای خود بنا نهیم و برخی را، که سرش به آسمان برسد.» و خداوند نزول نمود تا شهر و برجی را که بنی آدم بنا میکردند ملاحظه نماید اکنون نازل شویم و زبان ایشان را در آنجا مشوش سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند.»(۵)
«و چون خداوند از سخن گفتن با وی (ابراهیم) فارغ شد از نزد ابراهیم صعود فرمود...»(۶) همچنین در تورات صفاتی که شایسته انسان است؛ مانند عیادت از بیماران(۷) و تسلّی دادن به سوگواران(۸) و تدفین مردگان.(۹)
اینها و دهها نمونه دیگر از صفات در عهد عتیق (تورات) به خداوند نسبت داده شده است و حق تعالی را تا مرز یک انسان طبیعی و جسمانی تنزّل میدهد.
۲) در انجیل:
نیز تعبیراتی به کار برده شده است که نه تنها خداوند به انسان تشبیه شده است، بلکه خداوند از سر لطف و رأفت بر آدمیان، فرزند خود (فرزند انسان) را میفرستد تا به دار آویخته و قربانی شود و به این سبب گناه ذاتی و جبلّی انسان را میبخشد. او نه تنها قربانی انسان میشود بلکه از بینوایان دستگیری میکند و بیماران را شفا میدهد و کوران را بینا مینماید.
ـ در رساله پولس به کولسیان آمده است:
«و او صورت خدایی نادیده است، نخست زاده تمامی آفریدگان؛ زیرا که در او همه چیز آفریده شده آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است از چیزهای دیدنی و نادیدنی و تختها و سلطنتها و ریاسات و قوّات همه به وسیله او و برای او آفریده شد».(۱۰)
ـ در جای دیگر پولس خطاب به مؤمنین میگوید:
«و به روح ذهن خود تازه شوید و انسانیت تازه را که به صورت خدا در عدالت و قدوسیّت حقیقی آفریده شده است بپوشید.»(۱۱)
۳) در قرآن:
در قرآن نیز صفاتی به خداوند نسبت داده شده است که اگر به ظاهر آنها جمود کنیم، نتیجهای جز تشبیه بدست نمیدهد. حتی در آیهای که برای تنزیه خداوند ذکر شده، دو صفت از صفات تشبیهی نیز در آن آمده است. با آیه (لیس کمثله شیی و هو السمیع البصیر)(۱۲) خداوند از سایر موجودات تنزیه میشود و هر گونه مثل و مانندی را از او نفی میکند، اما در ذیل آن دو صفت از اوصاف مشترک میان انسان و خدا را به او نسبت میدهد «شنوایی و بینایی». این گونه صفات در آیات قرآن فراوان آورده شده است و نه تنها صفات تشبیهی، بلکه اعضاء و جوارح نیز به حق تعالی نسبت داده شده است:
سخن از دست و پا و صورت به میان آمده است (یداللّه فوق ایدیهم)(۱۳)، (یوم یکشف عن ساق)(۱۴)، (کل شیء هالک الاوجهه).(۱۵) در سوره حدید در ضمن آیهای خداوند خود را همه هستی و عالم وجود معرفی میکند، او ظاهر و باطن و اول و آخر هستی و وجود است «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن».(۱۶)
بنابراین آنچه در عالم هستی از نمودها و بودها یافت میشود، همه تجلیّات و مظاهر او میباشند.
در صفات فعل، گاه همه اعمال و افعال انسان را مخلوق خود میداند، (و اللّه خلقکم و ما تعملون)(۱۷) و گاهی کاری را که به انسان نسبت میدهد از او نفی میکند و به خود نسبت میدهد (و ما رمیّت اذ رمیّت ولکن اللّه رمی).(۱۸)
او با همه موجودات همراه است (هو معکم اینما کنتم)(۱۹) از بنده خود در خواست وام میکند و خود را جای بنده مقروض مینشاند و وام را به نام خود میگیرد (من ذا الذّی یقرض اللّه قرضا حسنا)(۲۰) هنگامی که بندهاش مریض میشود او نیز دردمند میگردد و از دیگران انتظار عیادت دارد.(۲۱)
با موسی سخن میگوید (وکَلَّم اللّه موسی تکلیما)(۲۲) برای مریم غذا میفرستد (کلما دَخَلَ زکریا المحراب وَجَدَ عندها رزقا... قالت هو من عنداللّه)(۲۳) و از اعمال و رفتار بعضی از بندگان تأسف میخورد و ناراحت میشود. و از آنان انتقام میگیرد (فلَّما اسفونا انتقمنا منهم)(۲۴) تجلّی حق در مظاهر و سریان او در عالم تا آنجایی است که پیامبر اوالعزم مانند موسی (ع) از خداوند در خواست رؤیت و دیدن او را دارد اما پاسخ منفی دریافت میکند (ربِّ أرنی انْظُر الیک).(۲۵)
بنابراین نسبت دادن قوا و صفات خلق به خداوند، کاری بی اساس نبوده و ریشه در کتابهای آسمانی و متون مقدس دارد و با توجه به کثرت این نوع صفات، اهمیت بحث برای همه عالمان و مؤمنان به ادیان الهی معلوم میشود؛ چه این که برای حلّ معضله تشبیه حق به خلق از طرفی و مشکله جدایی و بی گانگی خداوند از موجودات از طرف دیگر، باید راه حلّی ارائه داده شود، که با یگانگی و یکتایی او سازگار باشد و با خالقیت و علیّت تام و مطلق او در همه موجودات هماهنگ باشد.
عدم درک درست و تحلیل صحیح این مسأله، سبب ظهور نحلهها و فرقههای فراوانی در میان متدّینین به ادیان الهی شده است. تا آنجا که بعضی در تشبیه خداوند نه تنها برای او اعضاء و جوارح، بلکه برای او خون و گوشت نیز قایل شدند و به او نسبت جسمانیت دادهاند.
● نمونهای از آیات تنزیهی
۱) در تورات:
از طرفی، آیاتی در تورات به چشم میخورد که بر توحید و تنزیه خداوند از سایر موجودات دلالت دارد:
«... تمامی امّتها به نظر وی هیچاند و از عدم، نزد وی کمتر مینمایند، پس خدا را به که تشبیه میکنید و کدام شیء را با او برابر میتوانید کرد؟»(۲۶)
«... پس مرا به که تشبیه میکنید تا با وی مساوی باشم؟»(۲۷) «از آنها مترسید، زیرا که ضرر نتوانند رسانید، و قوت نفع رسانیدن هم ندارند. ای یهوه مثل تو کسی نیست، تو عظیم هستی و اسم تو در قوّت عظیم است، ای پادشاه امّتها، کیست که از تو نترسد؛ زیرا که این به تو میشاید چون که در جمع حکیمان امتها و در تمامی ممالک ایشان مانند تو کسی نیست».(۲۸)
از این رو مسأله «تشبیه و تنزیه» و جمع میان آیات تشبیهی و تنزیهی نزد علمای یهود از اهمیت خاصی برخوردار است. ابن میمون کتاب دلالةالحائرین را در این باره نوشته است. او در این کتاب سعی کرده تا کلمات و آیاتی که ظهور در تشبیه دارند با استفاده از لغت و تفسیر آیه به آیه و دلایل عقلی، آنها را توجیه و تفسیر کند. نام دلالة الحائرین نیز به این منظور انتخاب شده است. که حیرت مؤمنان را از آیات تشبیهی در تورات بر طرف سازد. او در مقدمه این کتاب میگوید: مخاطب من کسانی هستند که معتقد به شریعت میباشند و مقدمات علوم عقلی را نیز فرا گرفتهاند و نمیتوانند درک کنند که در متون مقدس این تعبیرها به چه جهت آمده است.
۲) قرآن:
در قرآن نیز در حالی که صفات کمال را به خداوند نسبت میدهد و او را توصیف میکند، اما بر تنزیه حق تعالی از شرک و شباهت با سایر موجودات تأکید دارد. قرآن کریم خداوند را موجودی کامل که خالق همه آفرینش است معرفی مینماید و هر گونه شریک و مثل و شباهت به دیگران را از او نفی میکند.
