شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ابراهیم حاتمی کیا چهره اول جشنواره بیست و چهارم فجر


ابراهیم حاتمی کیا چهره اول جشنواره بیست و چهارم فجر

امسال هم چند بار برای دریافت سیمرغ بلورین روی صحنه رفت در همه این سال ها به درخشش حاتمی کیا در جشنواره فجر عادت داشته ایم از زمان دیده بان تا امروز هر وقت حاتمی کیا در جشنواره فیلم داشته, سیمرغ ها را به خود اختصاص داده است جز استثنا هایی چون خاکستر سبز , بوی پیرهن یوسف و برج مینو هر حضور حاتمی کیا با اهدای سیمرغ پاس داشته شده

امسال هم چند بار برای دریافت سیمرغ بلورین روی صحنه رفت. در همه این سال ها به درخشش حاتمی کیا در جشنواره فجر عادت داشته ایم. از زمان دیده بان تا امروز هر وقت حاتمی کیا در جشنواره فیلم داشته، سیمرغ ها را به خود اختصاص داده است. جز استثنا هایی چون خاکستر سبز ، بوی پیرهن یوسف و برج مینو هر حضور حاتمی کیا با اهدای سیمرغ پاس داشته شده. در هر دوره ای و در هر مدیریتی، حاتمی کیا چهره محبوب فجر بوده. فیلمسازی که اتفاقاً محبوب مردم هم هست. بعد از فیلم از کرخه تا راین مردم نام حاتمی کیا را به ذهن سپردند. به همین خاطر وقتی نام او برای دریافت جایزه خوانده می شد، تماشاگران همان واکنش هایی را نشان می دادند که برای پرستویی و هدیه تهرانی. حاتمی کیا ستاره ثابت جشنواره فجر است؛ حتی اگر در روزهای اوجش نباشد.

وی از دوران نوجوانی سینما رفتن را آغاز کرد. فیلم ها را بیشتر با سلیقه پسر عمویش انتخاب می کرد. با توجه به پیشینه مذهبی خانواده به تماشای هر فیلمی نمی نشست. دوران دبیرستان با پیروزی انقلاب مصادف شد و کمی بعد هم جنگ شروع شد. اولین فیلمش، انیمیشن بود که در زیرزمین خانه اش آن را ساخت. خیلی زود به جبهه رفت و عضو گروه روایت فتح شد. اولین تجربه های جدی اش در هنگام ساخت مجموعه روایت فتح رقم خورد. ایامی که حاتمی کیا تحت تأثیر مرتضی آوینی و سبک شهودی اش قرار داشت. شهادت دوست فیلمبردارش امیر اسکندر یکه تاز تأثیر زیادی بر حاتمی کیا گذاشت. در همین سال ها بود که به همراه دوستانش سعیدحاجی میری و کمال تبریزی، هویت را به عنوان اولین فیلم بلند سینمایی اش مقابل دوربین برد. فیلم بدون تیتراژ هویت در جشنواره فجر به نمایش درآمد و اتفاقاً مورد توجه یکی دو منتقد هم قرار گرفت. خسرو دهقان در یادداشتی هویت را فال روشنی به ممکنات آینده خواند.هویت درباره جوان موتورسواری بود که پس از تصادف به اشتباه به میان مجروحان جبهه برده می شد؛ حاتمی کیا اما او را محکوم نمی کرد. نگاه انسانی و سپید فیلمساز مورد توجه برخی از منتقدان قرار گرفت.حاتمی کیا در اولین ساخته اش نشان داد که قریحه فیلمسازی دارد. غلط های گرامری را هم خیلی زود تصحیح کرد.

حاتمی کیا در شرایطی دیده بان را مقابل دوربین برد که ایران تازه قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته بود. در روزهای آتش بس، دیده بان به تهیه کنندگی واحد جنگ بنیاد سینمایی فارابی ساخته شد. نمایش فیلم در جشنواره هفتم فجر با تحسین و ستایش و حتی جایزه ای از سوی داوران همراه شد. ساختار سینمایی دیده بان بسیار ساده اما روان و دوست داشتنی بود. مشکلی اگر وجود داشت تدوین محسن مخملباف و قطع های شتابزده ای بود که با ساختار سینمایی اثر چندان متناسب نبود. حاتمی کیا شخصیت عارفی فیلم دیده بان را براساس شخصیتی واقعی پرداخته بود. نگاه او به کاراکتر محوری فیلمش کاملاً انسانی بود. به همین خاطر ابایی از این نداشت که پس از اصابت ترکش خمپاره در نزدیکی عارفی، ترس او را نشان بدهد و همین جزئیات شخصیت او را کاملاً باورپذیر می کرد. دیده بان از هر نظر یک گام بلند به جلو بود. حالا دیگر کم کم موجودیت حاتمی کیای فیلمساز به رسمیت شناخته می شد. او در دومین ساخته بلندش، بهترین فیلم سینمایی دفاع مقدس را ساخته بود. اتفاق مهم اما یک سال بعد افتاد، زمانی که حاتمی کیا مهاجر را کارگردانی کرد.

فیلمی که حاتمی کیا آن را به یاد و خاطره دوستش شهید اسکندر یکه تاز ساخت. غم غربتی هم که در سراسر مهاجر مشهود است احتمالاً حاصل چنین حس و حالی بوده است. با دیدن مهاجر می شد به این نتیجه رسید که حاتمی کیا بیش از آنکه فیلمساز جنگ باشد، فیلمساز آدم های جنگ است. به همین خاطر از فیلم هایش نه صحنه های جنگی که شخصیت ها در ذهن می ماندند. آدم های جنگ، رزمندگانی که اسطوره های دفاع مقدس بودند در فیلم های حاتمی کیا در قامتی انسانی و باور پذیر به تصویر کشیده می شدند. صحنه کلیدی فیلم جایی بود که رزمنده ایرانی قصد زدن برجک دیده بانی دشمن را داشت. او وقتی سرباز عراقی را در آن جا می دید، صبر می کرد تا او از آنجا خارج شود و بعد برجک را بزند.

مهاجر نقطه اوج سینمای حاتمی کیاست. در این سال ها او توانایی های فن سالارانه اش بسیار بیشتر شده و فیلم های به مراتب خوش ساخت تری ساخته است؛ اما همچنان مهاجر با آن حس و حال غریبش، دست نیافتنی به نظر می رسد.

با وصل نیکان ، حاتمی کیا به شهر آمد. فیلمی که عده ای آن را پاسخ حاتمی کیا به عروسی خوبان مخملباف خواندند، هر چند حاتمی کیا منکر چنین چیزی بود. حاتمی کیا قهرمانانش را از جبهه به شهر آورده بود و از تعارض آرمان و واقعیت سخن می گفت. وصل نیکان نسبت به دیده بان و مهاجر گامی پس محسوب می شد و شاید همین نکته باعث شد تا عده ای بگویند حاتمی کیا شهر را نمی شناسد.

پس از شکست وصل نیکان ، حاتمی کیا با از کرخه تا راین رویه فیلمسازی اش را تغییر داد. آدم هایش را به دامنه رودخانه راین در اروپا برد و برای اولین بار گونه ملودرام را تجربه کرد. حاتمی کیا در کرخه برای اولین بار به مخاطب عام هم فکر کرد و کوشید فیلمی بسازد که پرتماشاگر باشد. کرخه هم یک ملودرام جذاب و تأثیرگذار از کار درآمد که نمایشش در جشنواره یازدهم فجر یک اتفاق قلمداد شد. فیلم محبوب مردم، منتقدان و داوران جشنواره که در اکران عمومی هم بسیار موفق بود. کرخه یکی از پرفروش های سال شد در حالی که هنگام تولید، به خاطر حال و هوای تلخش کمتر کسی فکر می کرد این فیلم گیشه پررونقی داشته باشد. مایه ملودرام فیلم به شدت بر دل مردم نشست و نمی توان سهم موسیقی مجید انتظامی را در توفیق فیلم انکار کرد.

