پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

آرامش


آرامش

مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به آب نگاه می کرد. پیرمردی از آن جا می گذشت وقتی متوجه پریشان حالی مرد جوان شد، کنارش نشست.
جوان گفت: آشفته ام و همه چیز در زندگی ام …

مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به آب نگاه می کرد. پیرمردی از آن جا می گذشت وقتی متوجه پریشان حالی مرد جوان شد، کنارش نشست.

جوان گفت: آشفته ام و همه چیز در زندگی ام به هم ریخته است. نیاز به آرامش دارم ولی نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم.

پیرمرد برگی از درخت کند و در آب انداخت و گفت: به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آب می سپارد. سپس سنگ کنار جوی را برداشت و داخل نهر انداخت. مرد سالخورده ادامه داد: این سنگ را هم که دیدی به دلیل سنگینی اش توانست به نیروی آب غلبه کند و در عمق نهر فرو رفت اما امواجی را بر روی آب ایجاد کرد. حال تو بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را؟

اگر آرامش برگ را انتخاب کنی خود را با اطمینان به خالق هستی سپرده ای و از افت و خیزهای زندگی نمی هراسی و اگر آرامش سنگ را انتخاب کرده ای نباید از جریان های مخالف و ناملایمات زندگی بنالی.