تنزیه خداوند، هم به لحاظ «ذات» او است که او یکتا و یگانه است، قرآن این مسأله را گاهی به صورت خبر بیان میکند «و الهکم اله واحد لا إله الّا هو الرحمن الرحیم.»(۲۹)، و زمانی با جمله امر بر ضرورت شناخت و یگانگی او اصرار میورزد «فاعلم انّه لا اله الّا هو»(۳۰)، و گاهی اثبات یکتایی او با سؤال از مخاطب به وجدان آنها احاله میکند «أأرباب متفرقون خیرٌ اَم اللّه الواحد القهار»(۳۱)
تنزیه خداوند تنها به «توحید ذاتی» تمام نمیشود بلکه در مرتبه صفات، او نیز هیچ مثل و مانند ندارد، آیه «لیس کمثله شیء» بر همین معنا دلالت دارد. توحید فعلی نیز یکی از مراتب یکتایی خداوند است که قرآن در سورهها و آیات مختلف به آن اصرار میورزد و هر گونه آفرینندگی و تأثیر را از دیگران نفی میکند «قل اللّه خالق کلّ شیء و هو الواحد القهار»(۳۲)
از این رو، قرآن کریم بیش از کتب آسمانی دیگر بر تنزیه خداوند و مُبرّا بودن او از هر گونه شریک و مثل و نقص و محدودیت تأکید دارد.
● نظریه تنزیه مطلق:
در میان عالمان به ادیان الهی گروهی معتقد به تنزیه محض خداوند از سایر موجودات میباشند. به این معنا که به خدایی به «کلّی دیگر» و کاملاً جدا و بیگانه از عالم هستی قایلاند.
او فقط خالق است و ایجاد کننده عالم اما دست اندرکاران این جهان و همراه با آن نیست. در میان متکلمان مسلمان، معتزله بیش از حدّ نگران تنزیه خداوند و عدم تشبیه او به مخلوقات بودهاند. آنها به جهت نگرش عقلانی به دین و این که معارف دینی باید توسط عقل، قبول یا ردّ شود، اصل توصیف خداوند را انکار نموده و اتصاف او را به اوصاف محال دانستهاند؛ زیرا عقل، به تنزیه خداوند از سایر موجودات حکم میکند و تشبیه، کار قوّه خیال است و این قوّه را به ساخت قدس ربوبی راهی نیست. معتزلیها بر این عقیده بودند که حمل صفات بر خداوند، موجب ترکیب او از ذات و صفات میشود؛ چه این که حمل صفت بر ذات از باب «ثبوت شیء لشیء» است و آن هم متفرّغ بر این است که موضوع، قبل از محمول وجود داشته باشد. نتیجه کلام این که خداوند دارای ذاتی است خالی از همه کمالات، و با حمل صفات بر ذات، دارای آن کمالات میشود.
نگرانی دیگر آنها از توصیف خداوند، تشبیه او به مخلوقات است؛ زیرا وقتی صفات علم و قدرت و حیات و دیگر اوصاف را به او نسبت میدهیم در حالی که انسان را نیز به همین اوصاف توصیف میکنیم. در حقیقت قایل به اشتراک خدا با انسان و تشبیه خالق به مخلوق شدهایم و این همان است که عقل آن را محال و ادیان الهی آن را انکار میکنند. بعضی به این بهانه که عقل و قوای ادراکی انسان، توانایی شناخت و معرفت حق تعالی را ندارد، بنابراین از راه عقل و برهانهای عقلی، نمیتوان صفات و خصوصیات او را شناخت؛ زیرا او مطلق و بی نهایت است و در قوای ادراکی انسان در نمیآید. آنچه برای عقل امکان دارد، اثبات و درک اصل وجود خداوند است.(۳۳)
● نظریه تشبیه:
این گروه بر خلاف جماعت قبلی، بیشتر به ظواهر نصوص و متون مقدس توجه دارند تا به احکام عقلی. گرچه در میان صاحبان این نظریه نیز فرقههایی یافت میشوند که اهل تعقلاند و برای عقل در معارف، منزلتی قایلند، اما توجه آنان به ظواهر کتاب و سنّت عامل عمده برای گرایش به تشبیه شده است.
در میان متکلمان مسلمان، فرقه حشویه و اهل حدیث به خاطر جمود به ظواهر کتاب و سنت تا مرز جسمانیت خداوند پیش رفتند و برای او همچون انسان اعضاء و جوارح قایل شدند.