غم غربتی که در مهاجر موج می زد در کرخه با بردن قهرمانان جنگ به دیار غربت، معنایی گسترده تر یافته بود. توانایی حاتمی کیا در روایت سلیس و روان قصه، تماشاگر را مجذوب خود می کرد. حاتمی کیا با کرخه طعم خوش برقراری ارتباط گسترده با مخاطب را چشید. وقتی ماجرای بوسنی پیش آمد، حاتمی کیا تصمیم گرفت فیلم بعدی اش را در آنجا بسازد. جایی که نسل کشی مسلمانان رخ داده بود و جالب اینکه حاتمی کیا در بوسنی برای اولین بار عشق را وارد آثارش کرد. خاکستر سبز برخلاف کرخه روایتی غیر خطی داشت. تجربه ای تازه در فرم و روایت و کوشش برای بیان غیرمستقیم و هنرمندانه. لحن شاعرانه اش و مایه عاشقانه اش تصویر تازه ای از حاتمی کیا را ترسیم کرد. فیلمی غنی که هنوز هم عده ای آن را بهترین ساخته حاتمی کیا می دانند. هر چند فیلم در جشنواره خیلی مورد توجه قرار نگرفت و اکران موفقی را هم تجربه نکرد.


ابراهیم حاتمی کیا چهره اول جشنواره بیست و چهارم فجر

با آژانس شیشه ای فصل تازه ای در سینمای حاتمی کیا گشوده شد. پس از آژانس... حاتمی کیا هرگز چنین بی مهابا به سراغ سینمای ملتهب اجتماعی نرفته بود. فیلمی که توفیق کرخه را در ابعادی گسترده تر تکرار کرد. تقریباً همه سیمرغ های جشنواره شانزدهم را از آن خود کرد و با واکنش همه جناح های سیاسی مواجه شد. واکنش هایی که عموماً هم مثبت بودند. لحن سیاسی دوگانه فیلم باعث می شد که هر جناحی به نفع خود فیلم را تفسیر کند. ساخت محکم و پر قدرت فیلم هم یک قدرت نمایی تکنیکی بود. بیشتر دقایق فیلم در داخل آژانس می گذشت و با این همه فیلم حتی برای یک لحظه هم رنگ مدال به خود نمی گرفت. تعارض آدم های آرمانی جبهه با جامعه ای تغییر یافته را حاتمی کیا به زیبایی تصویر کرده بود. نگاهی عدالتخواهانه و آرمانی در فیلم موج می زد که آن را فراتر از منازعات سیاسی روز قرار می داد. حالا و پس از گذشت نزدیک به یک دهه آنچه از فیلم در ذهن می ماند نه سر و صداهای گروه های سیاسی، که جانمایه آرمان خواهانه اش و سینمای پویا و قدرتمندش است.

قصه گویی کلاسیک و بی نقص حاتمی کیا در آژانس شیشه ای در کنار حضور به یادماندنی پرستویی و کیانیان به همراه مضمون ملتهب اثر؛ باعث شد تا آژانس شیشه ای با استقبال مردم مواجه شد.

روبان قرمز حکایت از بازگشت حاتمی کیا به تجربه های فرعی خاکستر سبز و برج مینو داشت. باز هم تمثیل و نماد جای صراحت را گرفته بود. اگر آژانس شیشه ای با آدم های پرتعداد در یک مکان بسته می گذشت؛ در روبان قرمز تنها سه کاراکتر به همراه یک لاک پشت و یک سگ در گستره بیابانی عظیم قرار گرفته بودند و جالب اینکه حاتمی کیا در چنین فیلمی برای اولین بار کادر پرده عریض را هم تجربه می کرد. روبان قرمز از نظر ساختار از توانایی های تازه حاتمی کیا در کارگردانی حکایت می کرد ولی زبان تمثیلی اش مانع از آن می شد که مخاطب به راحتی با آن ارتباط برقرار کند. حرف فیلم هم به نوعی در مقابل پیام آژانس شیشه ای قرار داشت. گویی حاتمی کیا روبان قرمز را برای پاسخگویی به مخالفان آژانس ساخته بود.

موج مرده را می توان ادامه ای بر آژانس شیشه ای دانست. فیلمی در ادامه آژانس ، سردا راشد را می شد همان حاج کاظم آژانس دانست که حالا بحران به دامنه خانواده اش کشیده شده بود. تعارض میان حاج کاظم و پسرش که در آژانس یکی از مایه های فرعی اثر بود، در موج مرده مبدل به تم محوری فیلم شده بود. با مشکلاتی که برای نمایش موج مرده پیش آمد، حاتمی کیا اعلام کرد که دیگر فیلم جنگی نخواهد ساخت. او در ارتفاع پست برای اولین بار به جای آدم های جنگ، سراغ شهروندان عادی جامعه رفت. با رویکرد اجتماعی صریح و باز هم تجربه ای تازه و دشوار در هدایت و کنترل بازیگران و روایت داستان در فضایی بسته. مجموعه تلویزیونی خاک سرخ نشان داد که حاتمی کیا را گریزی از روایت آدم های جنگ نیست. مجموعه ای متفاوت و تأثیرگذار که مخاطبان بسیاری هم یافت. با به رنگ ارغوان ، حاتمی کیا باز هم سراغ مضمونی ملتهب رفت و همین مسئله حساسیت هایی را دامن زد. فیلمی که هنوز به نمایش درنیامده است. حاتمی کیا آن قدر حرفه ای شده بود که مشکلات به رنگ ارغوان دلسردش نکند. به همین خاطر در همان روزهایی که به رنگ ارغوان از نمایش در جشنواره باز مانده بود، تولید فیلم بعدی اش را آغاز کرد. فیلمی که در جشنواره امسال به نمایش درآمد و با استقبال هم مواجه شد.

به نام پدر ملودرامی است کم و بیش تأثیرگذار با همان مایه ها و نشانه های آشنای سینمای حاتمی کیا. فیلمی که به عنوان اثری متعلق به ژانر سینمای دفاع مقدس در جشنواره حضور داشت ولی حاتمی کیا آن را اثری اجتماعی خواند که در پس زمینه اش به دفاع مقدس هم پرداخته می شود. دریافت سیمرغ بهترین فیلم سینمای ایران و سیمرغ بخش سینمای آسیا در کنار جوایزی که فیلمنامه و بازیگران گرفتند، به نام پدر و حاتمی کیا را ستاره جشنواره امسال کرد. هر چند در یک ارزیابی منطقی باید گفت به نام پدر در کارنامه حاتمی کیا فیلم متوسطی است. نکته ای که حتماً خود حاتمی کیا هم به آن اذعان دارد. مروری به کارنامه فیلمسازی حاتمی کیا نشان دهنده این نکته است که او در فیلمش کوشیده تا به نکات مبهم و سؤال برانگیز فیلم قبلی پاسخ بدهد. چنین فیلمسازی حتماً به نقاط ضعف و قوت آثارش آگاه است.

ابراهیم حاتمی کیا فراتر از یک کارگردان سینما، به مثابه شمایلی است از نسلی آرمانی. چهره شاخص نسلی که از دل انقلاب و جنگ به سینما آمد و حضوری متعهدانه را تجربه کرد. حاتمی کیا از سرمایه های گرانقدر این سینماست. نکته ای که جشنواره فجر هم با اهدای سیمرغ های فراوان به او؛ همواره بر آن تأکید کرده است.

مسعود پویا



همچنین مشاهده کنید