پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آشنایی با عمق دردهای مردم


آشنایی با عمق دردهای مردم

نگاه نزدیک یک خبرنگار به سفرهای استانی

وقتی از سفرهای استانی دولت صحبت می کنیم، ناخودآگاه یاد اصحاب رسانه یی می افتیم که قرار است بی طرفانه اخبار این سفرها را پوشش داده و گزارشی از روند امور ارائه کنند. بنابراین علاوه بر بررسی دیدگاه صاحب نظران لازم است تا ارزیابی خبرنگاران حاضر در این سفرها را هم مورد توجه قرار دهیم. ثمانه اکوان دبیر سرویس سیاسی خبرگزاری موج و بهمن هدایتی خبرنگار خبرگزاری مهر از خبرنگارانی هستند که امکان حضور در سفرهای استانی را یافته اند. دیدگاه آنها را در این زمینه می خوانیم.

دفتر یادداشتم را برای نوشتن مشاهداتم در سفرهای پیگیری مصوبات استانی رئیس جمهور آماده می کنم؛

۱) هیچ اعتقادی به این سفرها ندارم.

مگر نمی شود مثل یک مدیر خوب در پایتخت نشست و به مشکلات شهرستان های دیگر هم رسیدگی کرد؟ مگر استانداران به عنوان مدیران میانی دولت نمی توانند خود، به بررسی مشکلات استان تحت مدیریت شان پرداخته و آنها را حل کنند؟ اگر رئیس جمهور بخواهد برای هر مشکلی خودش پا به میدان گذاشته و وارد عرصه عمل و تصمیم گیری شود، یک رئیس جمهور حتماً برای حل این همه مشکل برای کشور کم است،

۲) در همین اول سفر باید یک چیز را تبیین کنم.

وقتی در خبرها می خوانید صد درصد مصوبات اجرایی شده، به این معنی نیست که تمام پروژه های مورد نظر هیات دولت در این استان ها اجرا شده و به مرحله بهره برداری رسیده است، به این معنی است که وارد فاز اجرایی شده است.

بعضی از پروژه ها با پیشرفت فیزیکی بین ۳۰ تا ۵۰ درصد و بعضی دیگر در مراحل پایانی و حتی به بهره برداری رسیدن هستند. مهمترین و پررنگ ترین پروژه هایی که به چشم می خورد پروژه های مرمت راه ها و اصلاح نقاط حادثه خیز و احداث اماکن ورزشی است. پروژه هایی که در تمام استان ها بیش از سایر مصوبات به چشم می خورد. وقتی استانداران خود به بررسی مشکلات می پردازند، مایلند بودجه ها را برای کارهای مهمتری هزینه کنند اما رئیس جمهور معتقد است بردن نفت سر سفره های مردم، یعنی جاده یی اصلاح شود تا خانواده های کمتری، داغدار عزیزان شان شوند، بیمارستانی تجهیز شود یا سالنی برای ورزش جوانان احداث شود و به بخش تولیدی بخش خصوصی کمکی شود تا بیکاری از بین برود.

۳) رئیس جمهور باور نداشت که نمی توانیم. باید به مسوولان استانی ثابت می کرد.

با مساله دردناکی روبه رو شده ام و آن فراموش شدن مردم طی سالیان گذشته در بعضی از استان های کشور است. در بیمارستان آیت الله موسوی زنجان، با وجود اینکه بنای این بیمارستان برای سالیان سال ساخته شده و بدون مصرف رها شده بود، هیچ اقدام اجرایی برای مجهز کردن آن و استفاده بیماران از این بیمارستان که می توان گفت به مراتب بزرگتر از بسیاری از بیمارستان های تهران است، انجام نشده و سال های زیادی است که مردم در اثر حوادث جاده یی به دلیل اینکه به مرکز درمانی نمی رسند، جان خود را از دست می دهند. بیمارستان دیگری نیز در استان ایلام با همین مشخصات وجود داشت و تنها دلیل بلااستفاده ماندن آن نبود کادر تخصصی پزشکی در این استان است. برای بیمارستان اول در زنجان، منابع مالی لازم از محل سفر ریاست جمهوری برای تجهیز آن در نظر گرفته شد و قرار است تا عید غدیر به بهره برداری برسد و برای بیمارستان دوم هم قرار شد تیم پزشکی متخصص از مراکز استان های دیگر با حقوقی به مراتب بالاتر از بیمارستان های دیگر به این بیمارستان بیایند. مسوولان استانی باورشان شده بود که دیگر نمی شود هیچ کادر پزشکی را به این منطقه محروم کشاند ولی رئیس جمهور باور نداشت که نمی توانیم.

۴) مردم دوست دارند رئیس جمهورشان عمق دردهایشان را بفهمد و احساس کند.

در سفر ایلام از هواپیما جا ماندم و با هواپیمای بعدی رفتم کرمانشاه و از کرمانشاه خودم را رساندم به ایلام. در راه با راننده حرف زدم و خواستم بپرسم بعد از سفر رئیس جمهور تکلیف اون همه نامه چی شده. گفت؛ خودم برای شهریه دانشگاه بچه هام نامه نوشتم. همسایه مان هم نامه اش را داد به من. خیلی از دوستانم نامه نوشتند. جواب همه نامه ها آمده. پرسیدم؛ مشکل تون حل شده؟ جواب داد؛ بله، به امید خدا همه مشکلات حل می شه. می دونید آقای احمدی نژاد چقدر خوش قولند؟ به یکی از اهالی روستا زمانی که برای سفر تبلیغاتی به ایلام آمده بودند قول دادند که اگر رئیس جمهور بشوند برای اولین سفرهای استانی به ایلام بیایند. بعد از اینکه رئیس جمهور شدند به عنوان دومین سفر استانی به اینجا آمدند.

یاد یک روستایی در زنجان افتادم که بعد از اینکه آب لوله کشی به روستایشان از محل مصوبات سفر ریاست جمهوری رسید، آمده بود بین خبرنگاران شیرینی پخش می کرد و می گفت؛ آقای احمدی نژاد رئیس جمهور بود ولی از همون آبی که ما تا قبل از این می خوردیم، خورد...

۵) باز هم کم است. خیلی کم.

سفر اول و سوم پیگیری مصوبات، به استان های سیستان و بلوچستان و ایلام، ما را با عمق دردهای این ملت، این عقب ماندگی ها و بی توجهی های تاریخی آشنا کرد. مردمی خونگرم و صمیمی و میهمان نواز و در عین حال به طرز شگفت آوری قانع و صبور. در حاشیه بازدید از بیمارستانی در استان ایلام، با خبرنگار دیگری راهمان را به طرف اورژانس بیمارستان کج کردیم و از کاروان خبرنگاران جدا شدیم. مردم به سمت اتاقکی هجوم برده بودند که پشت میله های بلند و سرد در انتهای راهروی اورژانس قرار گرفته بود. از یکی از خانم هایی که در صف بود پرسیدم شما بعد از سفر رئیس جمهور به این استان، احساس می کنید که وضع استان بهتر شده باشد؟ عصبانیتش را پشت چادر مشکی اش پنهان کرد و گفت؛ ما از آقای رئیس جمهور ممنونیم که به شهر ما هم سفر کردند. بر ما منت گذاشتند. ما خیلی خوشحال شدیم وقتی ایشان را از نزدیک دیدیم ولی... ولی ما محروم تر از این حرف هاییم که با دستور های رئیس جمهور یک شبه وضع زندگی مان خوب شود. در کل استان ایلام فکر کنم تنها حدود پنج بیمارستان وجود دارد و همین پنج بیمارستان هم کادر پزشکی تخصصی ندارند. ما یک پزشک متخصص در بیمارستان ها و درمانگاه ها نداریم. نانی که می خوریم، هیچ کس نمی خورد. آب آشامیدنی مناسب نداریم و... زن دیگری به طرفم آمد و گفت؛ خانوم، ما هنوز هم با آثار جنگ در جنگیم. دولت باید برای روحیه این مردم کاری انجام دهد. مرد دیگری که از دور نگاهمان می کرد نزدیک شد و گفت؛ پسرم هفت روزه که تصادف کرده و نیاز به عمل داره ولی تموم این هفت روز درد کشیده و ما تو صف اتاق عمل بوده ایم. درست پشت همین در...

۶) واقعاً چند سفر استانی دیگر برای رفع محرومیت ها لازم است؟ کاش سفر استانی برای همه دولت ها سنت شود؛ سنتی ماندگار. سنتی که حالا به آن اعتقاد زیادی دارم.

ثمانه اکوان