اشاعره بر خلاف معتزلیها بیشتر نگران عدم دخالت خداوند در آفرینش و شرکت موجودات دیگر با او در کار عالم بودند. برای آنان پذیرفتنی نبود که موجودی به نام انسان در کارها و افعال خود مستقل باشد و خداوند صرفا آفریننده باشد و رابطه او با عالم هستی، رابطه بنّاء و بنا باشد؛ زیرا این تحلیل سبب عُزلت خداوند و عدم تأثیر او در افعال و کارها خواهد شد. و علت نیاز ممکنات به او، فقط در حدوث عالم خلاصه خواهد شد.
برای تصویر حضور دایم خداوند در کائنات، میبایست هم به صفات ذاتی و هم به صفات فعلی قایل باشند، تا هر آنچه رنگ وجود و هستی دارد منسوب به او و از آنجا نشأت بگیرد.
از طرف دیگر آنان به جهت روش میانهای که بین عقل گرایی محض معتزله، و جمود بر ظواهر اهل حدیث انتخاب نمودند، در صفات خداوند به اصل توصیف حقّ تعالی به صفات معتقد شدند. و ظواهر کتاب را نیز حجّت دانسته و هر گونه تأویلی را در کتاب و سنّت جایز ندانستند. لذا صفات را به همان صورت ظاهر به خداوند نسبت میدهند. اما به جهت تنزیه او از جسم و جسمانیت، کلمه «بلا کیف و لا تشبیه» را به آن افزودند.
در میان اشاعره متفکرانی مانند غزالی و امام الحرمین جوینی، چون میان تمسک به ظاهر الفاظ و کلمه «بلا کیف و لا تشبیه» تهافت یافتند، در باب صفات تشبیهی معتقد به تفویض شدهاند؛ یعنی به صفاتی که در کلام وحیانی و سنت به خداوند نسبت داده شده، ایمان و اعتقاد دارند. اما از آن جا که قبول معنای ظاهری این الفاظ، سبب جسمانیت پروردگار میشود. نسبت به معنای الفاظ سکون نموده و معتقد شدند که ما مراد جدّی متکلم را نمیفهمیم و هر چه از این الفاظ اراده شده مربوط به خود او است.
● نظریه جمع میان تشبیه و تنزیه:
سخنان اهل تشبیه به خصوص وقتی که جنبه افراط به خود میگیرد. قابل قبول نیست و با حکم عقل مبنی بر واجب الوجود بودن حق تعالی سازگار نیست و صریح قرآن نیز هر گونه مثل و مانندی را از خداوند نفی میکند (لیس کمثله شیء) سخنان اهل تنزیه نیز ما را به تعطیل عقل و قصور آن از معرفت پروردگار میرساند، و این سخن با بداهت عقل و براهین عقلی بر اثبات صفات کمال برای خداوند سازگار نیست. علاوه بر حکم عقل، در شریعت نیز به ما دستور داده شده که خداوند را بشناسیم (فاعلم انه لا اله الا هو)(۳۴) و امر به چیزی از طرف حکیم مطلق، نشانه قدرت و توانایی نسبت به آن میباشد.
از این رو عارفان بطور عموم و فلاسفه و متکلمان امامیّه میان تشبیه و تنزیه خداوند جمیع کردند، و تشبیه یا تنزیه مطلق او را نپذیرفتهاند.
فیلسوفان، صفات مشترک میان حق تعالی و خلق را به کمال و نقص و وجوب و امکان تفسیر کردهاند؛ زیرا فیلسوف برای ممکنات نیز وجود قایل است، ولی تفاوت را در مراتب و تشکیک وجود میداند و در توصیف خداوند به صفات جنبههای نقص و حدود را به مرتبه، و کمالات را به وجود بر میگرداند و آنها را به نحو أعلی و أشرف به او نسبت میدهد.
محمد صادق کاملان
پینوشت
(۱) صافات آیه ۹۶.
(۲) سفر پیدایش، ۶/۶ـ۹.
(۳) سفر پیدایش، ۶/۹ـ۶.
(۴) همان، ۹/۶.
(۵) همان، ۱۱/۸ـ۴.
(۶) همان، ۱۷/ ۲۲.
(۷) همان، ۱۸/ ۱.
(۸) همان، ۲۵/۱۱.
(۹) سفر تثنیه، ۳۶/۶.
(۱۰) رساله پولس به کولسیان، باب، ۱/۱۵ـ۱۷.
(۱۱) رساله پولس به اخسیان، ۴/۲۴.
(۱۲) شوری، آیه ۱۱.
(۱۳) فتح، آیه ۱۰.
(۱۴) قلم، آیه ۴۲.
(۱۵) قصص، آیه ۸۸.
(۱۶) حدید، آیه ۳۰.
(۱۷) صافات، آیه ۹۶.
(۱۸) انفال، آیه ۱۷.
(۱۹) حدید، آیه ۴.
(۲۰) بقره، آیه ۲۴۵.
(۲۱) فصوص الحکم، فص ابراهیمی، ص۱۷۱.
(۲۲) نساء آیه ۱۶۴.
(۲۳) آل عمران، آیه ۳۷.
(۲۴) زخرف ،آیه ۵۵.
(۲۵) اعراف ،آیه ۱۴۳.
(۲۶) اشعیاء نبی، ۴۰/۱۸.
(۲۷) همان، ۴۰/۲۵.
(۲۸) ارمیاء نبی، ۱۰/۸ـ۶.
(۲۹) بقره ،آیه ۱۶۳.
(۳۰) محمد، آیه ۱۹.
(۳۱) یوسف، آیه ۳۹.
(۳۲) رعد، آیه ۱۶.
(۳۳) فتوحات مکیه، تحقیق عثمان یحیی، ج۲، ص ۹۹.
(۳۴) محمد، آیه ۱۹.
(۳۵) توحید صدوق، باب ۶، حدیث ۱۵:
«و اعلم رحمک اللّه، انّ المذهب الصحیح فی التوحید، نزل به القرآن من صفات اللّه عزّوجلّ فانْفِ عن اللّه البطلان و التشبیه، فلا نفی و لا تشبیه»
(۳۶) تمهید القواعد، ابن ترکه...
(۳۷) قصص، آیه ۸۸.
(۳۸) مولوی، دفتر دوم، ابیات ۵۴ به بعد.
(۳۹) فصوص الحکم، فص نوحی، ص ۱۳۴.
(۴۰) فتوحات مکیّه، تحقیق عثمان یحیی، ج۲، ص ۶۸.
(۴۱) لقمان، آیه ۱۳.
(۴۲) انعام، آیه ۷۶.
(۴۳) بقره، ۱۷۷.
(۴۴) گرچه بعضی، میان اخذ مفاهیم از عرف و قبول مسامحات عرفی تلازمی قایل نیستند بلکه مفاهیم را از عرف میپذیرند، اما مسامحات عرفی را قبول نمیکنند. بعضی دیگر اصولاً تسامح عرف را در امور مهم نمیپذیرند و برای تأیید به عرف در معاملات اشیاء گرانبها و یا در ترکیبات ادویه مثال میآورند و عرف مسامح را عرف لاابالی میدانند، و چون دین و مسائل آن از امور مهم است، بنابراین تسامح در آن راه ندارد.
(۴۵) ابراهیم، آیه ۴.
(۴۶) سفر لاویان، ۱۱/ ۳۲.
(۴۷) سفر پیدایش، ۱۸/۱.
(۴۸) سفر پیدایش، ۲۵/۱۱.
(۴۹) سفر تثنیه، ۱۳/۴.
(۵۰) سفر تثنیه، ۱۱/۲۲.
(۵۱) سفر خروج، ۱۴/۲۱/۲۲.
(۵۲) سفر خروج، ۱۷/۶.
(۵۳) سفر خروج، ۱۹/۲۲ـ۱۷.
(۵۴) سجده، آیات ۷ تا ۹؛ حجر، آیه ۲۹. سفر پیدایش باب ۲ آیه ۷.
(۵۵) لقمان، آیه ۲۰، ابراهیم آیه ۳۲ تا ۳۴.
(۵۶) بقره، آیه ۳۰.
(۵۷) احزاب، آیه ۷۲.
(۵۸) انسان، آیه ۳.
(۵۹) اعراف، آیه ۲۰۱.
(۶۰) شعراء، آیه ۸۰.
(۶۱) شعراء آیه ۷۹.
(۶۲) ابراهیم آیه ۳۴.
(۶۳) آل عمران، آیه ۳۷.
(۶۴) مریم، آیه ۲۵.
(۶۵) آل عمران، آیه ۳۸.
(۶۶) مریم آیه ۷.
(۶۷) شعراء آیه ۱۵.
(۶۸) بقره، آیه ۲۴۵.
(۶۹) زخرف آیه ۸۴.
(۷۰) همان.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست