پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

ضرورت بررسی رعایت اخلاق اجتماعی در جامعه امروز


ضرورت بررسی رعایت اخلاق اجتماعی در جامعه امروز

افروختن چراغ اخلاق اسلامی بر طاقچه زندگی

چندین دهه زندگی در کنار هم در یک خانواده، در یک محله، در یک اداره و در یک شهر فرصت کمی نیست که با بی اعتنایی، بداخلاقی و دل شکستن ها سپری اش کنیم.

ده ها و صدها حدیث با موضوعات مختلف در کتب اسلامی گردآوری شده تا مؤید این گفته باشد که انسان با اخلاق و مهربانی اش به جایگاه انسانیت رسیده و این تنها وجه تمایز انسان با سایر مخلوقات است. با این حال، با این همه گفتن های مکرر و هدایت های اخلاقی و معنوی باز چگونه است که هر صبح به جای دریافتن فرصت جدید تنفس به مسیر خاکی قدم می گذاریم و شب هنگام با کارنامه ای غبار گرفته سر بر بالین می گذاریم؟ نگذارید مردم از شما ناامید شوند و شما نیز گمان نبرید مردم قدر خوبی را نمی دانند.

با غرور وارد محیط کار می شود، سریع روی صندلی اش نشسته و سیم تلفن را به سمت خودش می کشد. صندلی من، تلفن من، من و من و... این حالتی است که یکی و دو دهه همه تحملش کرده اند و آخ هم نگفته اند. حتی سلام هم نمی دهد، چون خیال می کند طاووس است و همه پر و بالشان مشکی است، پس باید دیگران تحویلش بگیرند! آنقدر چشم به چشم های دیگران می دوزد که ناخواسته مجبور می شوی علی رغم این که او وارد شونده است، سلام بگویی، هر چند جوابی هم نخواهی شنید و طاووس اگر اوقاتش خوش باشد به سرتکان دادنی اکتفا می کند.

سکوت دیگران به معنای تأیید بی اعتنایی و بی اخلاقی نیست. اغلب سکوت ها در پی این است که مبادا کنش و واکنشی صورت بگیرد. مردم به تدریج تافته جدا بافته را از روزشان و از محیطی که در آن هستند، حذف می کنند. می بینندش ولی انگار که نمی بینندش! یک پرنده تنها مانده در قفس رفتار خویش چه شکوهی می تواند داشته باشد؟

متعادل رفتار کنیم تا قربانی نباشیم

آی آدم ها! که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!

یک نفر در آب دارد می سپارد جان

یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند

روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید...

شاید اگر نیما امروز زنده بود و می دید موقع رهسپار شدن فرزندمان به سوی مدرسه زیر گوشش می خوانیم: «به دیگران چه کار داری؟ به فکر خودت باش و حقت را بگیر!» دیگر انگیزه سرودن شعرش از تب و تاب می افتاد و به سختی دلشکسته می شد! این یک واقعیت تلخ است که «به فکر خودت باش» فرمول شماره یک زندگی مان شده و هر روز خواسته و ناخواسته دل می شکنیم، بی توجهی می کنیم، رقابت ناسالم در پیش می گیریم و خلاصه قاتل اخلاقیات می شویم. خیال نمی کنید در این ویراژ دادن ها و سبقت گرفتن ها ممکن است سر یک پیچ کله پا شوید و متقابلاً دل هیچ کس هم به حالتان نسوزد؟!

محسن اسکندری، روانشناس توضیح می دهد: «برخی افراد که بی اعتنایی و بداخلاقی را در پیش می گیرند، به خیال خودشان خیلی هوشمندند، چون از این طریق بسیاری از مسئولیت ها را از سر خود باز می کنند. این در حالی است که در حال حاضر هوش هیجانی افراد ملاک باهوشی آنها قرار می گیرد. در هوش هیجانی می سنجیم که شخص تا چه حد قادر است احساس دیگران را بفهمد و به آن بها دهد و در ضمن هنگامی که در یک گروه قرار می گیرد تا چه اندازه می تواند همکاری موثر داشته باشد؟ این یک واقعیت است که ما صرفاً مسئولیت خودمان را نداریم، بلکه در قبال خانواده بزرگترمان یعنی جامعه نیز یک سری مسئولیت ها و وظایفی را عهده دار هستیم. برای ما اهمیت دارد که شخص تا چه حد می تواند در جامعه اش موثر باشد؟ ما نمی توانیم و نباید خودمان را از جمع و دیگران منفک کنیم.»

وی ادامه می دهد: «اگر بخواهیم با نگاهی جامعه شناسانه قیام امام حسین(ع) را تفسیر کنیم، باید بگوییم که امام حسین(ع) یک مسئولیت بزرگ اجتماعی را ایفا کرد و آن قد علم کردن در برابر ظلم و ستم بود، پس ما نمی توانیم نسبت به دیگران بی اعتنا باشیم و فقط خودمان را ببینیم.»

این روانشناس برای خودگیری، تکبر، منفک شدن از اطرافیان چندین دلیل روشن ذکر می کند و می گوید: «عده ای به دلیل این که فشارهای روحی و روانی شان در زندگی به حد اشباع رسیده، سعی می کنند با حذف مشغله های بیشتر از زیر این بار راحت شوند. این دسته دیگر گنجایش غم دیگران خوردن را ندارند. دائماً می گویند چون خودم گرفتارم، پس بی خیال دیگران! همیشه هم انتظار کمک از دیگران دارند، بدون آن که خودشان برای دیگری قدمی بردارند.

دسته دیگر کلاً شخصیت ضداجتماعی دارند. عمداً برخلاف مصالح جمع عمل می کنند. گاه می جنگند که اثبات کنند در هر اجتماعی شماره یک هستند. کمبودهایی دارند که به واسطه لجبازی می خواهند جبرانش کنند. این گروه دستخوش بیماری هستند و باید هرچه سریعتر مراجعه کنند.

گروه سوم که بیشتر افراد انزواطلب در آن قرار می گیرند، آنقدر بدی دیده اند که نوع نگرششان به دیگران و جامعه کاملاً تیره شده است. آنها دور خودشان تار می تنند، مبادا دوباره ضربه ای بخورند. متأسفانه این افراد مهارت های حداقلی برای برقراری یک ارتباط درست را نمی دانند.»

اسکندری تأکید می کند کسانی که در محیط اجتماعی همیشه عبوسند، همیشه پچ پچ می کنند و گاه با تکبر از کنارتان گذشته و نه سلامی می کنند و نه سلامی پاسخ می دهند اغلب در گروه سوم می گنجند. وی می گوید: «اگر احساس می کنیم همیشه در ارتباطاتمان شکست می خوریم و قربانی هستیم باید مهارت های ارتباط درست را بیاموزیم. این گروه افراد همان هایی هستند که یک زمانی فدایی بوده اند و حال از این طرف بوم افتاده اند و راه سنگدلی و انزوا در پیش گرفته اند.»

این روانشناس توصیه می کند که از الگوهای اسلامی بهره بگیریم. در اسلام سفارش شده که تعادل پیشه کنیم، نه سرد و انزواطلب باشیم و نه آنقدر گرم و خودمانی که جایگاه قربانی و فدایی را داشته باشیم.

● حرف های ناچیز را خط بزنید

اعتنا و توجه به دیگری به معنای سرک کشیدن در زندگی وی نیست. متأسفانه ما یا از این طرف بوم به زیر می آییم و یا از آن طرف پرت می شویم. در حال حاضر هرگاه سخن از توجه دیگران به میان می آید، معمولاً دخالت ها و سرک کشیدن هایمان را به یاد می آوریم، در حالی که توجه به همنوع یعنی گرهی بگشاییم و التیام بخش باشیم.

یک کارمند که تمایلی به معرفی خودش ندارد و چندین سال سابقه کاری دارد، بارها ضربه این سرک کشیدن های بی مورد دیگران را خورده و زخم هایی بر دلش نشسته است. وی می گوید: «چند مدت قبل لباس جدیدی به تن کرده بودم و در بازار برای خرید چرخ می زدم. با یکی از همکارانم مواجه شدم. محکم به شانه ام زد و خیره به لباس و ظاهرم گفت: متأهل شده ای؟! بلافاصله پاسخ دادم، نه، چطور؟! وی بی هیچ مقدمه ای گفت: ای بابا، خواستم یادآوری کنم هر وقت ماهی را از آب بگیری تازه است!!» اما به راستی با این حرف ها کدام ماهی را از چه آبگیری صید می کنیم؟

وی ادامه می دهد: «حقیقتاً گاه خودم هم می مانم که این حرف ها از کجا نشأت می گیرد؟ یک وقت است که ما صادقانه تعریف می کنیم و صادقانه محبت می کنیم و یک زمانی هم هست که آگاهانه یا ناآگاهانه زخم می زنیم.»

روانشناسان معتقدند هرچه در ارتباطمان کنایه بزنیم و دل بشکنیم در واقع به کودک درونمان اجازه داده ایم خشم ما را که ممکن است ریشه در قضایای دیگری داشته، در یک لحظه و مورد نابجای دیگری بروز دهد. این گونه شخصیت ما یک شخصیت مستحکم و بادوام نمایانده نمی شود. اما در این بین همان طور که گفته شد افراد انزوا طلب و نیش دار همان کسانی هستند که یک زمانی خودشان بدی دیده اند، زخم خورده اند و حال دور خودشان حصار می کشند و مثل همان بدها عمل می کنند تا به سادگی و کم هوشی متهم نشوند!

صراحتاً بگوییم که در هیچ کتاب روانشناسی چنین رفتارهایی به عنوان نشانه های هوش اجتماعی مطرح نشده و اتفاقاً همدلی ها، صداقت رفتاری و گفتاری و توجه اسلامی و انسانی به هم نوع ملاک هوشمندی تعریف شده است.

این خانم کارمند در خاطره تلخ دیگری به یاد می آورد که دو تن از همکارانش شادابی روحی و ظاهر خوش او را به جای تبریک گفتن و حسنه دانستن به چه چیزها که تعبیر نکرده اند. یکی صراحتاً با سؤال بی موردی بدون هیچ مقدمه ای روحیاتش رابه حال و هوای رمانتیک تعبیر کرده و دیگری با بی پروایی چنین و چنان گفته است.

● به الگوهای اخلاق اسلامی مراجعه کنیم

جالب است که ما دائماً در زندگی یکدیگر سرک می کشیم، اما نسبت به مسائل بزرگتر که برایمان تکلیف است، بی اعتنا و خونسردانه ره کج می کنیم.

پیامبراعظم(ص) آن قدر درمورد همسایه سفارش کرد که همگان گمان بردند که همسایه از همسایه ارث می برد. اما خدا وکیلی ما حتی نام فامیل همه همسایه هایمان را که در یک کوچه زندگی می کنیم، می دانیم؟

حجت الاسلام علیرضا روحی، مسئول نمایندگی ولی فقیه در بسیج فرهنگیان با تأکید بر این که این قدر در ریز زندگی یکدیگر سرک نکشیم و راز همسایه ها را فاش نکنیم، می گوید: «در خانه کناری دعوای زن و شوهری و یا پدر و فرزندی برپاست، ما گوش تیز می کنیم، ولی وقتی که همسایه مان به نان شبش محتاج است، قدم از قدم برنمی داریم.»

وی از قول حجت الاسلام جوادی آملی که از شاگردان بنام علامه مرحوم سیدالعلوم بوده اند و صاحب کتاب مفتاح الکرامه هستند، می گوید: «وقت غذا درحالی که سفره پهن بود، در خانه را زدند. شخصی از طرف استاد بحرالعلوم پیغام آورده بود که به نزد ایشان بشتابم. سفره را رها کرده و حضور ایشان رسیدم. دیدم استاد روی ترش کرده و خشمش را فرو می خورد. دلواپس سؤال کردم: ای استاد، چه شده است؟ پاسخ گفتند: هفت روز است که همسایه ات زیر بار قرض فرو رفته به طوری که حتی مغازه دارها هم قرضش نمی دهند. چرا قدمی برنداشتی؟

پاسخ گفتم: ای استاد، بی خبر بودم!

استاد در جواب گفت: اگر خبر داشتی و رسیدگی نمی کردی که از دین اسلام خارج شده بودی. ناراحتی ام از این است که چرا باید از همسایه ات بی خبر باشی؟» حجت الاسلام روحی با مکث کوتاهی آه می کشد و ادامه می دهد: «به راستی ما کجائیم و در کدام وادی راه گم کرده ایم؟!»

این استاد اخلاق اسلامی یکی دیگر از موارد اخلاقی که در جامعه ما کمرنگ شده است، وفای به عهد می داند.

گیتا صبوری کارمند یک شرکت دولتی نیز خاطره تلخ گرفتن وامش را به یاد می آورد. وی می گوید: «هرچه به همکارانم رو انداختم هیچ کس حاضر نشد ضامن من شود تا این که یکی از همکارانم که زن مؤمنه ای بود این ضمانت را پذیرفت، ولی تا چند روز در استرس و ناراحتی بودم.»

حجت الاسلام روحی با اشاره به این که «از ماست که بر ماست» می گوید: «آنقدر در پرداخت اقساطمان به بانک بدقولی کردیم که با سد شرایط بانک ها در دادن وام مواجه شدیم. حتی این روزها قرض الحسنه هم بی رنگ شده است، در صورتی که در احادیث داریم ثواب قرض الحسنه از صدقه هم بیشتر است.»

● جدایی از مردم یعنی عزلت نشینی

احترام متقابل، حفظ ارتباط مؤثر، مهارت خودآگاهی، کنترل خشم، مثبت نگری در اخلاق اجتماعی و انتقادپذیری شش اصل اساسی اخلاق اجتماعی است که توسط روانشناسان و جامعه شناسان پذیرفته شده است.

همایون قسمتی روانشناس و مشاور خانواده از خطه کردستان که سال هاست به امر مشاوره خانواده ها مشغول است توضیح می دهد: «باید احترام بگذاریم تا محبوبیتمان در اجتماع حفظ شود، وگرنه از بدنه جامعه به تدریج حذف می شویم. حفظ ارتباط مؤثر به این معناست که دیگران را تنها با چشم ظاهر نبینیم، بلکه با رعایت حقوق اجتماعی و حریم خصوصی آنها ارتباط مؤثر را به پیش ببریم.

سعی کنیم خودمان را کاملاً بشناسیم. اگر جلوتر از جمع باشیم به ما اعتراض می کنند و اگر عقب تر بنشینیم جمع از ما ناراضی خواهند بود.

یکی از اساسی ترین مشکلات ما این است که مهارت کنترل خشم را نیاموخته ایم. به کودک درونمان اجازه می دهیم هرچه می خواهد داد و فریاد راه بیندازد.

با خشم به هیچ نتیجه ای نخواهیم رسید. سعی کنیم مثبت نگر و انتقادپذیر باشیم. مثبت نگری را با ساده انگاری اشتباه نگیریم. اساس روان سالم مثبت نگری است و قبول کنیم که همه بد ما را نمی خواهند. همه صحبت ها را بشنویم و به گفته های خوب در جهت کامل شدن عمل کنیم.»

از این روانشناس سؤال می کنم: «اگر به اصول اخلاق اجتماعی پایبند نباشیم چه ضررهایی را متحمل می شویم؟» وی پاسخ می دهد: «انزواطلبی، فرافکنی، هنجارشکنی، فردیت منهای جامعه، محرومیت از حقوق اجتماعی، تعارض به جای تعادل و عدم حمایت جامعه همگی از پیامدهای بداخلاقی های اجتماعی هستند. افرادی که اجتماع را نادیده می گیرند معمولاً مسئولیت نقص ها و عیوب خود را نمی پذیرند و آن را به گردن اطرافیان و جامعه می گذارند.

این افراد کم کم منهای جامعه می شوند یعنی به یک مرگ تدریجی در تنهایی خود فرو می روند. مردم با آنها همراهی نمی کنند و لذا زندگی سختی خواهند داشت. در این بین اندک اندک از حقوق اجتماعی نیز به واسطه بداخلاقی های خود محروم می مانند.»

جامعه شناسان معتقدند بافت فرهنگی حاکم بر جامعه تا حد زیادی بر چگونگی کنش ها و واکنش ها تأثیر می گذارد. یعنی ممکن است فرد تحت تأثیر جمع قرار گرفته و هنجارهایی را نادیده بگیرد. عبور از چراغ قرمز، انداختن زباله به معابر، بوق های پی درپی زمانی که توسط همگان ناهنجاری محسوب نمی شود، افراد پایبند به قوانین را دستخوش تغییر سلیقه و تردید می کند. فرد وقتی می بیند با رعایت کامل قوانین راهنمایی و رانندگی بسیار دیرتر از قانون شکنان به مقصد می رسد، برای این که خود را باهوش و زرنگ نشان دهد، راه همگان و قانون شکنی را در پیش می گیرد.

همین موضوع را به دایره اخلاق و روابط عاطفی و اجتماعی تعمیم دهید. فردی که صادقانه می گوید و صادقانه عمل می کند، وقتی به این نتیجه می رسد که پیروزی از آن کسانی است که زرنگ بازی درمی آورند، به مرور تغییر رویه داده و به جرگه غیبت کنندگان، کنایه گویان، دل شکنندگان و دروغگویان می پیوندد. تنها کسانی که ایمانشان حقیقی است و الگوهای اخلاق اسلامی را ملکه ذهن کرده اند به این گروه نمی پیوندند.

همه چیز یک روز تمام می شود و نمی دانم چرا ما این حقیقت را نمی پذیریم و باورش نمی کنیم؟! تنها چیزی که همیشگی است لبخند و محبتی است که به یادگار می گذاریم. اما خیلی ها بر این خیالند که یکه تاز میدان اند و در این تکتازی برد همیشه با آنهاست! این گروه همان هایی هستند که پشت هر کلمه ای «من» را می گذارند و گویی می خواهند مالکیت شان را بر دنیا ثابت کنند، اما دنیا هوشمندتر از آن است که به خودخواهی ها تا ابد پاسخ مثبت بگوید.

تاریخ نشان داده که ماندگارترین چهره ها مغروران و انزواطلبان زمانه نبوده اند، بلکه هرچه مردم دارتر و در قبال اطرافیان و جامعه خود مسئولیت پذیرتر باشیم، جاودانه تر خواهیم بود. از همین روست که امیرالمؤمنین علی(ع) در نامه خود به مالک اشتر مردم شناسی، مردم دوستی، مردم داری و حفظ حقوق اجتماعی مردم را اساس اخلاق اجتماعی در جامعه اسلامی عنوان کرده است.

به آنچه هستید رضایت دهید روانشناسان معتقدند هرچه رضایتمندی از خود کمتر باشد، سعی می کنیم با انتخاب نقاب کنجکاوی در کار دیگران به جستجوی نقص ها و نداشته های دیگران بپردازیم. این گونه بسیاری از نیش و کنایه ها شکل می گیرند تا فرد بازگوکننده با سوءاستفاده از روزنه های زندگی دیگران برتری خود را ثابت کند.

این دسته افراد ناآگاهانه اولین ضربات را بر پیکره روحی، روانی و حتی جسمانی خود وارد می کنند. باز در دین همه جانبه اسلام که بسیاری از مباحث روانشناسی از میان آموزه های دینی ما ریشه گرفته است، می بینیم که از حسادت به آتش خودسوزی تعبیر شده است.

افرادی که در محله، محیط کار و یا آپارتمان دائماً کنایه می زنند و یا به تمسخر و خندیدن بر احوالات دیگران مشغولند، مطمئناً از مشکلات اینچنینی رنج می برند. یکی دیگر از مشکلات افراد فاقد اعتماد به نفس تأکید بر کلمه «من» است. صندلی من، تلفن من، میز من، ماشین من و...

کار به جایی می رسد که حتی اسباب و لوازم حیطه بیت المال را با کلمه «من» به مالکیت می کشانند!

سودابه جهان پناه، کارمند یک شرکت خصوصی یکسال تمام با همکار کناری اش کلمه ای حرف نزده است. با تعجب می پرسم: «چرا؟!» وی می گوید: «به خاطر تلفن روی میزمان!! همکارم انتظار دارد تا ورود پیدا می کند تلفن در اختیار او باشد.

اولا که تلفن اداره باید برای کارهای اداری استفاده شود، در ثانی همان طور که او انتظار دارد در طول روز چند دقیقه ای احوال خانواده اش را بپرسد، من هم حق دارم. با این حال خیال می کند، چون تلفن نزدیک به اوست، پس به آن مالکیت دارد.»

چه بسیار مسائل ریز که به غائله ای در فامیل، محله و محیط کار تبدیل شده اند و از همین کدورت های ریز قهرهایی یک دهه ای شکل گرفته است.

در اسلام به برگزیدن اهداف بزرگ برای زندگی تاکید بسیار شده است. به نظر می رسد هرچه بال های ما کوتاه تر و نگاهمان سطحی تر باشد، به همین میزان بیشتر سرگرم حواشی و درگیری های بی بها هستیم. توطئه دشمنان نیز سرگرم کردن ملت ها به روزمرگی هاست.

نظام سرمایه داری می کوشد که با تکیه بر اومانیسم منیت ها را در وجود افراد نهادینه کرده و بازی بر سر پول، قدرت و مقام را رواج دهد. در این بازی تیره انسان هر روز منزوی تر و پوچ تر خواهد شد.

گرایش به جمع نشاط آور است، وقتی برای کمک و توجه به همنوع خود دست دراز می کنیم در واقع برای تداوم زندگی خود هدفی خلق کرده ایم. کسانی که زمزمه می کنند به فکر خودت باش، خواسته یا ناخواسته خواستار حذف چنین نشاط و انگیزه ای در پیکره جامعه شده اند.

هرچه خود می خواهی برای دیگری بخواه برای اصلاح رفتار خود باید به مصادیق کوچک توجه کرد، وقتی نقص های کوچک رفع شوند، کم کم مشکلات بزرگتر نیز از بین خواهند رفت. بگذارید انوار عشق به مردم و جامعه در روحتان نفوذ کند و از برکات آن بهره مند شوید.

اسلام یک دین اجتماعی است. ستون دین نماز قرار داده شده، اما وقتی به جماعت برگزار شود، اگر همه دریاها مرکب و همه درختان قلم شود، نمی توان ثواب آن را ثبت کرد.

نمازجمعه، نماز عید فطر و قربان، اجتماع بزرگ حج، سفارش به برپایی نماز در مساجد همه و همه یکی از دلایل مهم اش این بوده که از احوال برادران و خواهران مؤمن خود باخبر شویم.

حجت الاسلام علیرضا روحی، نمایندگی ولی فقیه در بسیج فرهنگی ضمن بیان این مقدمه به برخی دستورات اخلاقی و اسلامی که در جامعه ماشینی امروز کمرنگ شده، اشاره کرده و می گوید: «متأسفانه هنوز هم آنچنان که انتظار می رود، نه شیوه های امر به معروف و نهی از منکر را آموخته ایم و نه با جدیت به دنبال انجامش هستیم. این در حالی است که دلیل شهادت علی(ع) روی گرداندن مردم از فریضه امر به معروف و نهی از منکر بود. امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه خطاب به مردم می فرماید: برای اصلاح شما آمدم، اما نپذیرفتید، پس خدایا! مرا از این جماعت بگیر تا مستبدان بر آنان مسلط شوند.

این گفته نشان می دهد که جامعه بی توجه و بی اعتنا مطمئناً دچار عذاب خواهد شد و از نعمت هدایت مردم می ماند.»

وی ادامه می دهد: «در اسلام بسیار بر حفظ عفاف و حجاب تاکید شده و از آن سو سفارشات مؤکد داریم که آسان ازدواج کنید، اما ما بر عکس عمل می کنیم. حفظ حجاب را سهل گرفته ایم و هر روز سدهای بیشتری در مسیر ازدواج جوانان خود قرار می دهیم. همه این ها حضورش به خودمان برمی گردد. فرزندانمان یا هرگز ازدواج نمی کنند و یا خدای نکرده به انحراف کشیده می شوند. جوانی که دچار بحران روحی می شود، دائماً با جامعه و اطرافیانش سرستیز پیدا می کند. بسیاری از دعواهای پدر و فرزندی از همین فشارها شکل می گیرند و حرمت ها فرو می ریزند.»

اما راه حل چیست؟ این کارشناس اخلاق اسلامی توضیح می دهد: «مطابق الگوهای الهی رفتار کنیم تا نه در دنیا و نه در عقبی متحمل ضرر نشویم.

آنچه را برای خود می پسندید برای دیگران هم خواهان باشید. نگذارید شیطان خودخواهی و منیت بر وجودتان مسلط شود.»

● وفای به عهد اساسی ترین اصول اخلاق اجتماعی

سه چیز است که خداوند به هیچ کس اجازه تخلف از آن را نداده:

۱) امانت داری

۲) وفای به عهد

۳) نیکی به پدر و مادر.

یکی از مشکلات این روزهای ما در حیطه اخلاق اجتماعی نادیده گرفتن عهدها و قول هایی است که نسبت به اطرافیان خود متعهد می شویم.

صادق همت دار، کارشناس تعلیم و تربیت اسلامی این حکایت را برایمان می گوید: «روزی حضرت ولیعصر(عج) به حجره کفاشی سید عبدالکریم تشریف آوردند، درحالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند: سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی؟ سید عرض کرد: آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، البته اگر شما امر بفرمایید چون امر شما از هر امری واجب تر است، آن را کنار می گذارم و کفش شما را تعمیر می کنم. حضرت چیزی نگفتند و سید مشغول کارش شد. پس از دقایقی مجددا حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم! کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی؟ سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت: قربانت گردم اگر یکبار دیگر بفرمایید کفش مرا پینه می زنی؟ داد و فریاد می کنم: آی مردم! آن امام زمانی که دنبالش می گردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید!

حضرت لبخند زدند و فرمودند: «خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که داده ای چقدر مقید هستی.»

همت دار همچنین به حدیثی از جانب امام صادق(ع) اشاره می کند: «حضرت فرمودند: وعده ای که مؤمن به برادر دینی خود می دهد، نوعی نذر است که وفا کردن به آن لازم است، جز این که کفاره ندارد و هر کس از وعده ای که داده است، تخلف کند با خدا مخالفت کرده و خود را در معرض خشم پروردگار قرار داده و این همان است که قرآن می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟»

این کارشناس تعلیم و تربیت اسلامی گله مندانه به بیان مصادیقی رایج از زیر پا گذاشتن عهدها در جامعه می پردازد و می گوید: «آنقدر بدقولی کرده ایم که دیگر هیچ کس در کار خیر قرض الحسنه نه ضمانت می کند و نه پیشقدم می شود. خیلی وقت ها با عنوان این که در آینده برای نامزدمان زندگی خوبی درست می کنیم، او را به انتظار می نشانیم و نهایتا بدون توجهی به وعده هایمان صحنه را ترک می کنیم. وسیله ای قرض می گیریم و بعد شکسته و بلااستفاده به صاحبش بازمی گردانیم. در شراکت ها صادق نیستیم و در پیمان ها راسخ ظاهر نمی شویم.

هیچ می دانید عدم وفای به عهد از صفات منافقان است؟»

ٓ

● سینه انسان عاقل صندوقچه اسرار است

در محافل خانوادگی و یا حتی پشت میز کار جلسه غیبت می گیریم و رازهای دیگران را بر سر زبان ها می اندازیم. وای بر کسی که راز همسایه و برادر دینی اش را برملا کند. از سوی دیگر از نشانه های مؤمن حفظ اسرار خودش و دیگران است.

چرا باید خودمان قدم اول را برداریم و سررشته به دست نامحرمان دهیم؟

فاش کردن رازهای خود و دیگران یا حاکی از ضعف نفس فرد و اشتهای نفسانی فرد در جهت سخن پراکنی و غیبت در مورد دیگران، یا حسادت و چشم تنگی از موفقیت های سری دیگران است و یا اینکه موید سستی عقل در وی است؛ چرا که اسرار شخصی آدمی از دو حال بیرون نیست: یا بیانگر سعادت اوست یا خبر از شقاوت و ناکامی می دهد. رازداری در هر دو حال نیکوست؛ زیرا اگر از نوع اول باشد، اظهار آن موجب دشمنی بدخواهان و حسد مردمان و توقع طمع کاران می شود و اگر خبر از ناکامی دهد، فاش شدن آن، شماتت دشمنان، اندوه دوستان و خفت در نظر ظاهربینان را در پی دارد. به تعبیر زیبای امیرالمؤمنین(ع): «راز تو اسیر توست، اگر آشکارش ساختی، تو اسیر آن شده ای».

البته چنین نیست که انسان راز خویش با هیچ کس نگوید، بلکه گفتن راز با محرم اسرار، روح و جان را سبک می کند و آدمی با پشتیبانی دیگران آرام می شود که البته در این میان، بهترین رازدار بندگان، خداوند است. زمانی که اسرار، نگفتنی است یا شنوای راز، محرم نیست، دل باید از امانت خویش به بهترین صورت امانت داری کند و آن را هنگام ضرورت نیز جز به امانتدار نسپارد و این فرموده امیرالمؤمنین(ع) را در نظر داشته باشد: «سینه انسان عاقل، صندوق اسرار است.»

اسلام بر حفظ اسرار تأکید دارد؛ زیرا این امر، تمرینی است برای حفظ آبروی خویش و پاسداری از رازهایی که دیگران نزد شخص به امانت گذاشته اند. آن که رازدار خویش نیست، نمی تواند اسرار دیگران را حفظ کند. از سوی دیگر، شخصی که در حفظ اسرارش، ناتوان یا نسبت به آن بی اعتناست، نباید توقع داشته باشد که مردم سر او را پوشیده نگاه دارند. امام رضا(ع) می فرماید: «امین به تو خیانت نکند، تویی که به خیانتکار امانت ]یعنی راز خود را[ سپردی.»

چه بسا انسان از بعضی اسرار دیگران آگاه شود، اما بنا به دستورات دین می بایست امین مردم بوده و با حفظ اسرار ایشان و عدم آشکارسازی آنها که به هدفی جز مطامع نفسانی رخ نمی دهد، آبروی ایشان را نریخت و برایشان مشکل پدید نیاورد. آبرو از هر سرمایه ای بالاتر است و با رازداری می توان آبروداری کرد.

حفظ اسرار را باید از خدا آموخت. خداوند بیش و پیش از هر کس، از اعمال و عیوب و گناهان بندگانش باخبر است، اما.. بردباری و پرده پوشی و رازداری او بیش از همه است. اگر خداوند، کارهای پشت پرده و پنهانی بندگانش را افشا کند، آیا کسی با کسی دوست می شود؟ اگر خداوند، آن کارهای دیگر مردم را رو کند، برای چه کسی آبرو و حیثیتی باقی می ماند؟

گالیا توانگر