جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

درختی کوچک با شاخه ای گسترده


درختی کوچک با شاخه ای گسترده

نگاهی بر شعر کوتاه

بهانه ها برای نوشتن کم نیستند هر چند من هرگز برای نوشتن هایم پشت در هیچ بهانه ای منتظر نمی مانم و سال هاست به خوبی یاد گرفته ام چگونه بهانه بتراشم! و دنیا را از دریچه مشاهدات خود توصیف کنم بی بهانه!

شعر کوتاه، هم در ایران و هم در جهان، چنان شاخه سترگ و گسترده ای دارد که نمی توان به سادگی و کم توجهی از کنار آن رد شد. دوستی می گوید دیگر انسان ها چون دوران طلایی کلاسیک، کشش، حوصله و جاذبه هنرهای مدت دار و وقت گیر را ندارند و من نیز این را قبول دارم ، اما این از جانب من نمی تواند به هیچ وجه دلیلی باشد برای رد هیچ هنری در هر قالب، شکل، فرم و محتوایی که هست و می خواهد باشد! چه بسا با خوانش قصیده ای مطنطن از خاقانی بزرگ، روزهاو هفته ها سخت با خود و در خود گریسته ام و قطعه ای از انوری ابیوردی - ولو در چندین بیت - مدت ها به تشویق و تاییدم وا داشته است، یا این که هر شب اگر شاهنامه یا مثنوی را مرور نکنم، یکی در دلم با من قهر می کند و هنگام خواب راه نفسم را می بندد و همانند طفلی گرسنه غذا مطالبه می کند!

پس شعر کوتاه - حال با هر نام، عنوان، شکل و شمایلی که می خواهد به خود بگیرد- قصد ندارد تا اختتامیه سایر هنروری های شعری را- ولو بلند و طولانی- بگیرد، بلکه از همان اول، دوشادوش و پایاپای سایر شاعرانگی ها در حرکت و همراهی بوده است. بله ! شعر کوتاه از ابتدای تاریخ مکتوب ادبیات پارسی، حضوری ریشه ای داشته است و شاعران و سخن وران، چه در قالب های منظومی چون رباعی، تک بیتی، دو بیتی، خسروانی و... چه کلمات قصار و آهنگین به این مهم التفات داشته اند و از آن غفلت ننموده اند. اگر چه من، هر شعر بلند را نیز ترکیبی از چندین شعر کوتاه می دانم که هم در کانسپت پرداختی اش و هم فرم و شکل بیرونی، زنجیره ای به هم پیوسته را ترتیب و تشکیل داده است.

اما از واقعیت مهم معاصر بودن و به تبع آن مدرن بودن که باعث و بانی فرآیند های مهم و کارگشایی در حوزه ها ی هنر و ادبیات نیز شده است نباید غافل بود. می دانید که هم اکنون حدود هزار و صد و اندی سال از تاریخ شعر مکتوب مان می گذرد و اگر ما بخواهیم این مدت را در دو دوره زمانی هزار ساله بررسی کنیم، در آغاز هزاره دوم شعر پارسی که با نیما آغاز شده است، فرهنگ ما از هر حیث دچار تحولات اساسی گشته است و این تغییرات را در کل شاخه ها و از جمله شعر هم طلب کرده است که در نهایت کفه ترازو به کوتاهی شعر نسبت به هم الانش هم سنگین تر گشته است! البته آقای دکتر سید مهدی زرقانی، استاد گرامی، هم در کتاب ارزشمندش، چشم انداز شعر معاصر، به تفصیل در این باب سخن گفته است و من گذرا به چند نکته در این باب اشاره می کنم:

مهم ترین وجهه آغاز هزاره دوم، در آوانگارد و سنت شکنی که در تمام مظاهر اجتماعی نمود و تبلور یافته است، نهفته است. این جرات سنت شکنی از سیاست شروع شده و به هنر و ادبیات تسری می یابد. قالب های غیرقابل تغییر انگاشته شده شعر پارسی، دست خوش تغییر و تحول می شوند. نیما در شعر با جسارت توام با آگاهی و دانش این مهم را رقم می زند و... همین طور دیدگاه ها در مورد موضوعات مهمی چون عشق، زن، زندگی و ... دچار نوسان می شود و زن، از موجودی پرده نشین و مستوره - به حکم ازلی این گونه پنداشته شده اش- و مرد از جایگاه یوسف بازاری اش بیرون می آیند و کارکردهای به روزتر متناسب با زندگی های تازه خود می یابند.

همین طور روابط کلی تر نیز از مرید و مراد ی، شبان رمگی و بالا - پایینی به کیفیت انتقادپذیری و پاسخ گویی تغییر شکل می یابد. ذهنیت شرقی و مطلق اندیش انسان که پدیده ها را سیاه سیاه یا سپید سپید می دیده، در می یابد که این وضعیت منجر به افراط و تفریط شونده به نفع هیچ کسی نیست و به عدم تعادل و توسط می انجامد. پس پدیده ها و انسان رنگ خاکستری به خود می گیرند و زاویه دید از تجویزگرایی به توصیف گرایی تغییر می کند. همین موضوع است که در هنر پست مدرن امروز دو گزینه تطور و نسبیت را اصل قرار داده است و هر غیر قابل تغییر و ثباتی را رد می کند!

گفتم که نیما سنت شعر کلاسیک را هم در محتوا و هم در قالب شکست و به عبارتی ارکان اساسی شعر کلاسیک را تابع و مقید شعر کرد نه بالعکس! فروغ نیز به عنوان یک سنت شکن فرهنگی، پایه های سنت مردسالارانه را در هم کوبید و بدین سان مفاهیم تازه ای چون حقوق مردم بر حکومت ها، آزادی سیاسی، وطن خواهی، تعلیم و تربیت مدرن و... وارد زندگی های مدرن بشر گردید.

موضوع مهم دیگر در این خصوص، شتاب ناکی زندگی های معاصر بوده و هست. دکتر زرقانی معتقد است هر ثانیه امروزی معادل ۹۰ سال هزار سال گذشته اهمیت دارد. اگر در گذشته قرن ها برای تغییر یک ویژگی فرهنگی طول می کشید این مهم اکنون در چند سال ممکن است رخ بنماید. مرور تغییر و تحولات چند دهه اخیر هم ما را به این واقعیت می رساند که تغییرات کل هزار ساله شعر پارسی کم تر است از تغییراتی که در این چند دهه رخ داده است از شعر نیمه سنتی تا شعر منثور، آزاد، موج نو، غیرمتعهد، مقاومت و...

و به این نتیجه مهم می رسیم که روحیه اهل فرهنگ، سخت شتاب زده است و انواع اشعار در قالب نو، اعم از نیمایی، منثور، طرح و... بر پایه ایجاز ساخته می شوند که باید بیش ترین حرف را با مصرف کم ترین انرژی کلمه بیان نمایند.

از سویی با تغییر جهان بینی که در تعامل با غرب حادث شده است و ما از ریاضت اندیشی، نفس کشی، مکروه دانستن دنیا و مافیها و سعی در آباد کردن دنیای آخرت و... که با نیم نانی می رسد تا نیم جانی در تن است توجیه می شده به جایگاه متفاوت انسان در هستی مدرن رسانده است که نفس وجود و حیات وی را اصل قرار داده است و او را از حیوانی ناطق یا عاشق به انسانی سایس تغییر داده است ! و این مهم ، مفاهیمی چون عشق را از ریشه دگرگون ساخته و به وی قبولانده است که معشوق در همین جایی ست که زندگی هست و بی خود در آسمان ها به دنبال موهومات نگردد که گشته اند و نیست ...!

این واقعیت به تغییر ذوق جمعی انجامیده است و به تبع آن اموری که در دوران کلاسیک مطبوع بشر بوده است امروز دیگر نیست و موارد ملموس تر و دست یافتنی تر دیگری جایگزینش شده اند. ناله های جان سوز و سوزناک عاشق در شعر غنایی کلاسیک امروز عدم تعادل، مازوخیسم و سادیسم نام گرفته اند. پس زیبایی و روشنی شعر کلاسیک، امروزه نازیبا، زشت و سیاه جلوه می نماید! دیگر مثل دوران گذشته این گونه نیست که انسان ها ۶ ماه از سال را کار کنند و ۶ ماه دیگر را در کرسی ها به شاهنامه خوانی بپردازند.

وقتی نیست و آنی غنیمت است پس از این سان باید انسانی دیگر شد و بود...!

نتیجه همه این موضوعات که بنا به نبود وقت و فرصت کافی به اجمال و گذرا به آن اشاره شد به این نتیجه مهم انجامیده است که هنر در هر شاخه اش برای این که بتواند مقبول و پسندیده باشد باید انرژی کمی را مصرف کند ، وقت کمی را بگیرد و سهل الوصول و زود فهم و آسان هضم هم باشد، همین! پس با کمی تامل و دقت معلوم می شود که در ادبیات منظوم، شعر کوتاه، در ادبیات داستانی، داستان کوتاه و مینی مال و در سایرین نیز به تناسب روز به روز وسیع و فراگیرتر مورد استقبال واقع خواهند شد پس بر ماست که در حوزه شعر، شعر کوتاه را با همه گستردگی و فراوانی اش دریابیم و به صورت جدی در آن بکوشیم . از این منظر می تواند تلاش دوستان خوب من که همگی از نخبگان و توان مندان امروز هستند- جز من!- در سایت تخصصی آنان بسیار ارزش مند و حایز اهمیت باشد. من این کوشش را به فال نیک می گیرم و دغدغه دلیل صفربیگی و سایر دوستانم را می ستایم و در کنارشان با قلم کم رنگ و کم بضاعتم تا پایان این راه ایستادگی خواهم کرد و خواهم ماند.

و دیگر عشق...!

نویسنده : سالار عبدی