پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
روی پرده سینما چقدر تنها هستم
●آلفرد پاچینو كیست؟
خودم هم تازه دارم میفهمم چنین كسی هم در دنیا وجود دارد.
●این «آل» كه همه میشناسند، از كجا شروع شده است؟
پیش از اینكه با مادرم زندگی كنم، وقتی كوچك بودم مرا به والدین پدریام دادند. تقریبا سه سالم بود. عمههایم هر دوتاشان لال بودند. مادر بزرگ و عمههای لالم مرا بزرگ كردند. اینكه در سن سه سالگی از مادرتان جدا شوید تجربه خیلی تلخ و آزارندهیی است. من با یك زن لال زندگی میكردم و شاید این تجربه باعث نوعی ایجاد میمیك در چهرهام شد. به عبارتی وقتی با آدمهای لال زندگی میكنید، عادت میكنید كه مثل آنها احساساتتان را بروز دهید. من اصلا اجازه بیرون رفتن از خانه را نداشتم و فقط مادرم بود كه مرا به دیدن فیلمها میبرد و آن فیلمها و تكرار بازیهاشان برای خودم تنهاییهای مرا پر میكرد...
●تواناییهای آل پاچینو در چه حد است؟
تاكنون خیلی از تواناییهایم كشف نشده است. الان كه تقریبا در دوره اوج كارم هستم، بجز یكی دو تجربه ناموفق تجربه كار كمدی را ندارم و این ناراحت كننده است. پیشنهادهای مختلفی میآیند و بررسیشان میكنم، و به این فكر میكنم كه هر كدام از این فیلمها قرار است شش ماه وقت مرا بگیرند. بنابراین هر كاری را قبول نمیكنم مگر كاری كه برای خودم چالشی جدید ایجاد كند...
●یعنی همیشه با خودتان در رقابت هستید؟
آدم را همیشه با آخرین كاری كه انجام داده ارزیابی میكنند. این فلسفه من است. گذشته مهم نیست، اندازه خوبی تو با آخرین كاری كه انجام دادهیی سنجیده میشود.
آل! تو با تئاتر شروع كردی و سپس به سینما آمدی. آیا این انتقال برایت كار مشكلی بود؟
اوایل، وقتی سر صحنه فیلم «سیدنی لومت» بودم اصلا جای دوربین را نمیدانستم و دوست داشتم آن جوری كه روی صحنه بازی میكردم، ایفای نقش كنم. اما نتوانستم این كار را بكنم. با اینكه بعدها نسبت به دوربین و جای آن آگاهی پیداكردم اما هنوز هم سعی میكنم دوربین را نادیده بگیرم. در تئاتر خیلی راحت یك بازی پیوسته انجام میشود، اما در سینما مثلا یك دیالوگ را در نمای نزدیك میگویید و دیالوگ بعدی نمای بازتر و همه چیز سپس در اتاق تدوین شكل میگیرد. خیلیها در تطبیق دادن خودشان با این شرایط مشكل دارند...
●از اینكه نقش افرادی غیر از خودتان را بازی میكنید چه حسی دارید؟
خوشحالم. چون زندگی من جز این نیست. بازیگری برای من فرصتی است برای ابراز نگاه و دیدگاهم.
سر صحنه آیا به توصیههای كارگردان توجه میكنید؟
هیچكس نمیتواند به من بگوید آن كار را چطور انجام بده. حق هر كارگردان راهنمایی كردن است، اما اینكه لحظه به لحظه به من بگوید چطور بازی كنم، اصلا نمیتوانم تحمل كنم.
●میگویند اولین بار كه برای فیلم «پدرخوانده» تست دادید، كاپولا شما را خود ویرانگر نامید. چرا؟
او از من انتظار داشت كه خیلی بیشتر از خودم مایه بگذارم. برای تست گرفتن او ملالآورترین صحنه ممكن را كه همان صحنه عروسی اول فیلم است انتخاب كرده بود و من هم كاری را كه او میخواست انجام دادم، اما او چیزی بیشتر میخواست. نمیدانم چرا ولی كاپولا آدمها را با صحنههای بدی تست میكرد...
ظاهرا استودیو با دادن نقش به شما در پدرخوانده مخالف بوده اما كاپولا آنها را مجبور كرده بود...
بله، كاپولا مرا میخواست. من یك عقیدهیی دارم و آن این است كه هر چه كمتر در پی چیزی باشید بیشتر به آن خواهید رسید. اتفاقی كه قرار است رخ دهد در هر شرایطی رخ میدهد و بنابراین مطمئن هستم در هر شرایطی نقش پدرخوانده، به من میرسید...
خیلیها شما را از نظر هنری فرزند خوانده «مارلون براندو» میدانند...
من كه خودم چنین حسی ندارم. این گفته بیمعنی است، مثل این است كه همان مردم بگویند موهای من سبز است!
●نظرتان در مورد فیلم «سرپیكو» چیست؟
آن فیلم برای من یك سكوی پرتاب بود و مرا با سینما آشنا كرد. سر این فیلم بود كه فهمیدم كات دادن یعنی چه، بازی كردن و پلانهای باز و بسته چه تفاوتی دارند و از این جور مسائل...
●آیا رابطه نزدیكی با رابرت دنیرو دارید؟
من او را خیلی خوب می شناسم و مسائل و ما مشكلات مشابهی را از سر گذراندهایم. در یك دورهیی خیلی برایم مهم بود كه با كسی رفیق باشم كه با او احساس نزدیكی و راحتی دارم.
●بازی در «بعدازظهر سگی» را چرا قبول كردید؟
چون فیلمنامهاش عالی بود. من سه معیار برای قبول یك نقش دارم: كارگردان، متن و شخصیت. قدیم باید هر سه این فاكتورها خوب بودند تا نقشی را قبول میكردم، اما حالا اگر یكی از اینها هم باشد خوب است...
●نقاط ضعف خودتان را به عنوان یك هنرپیشه در چه میدانید؟
حالا كه فكر میكنم نقطه ضعف خاصی به ذهنم نمیرسد. البته خودپسند نیستم، چون اگر نقاط قوتم را هم میپرسیدید چیزی به ذهنم نمیرسید.
●كدامیك از شخصیتهایی را كه بازی كردهاید بیشتر دوست دارید؟
مایكل كورلئونه. این سختترین نقش تمام عمر من است. تازه، زمان بازی در آن فیلم خیلی جوان بودم و به دلیل همبازی بودن با مارلون براندو تحت فشار بودم.
●آیا تاكنون برای پول بازی كردهاید؟
من بخاطر پول همه كاری كردهام. نامهرسان بودهام، كنترلچی سینما بودهام و حتی كارهای اثاثكشی مردم را هم انجام دادهام. اما هیچگاه برای پول بازی نكردهام. یادم میآید كه زمانی داشتم از گرسنگی میمردم، فقط برنج خالی میخوردم و... یك بار پانزده دلار قرض كردم تا به بوستون بروم و نقشی را كه برایم پیدا شده بود بازی كنم. جایی برای ماندن و غذایی برای خوردن نداشتم. پیشنهاد آنها هم برای آن نقش پنجاه دلار در هفته بود تا نقش كوچكی در «دایره گچی قفقازی» بازی كنم. اما نپذیرفتم. میخواستم در نیویورك كارهای بهتری انجام دهم. میخواستم نقشهای خوب بازی كنم نه اینكه بخاطر چند دلار در هر نقشی حاضر شوم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست