پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

مفهوم شناسی وحی


مفهوم شناسی وحی

واژه «وحی» و مشتقات آن به صورت اسم و فعل, هفتاد و دو بار در قرآن كریم استعمال شده است از اشرف مخلوقات تا جماد از وحی الهی برخوردارند وحی كننده گاه خدا و گاه انسان و یا شیطان است

۱) مفهوم لغوی «وحی»

دانشمندان علم لغت برای واژه «وحی»، موارد استعمال متعددی نقل كرده اند; مانند نوشتن، اشاره، پیام، الهام، كلام مخفی۱، نوشته، كتاب.۲

ابن فارس در باب ریشه وحی، می نویسد: «وحی» (واو، حاء و حرف معتل یا) ریشه ای است كه به عرضه دانش پنهانی یا غیر آن بر دیگری دلالت می كند و تمامی استعمال های واژه «وحی» به این ریشه برمی گردد.۳

راغب اصفهانی اعتقاد دارد ریشه «وحی» «اشاره سریع» است.به همین دلیل گفته می شود:"أَمرٌوحیٌّ"; یعنی امر سریع.۴

به نظر می رسد كلام ابن فارس به واقع نزدیك تر است. در تمام كاربردهای قرآنی وحی، انتقال پنهانی لحاظ شده است و به اشاره سریع، به آن دلیل «وحی» گفته می شود كه مطلبی را به صورت پنهانی انتقال می دهد. ولی انتقال با این كه مخفی است، می تواند سریع نباشد. مرحوم علّامه طباطبائی نیز به این مطلب اشاره می كند.۵

۲) گونه های كاربرد وحی در قرآن كریم

واژه «وحی» و مشتقات آن به صورت اسم و فعل، هفتاد و دو بار در قرآن كریم استعمال شده است. از اشرف مخلوقات تا جماد از وحی الهی برخوردارند. وحی كننده گاه خدا و گاه انسان و یا شیطان است. گیرنده وحی در برخی از آیات، پیامبر خدا و در مواردی دیگر، انسان های غیر پیامبر، زنبور عسل، آسمان یا زمین می باشد. در تمام این موارد، به نحوی انتقال پنهان صورت گرفته است كه ریشه اصلی و لغوی این واژه می باشد.

موارد كاربرد وحی به لحاظ معنایی در قرآن عبارتند از:

الف) تقدیر الهی در نظام هستی

در برخی آیات قرآن كریم، «وحی» بر تقدیر الهی در نظام و پدیده های عالم اطلاق شده است; از جمله این آیه: «یومئذ تُحدِّثُ اخبارَها باَنَّ ربَّكَ اوحی لها» (زلزال: ۴و۵); آن روز است كه (زمین) خبرهای خود را باز گوید كه پروردگارت بدان وحی كرده است. در آیه دیگری آمده است: «و اوحی فی كل سماء امرَها» (فصلّت: ۱۲); و در هر آسمانی امرش را وحی نمود.

در روایت نیز «وحی» در آیه شریفه مزبور بر تقدیر الهی در هستی تطبیق شده است.۶ شاید وجه كاربرد وحی در معنای تقدیر الهی در هستی این باشد كه خداوند سنّت ها و نظام موردنظر خود را به گونه ای در آسمان ها و زمین قرار داده كه برای غیر اندیشمند چندان آشكار نیست و فقط با دقت و تأمّل عالمانه می توان به آن پی برد.

ب) هدایت غریزی

آیاتی از قرآن كریم از هدایت حیوانات به وحی تعبیر می كنند; مثلاً، می فرماید: «و اوحی ربُّك الی النَّحلِ انِ اتّخذی من الجبال بیوتاً» (نحل: ۶۸); و پروردگارت به زنبور عسل وحی كرد كه از كوه ها خانه هایی برگزین. این وحی همان غریزه ای است كه خداوند در زنبور عسل قرار داده است; یعنی به آن فهمانده كه كجا خانه سازد و چگونه شیره گل را مكیده، آن را به عسل تبدیل كند. دلیل كاربرد «وحی» در مورد این نوع فهماندن، پنهانی بودن آن است.

ج) القای شیطانی

یكی دیگر از موارد كاربرد وحی در قرآن، القای شیطانی است. قرآن كریم می فرماید: «انَّ الشیاطین لیوحون الی اولیائِهم.» (انعام: ۱۲۱); به راستی شیطان ها به دوستان خود القا می كنند.

نیز می فرماید: «و كذلكَ جعلنا لكل نبیٍّ عدّواً شیاطین الانسِ و الجنِّ یوحی بعضُهم الی بعض زخرفَ القول غروراً.» (انعام: ۱۱۲); و بدین گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان های انس و جن قرار دادیم كه بعضی از آنان به بعض دیگر، برای فریب، سخنان آراسته القا می كنند.

بدین دلیل بروسوسه شیطانوالقای سخن آن «وحی» اطلاق شده است كه این كار به صورت مخفی انجام می گیرد و بدون استفاده از الفاظ و آشكارشدن شیطان مفهوم منتقل می شود: «انَّه یراكُم هو و قبیله من حیثُ لا ترونهم» (اعراف: ۲۷); او و دار و دسته اش شما را از جایی كه شما آنان را نمی بینید،می بینند.۷

د) اشاره پنهانی

از دیگر موارد كاربرد «وحی» در قرآن كریم، «اشاره» است. هنگامی كه حضرت زكریا(علیه السلام) بشارت به فرزند داده شد، برای اطمینان، نشانه ای طلبید. در پاسخ به این درخواست، سه روز زبان او جز به تسبیح خداوند بند آمد و مجبور شد به قوم خود مقصودش را با اشاره برساند. قرآن كریم می فرماید: «فخرَج علی قومِه مِن المحراب فاوحی الیهم ان سبّحوا بكرهًٔ و عشّیاً» (مریم: ۱۱); پس، از محراب بر قوم خویش درآمد و با اشاره به آنان فهماند كه صبح و شام ]خدا را[ تسبیح گویید.

آیه دیگری در بیان این ماجرا، به جای «وحی»، «سخن رمزی» را آورده است: «قال ربِّ اجعل لی آیهًٔ قال آیتك ان لا تكلِّم النّاسَ ثلاثَهٔ ایّام الاّ رمزاً و اذكُر ربَّك كثیراً و سبِّح بالعشیِّ والابكار» (آل عمران: ۴۱); گفت: پروردگارا، برای من نشانه ای قرار ده. فرمود: نشانه تو این است كه سه روز با مردم سخن نگویی، مگر با اشاره و پروردگار را بسیار یاد كن و شامگاهان و بامدادان او را تسبیح گوی. این آیه قرینه است بر این كه در آیه قبلی (مریم:۱۱) وحی به معنای بیان رمزی و اشاره ای باشد، كه بیش تر با لب ها و در مواردی با ابرو، چشم یا دست انجام می گیرد و چون بیان اشاره ای و رمزی به نحوی است كه همه كس متوجه نمی شوند، وحی بر آن اطلاق شده است.۸

هـ) الهام

قرآن كریم بر «الهام» نیز واژه «وحی» اطلاق كرده است. در مورد الهام۹ به مادر حضرت موسی(علیه السلام) می فرماید: «و اوحینا الی اُمِّ موسی ان ارضعیه فاذا خفتِ فالقیه فی الیَمِّ» (قصص: ۷); و به مادر موسی وحی كردیم كه او را شیر ده، پس چون بیم ناك شدی، او را در دریا (ی نیل) بیفكن.۱۰ و نیز در مورد «حواریان» می فرماید: «اذا أوحیتُ الی الحوارییّنَ اَن آمِنوا بی و برسولی»; (مائده: ۱۱۱); و به حواریان وحی كردیم كه به من و فرستاده ام ایمان آورید. البته، این تفسیر بر این اساس است كه وحی به معنای «الهام» باشد كه در روایتی از امام باقر(علیه السلام) چنین تفسیر شده است كه۱۱ خداوند به طور مستقیم به حواریان وحی كرد. این با ظاهر آیه نیز سازگار است.

مفسّران علاوه بر تفسیر مذكور، احتمال های دیگری نیز در مورد آیه مطرح كرده اند:

یكی این كه، وحی به حواریان به واسطه حضرت عیسی(علیه السلام)بوده است.۱۲ دوم این كه، خداوند با ارائه نشانه های خود به حواریان ایمان به خود و پیامبران را به آنان عرضه و تلقین كرد.۱۳ سوم این كه، حواریان پیامبر بودند و وحی در آیه شریفه، وحی نبوی است.۱۴

و) پیام الهی به فرشتگان

از دیگر موارد كاربرد «وحی» در قرآن كریم، اطلاق وحی بر پیام الهی به فرشتگان است. قرآن می فرماید: «اذ یوحی ربُّكَ الی الملائكهٔ اَنّی معكم فثبِّتوا الّذینَ آمنوا» (انفال: ۱۲); هنگامی كه پروردگارت به فرشتگان وحی كرد كه من با شما هستم، پس آنان را كه ایمان آورده اند، استوار سازید.

ز) فرستادن روح به پیامبر

قرآن برای بیان فرو فرستادن روح به پیامبر اكرم از فعل وحی استفاده كرده است: «و كذلك اوحینا الیكَ روحاً من امرنا ما كنتَ تدری ما الكتاب و لا الایمانُ و لكن جعلناهُ نوراً نهدی به من نشاءُ من عبادنا و اِنَّك لتهدی الیَ صراط مستقیم.» (شوری: ۵۲); همین گونه روحی از (سنخ) امر خودمان به سوی تو فرستادیم. تو نمی دانستی كتاب چیست و نه ایمان (كدام است)، ولی آن را نوری گردانیدیم كه هركسی از بندگان خود را بخواهیم، به وسیله آن راه می نماییم و به راستی كه تو به راه راست هدایت می كنی.

در مورد این كه «كذلك» اشاره به چیست و مراد از «اوحینا» و مصداق روح كدام است، سه احتمال وجود دارد:۱۵

▪ احتمال اول:

مراد از «روح» در آیه شریفه، قرآن است و «كذلك» بر مطلق وحیِ فرود آمده به پیامبران اشاره دارد. در نتیجه «أوحینا الیك روحاً من أمرنا»; یعنی قرآن را فرو فرستادیم، و عبارت «ولكن جعلناهُ نوراً نهدی به من نشاءُ» مؤیّد این برداشت می باشد. و چون قرآن كریم وسیله رهایی انسان ها از عقاید باطل و مرگ بار بوده، به زندگی واقعی دعوت می كند، از آن به «روح» تعبیر شده است: «اوَ مَن كان میتاً فاَحییناهُ و جعلناهُ له نوراً یمشی به فی النّاس...» (انعام: ۱۲۲); آیا كسی كه مرده (دل) بود و زنده اش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن، در میان مردم راه برود... .

در برخی آیات، به قرآن كریم «نور» اطلاق شده است; مانند «قد جاءكم من اللّه نورٌ» (مائده: ۱۵); قطعاً به سوی شما از جانب خدانور آمده است.۱۶ طبق این احتمال،كاربرد«وحی» در این آیه شریفه،ازموارد وحی نبوی است ونبایدآن راموردی جداگانه به حساب آورد. امااین احتمال به چنددلیل قابل قبول نیست:۱۷

۱) آیه شریفه درصدد بیان این مطلب بر پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله)است كه معارف و احكامی كه مردم را به آن ها دعوت می كنی، خود درك و یا ابداع نكرده ای، بلكه ما آن ها را بر تو فرو فرستاده ایم. بنابراین، اگر مراد از «وحی» در آیه شریفه، قرآن كریم بود، می بایست به بیان كتاب اكتفا می شد; زیرا مراد از «الكتاب» قرآن بوده و ذكر «الایمان» زاید است.

۲) گرچه ممكن است بر قرآن به اعتبار زندگی آفرینی آن «روح» اطلاق شود، اما در این صورت، تقیید آن در آیه شریفه به «من امرنا» موجّه نیست.

پی نوشت ها

۱ الخلیل بن احمدالفراهیدی، ترتیب كتاب العین، تهران، اسوه، ۱۴۱۴ هـ.ق ،ج ۳،ص ۱۹۳۲

۲ اسماعیل بن حمّاد بن حماد الجوهری، الصّحاح، الطبعهٔ الثالثهٔ، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۴ هـ. ق، ج ۳، ۲۵۱۹

۳ ابوالحسن احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغهٔ، بیروت، دارالجلیل، ج ۶، ص ۹۳

۴ محمد الراغب الاصفهانی، غریب الفاظ القرآن، ماده «وحی»

۵ السید محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالكتب الاسلامیهٔ، ج ۱۲، ص ۳۱۲

۶ ر.ك: علی بن ابراهیم بن هاشم القمی، تفسیر القمی، الطبعهٔ الثالثه، قم، مؤسسهٔ دارالكتاب للطباعهٔ و النشر، ج ۶، ص ۲۶۳; اقوال دیگری نیز در تفسیر آیه مطرح شده است كه عبارتند از: ۱. آفرینش موجودات آسمانی; مانند فرشتگان; ۲. وحی وظایف عبادی به اهل آسمان ها (ر.ك: ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، ج ۵، ص ۶); ۳. مراد از «وحی» كلام وجودی است كه خداوند در آسمان ها به فرشتگان وحی می كند تا آن ها به زمین بیاورند و واسطه آفرینش مخلوقات زمینی شوند. (ر.ك: سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱۷، ص ۳۶۸ـ۳۶۷)

۷ ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی، ج ۴، ص ۲۴۲ / ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی، پیشین، ج ۴ـ۳، ص ۵۴۵

۸ سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۳، ص ۱۷۸

۹ این احتمال نیز وجود دارد كه به مادر حضرت موسی(علیه السلام) در خواب دستور داده شده كه طفل خود را در رودخانه بیفكن.

۱۰ در آیه ۳۷ سوره «طه» نیز به الهام بر مادر حضرت موسی(علیه السلام)«وحی» اطلاق شده است. در چند آیه دیگر نیز «وحی» به معنای «الهام» به كار رفته است; مانند: اعراف: ۱۱۷ و ۱۶۰ / یونس: ۲و ۸۷ / یوسف: ۳

۱۱ محمد بن یوسف صنعانی از پدرش نقل می كند كه از امام باقر(علیه السلام) در مورد «اذ أوحیتُ الی الحوارییّن» پرسیدم، حضرت فرمودند: به آنان الهام شد. (ر.ك: ابوالنصر محمد بن مسعود العیاشی، تفسیرعیاشی، تهران،مكتبهٔ العلمیهٔ الاسلامیهٔ،ح۱،ص۳۵۰)

۱۲ ر.ك: ناصر مكارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیهٔ، ۱۳۶۶، ج ۵، ص ۱۲۷

۱۳ ر.ك:ابی جعفرمحمدبن الحسن الطوسی، پیشین، ج ۴، ص ۵۷

۱۴ ر.ك: سید محمدحسین الطباطبائی، پیشین، ج ۳، ص ۲۰۴; اما در ج ۶، ص ۲۲۵ این وحی را به معنای «الهام» می داند.

۱۵ مرحوم شیخ طوسی می فرماید: «روحٌ من امرهِ و هوَ نورٌ یهدیِ به من یشاءُ» (التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۱۷۸) به احتمال زیاد، مراد ایشان از «نور» قرآن است، نه این كه احتمال دیگری در آیه باشد. قرطبی مراد از «روح» را «نبوت» می داند. (تفسیر قرطبی، ذیل آیه ۵۲ شوری)

۱۶ ر.ك:شیخ طوسی،پیشین، ج ۹،ص ۱۷۸ / فضل بن الحسن الطبرسی، پیشین، ج ۵، ص ۳۷ / سید عبدالله شبّر، تفسیر شبّر، ص ۴۸۸ / محمدجواد المغنیه، الكاشف، ج ۴، ص ۵۱

۱۷ ر.ك: سید محمدحسین الطباطبائی، پیشین، ج ۱۸، ص ۷۵; مرحوم علامه به هر دو اشكال جواب داده، سپس این جواب ها را دارای اشكال می داند. ر.ك: همان، ص ۷۷ـ۷۶

۱۸ این احتمال در تفسیر قرطبی و روح المعانی ذیل آیه ۵۲ شوری از ربیع نقل شده و در تفسیر شبّر ذیل همین آیه به عنوان یكی از دو احتمال آمده است.

۱۹ در بقره: ۲۵۳ و ۸۷ / مائده: ۱۱۰ / و نحل: ۱۰۲ به فرشته وحی، «روح القدس» اطلاق شده است.

۲۰ ر.ك: محمدبن یعقوب الكلینی، اصول كافی، ج ۱، كتاب الحجهٔ، باب الرّوح التی یسدّد بها اللّه الائمهٔ(علیه السلام)، ص ۲۷۳ـ۲۷۲; در حدیث اول این باب، امام صادق(علیه السلام)در مورد «روح» می فرماید: «خلقٌ اعظم من جبرئیل و میكائیل... و هومن الملكوت.» / حدیث ۶

۲۱ ر.ك: محمدبن یعقوب الكلینی، اصول كافی، ج ۱، كتاب الحجهٔ، باب الرّوح التی یسدّد بها اللّه الائمهٔ(علیه السلام)، ص ۲۷۳ـ۲۷۲; در حدیث اول این باب، امام صادق(علیه السلام)در مورد «روح» می فرماید: «خلقٌ اعظم من جبرئیل و میكائیل... و هومن الملكوت.» / حدیث ۶

۲۲ و نیز در آیات نحل: ۲ / معارج: ۴ / نبأ: ۳۸

۲۳ و نیز در آیات نحل: ۲ / غافر: ۱۵

۲۴ تفسیر دیگر از آیه شریفه این است كه مراد «وحی تشریعی» باشد. در این صورت، از موارد وحی رسالی خواهد بود. (ر.ك: ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، پیشین، ج ۷، ص ۲۶۵ / ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، پیشین، ج ۴، ص ۵۶ / المولی محسن الفیض الكاشانی، الصافی فی تفسیر كلام الله، مشهد، دارالمرتضی للنشر، ج ۳ ،ص ۳۴۷)

۲۵ ر.ك: محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱، ص ۲۷۳ و ۲۷۴; ج ۵، ص ۸۰ و ج ۶، ص ۲۶۱

۲۶ سید محمدحسین الطباطبائی، المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۵ ـ ۳۰۴ و نیز ر.ك: همان، ج ۵، ص ۸۰ / محمدجواد مغنیه، پیشین، ج ۵، ص ۳۸۹ و نیز عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن كریم، مؤسسه فرهنگی رجاء، ۱۳۷۳، ج ۷، ص ۱۴۹

۲۷ محمدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۱، كتاب الحجهٔ، باب «الروح التی یسدّد الله بها الائمه(علیه السلام)»، ص ۲۷۳، ج ۵ / روایت ۱

۲۸ محمدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۱، كتاب الحجهٔ، باب «الروح التی یسدّد الله بها الائمه(علیه السلام)»، ص ۲۷۳، ج ۵ / روایت ۱

۲۹ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲ ، ص ۱۷۵، ح ۱۵

۳۰ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲ ، ص ۱۷۵، ح ۱۵

۳۱ السید محمدحسین الطباطبائی، پیشین، ج ۵، ص ۸۰

۳۲ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۱۸، ص ۲۵۶

۳۳ جعفر سبحانی، الالهیات علی هدی الكتاب و السنهٔ، قم، المركز العالمی للدراسات الاسلامیه، الطبعهٔ الثانیه ،۱۴۱۲ هـ.ق، ج ۳، ص ۱۲۸ / توماس میشل، كلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم، مركز مطالعات و تحقیقات و ادیان، ۱۳۷۷ هـ.ش، ص ۲۸ / محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، قم، مؤسسهٔ النشر الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۵ هـ.ق، ج ۱، ص ۵۱


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.