پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

بچه های ناسازگار


بچه های ناسازگار

نگاهی به کتاب «داستان تریسی بیکر» اثر ژاکلین ویلسون

اگر چه روی جلد «داستان تریسی بیکر» نوشته شده رمان کودک اما باید گفت این رمان می‌تواند برای هر سنی جذاب باشد. راوی این کتاب دختربچه‌ای ۱۰ ساله است که به طرز عجیبی قابل درک و باور است. تریسی دختر بچه‌ای پرورشگاهی است که کار مورد علاقه‌اش نوشتن است و کتابی که دست ماست زندگی نامه خودنوشت اوست. چند صفحه‌ای از کتاب باید بگذرد تا مخاطب دریابد که از قضا این دختر بچه نه ملوس است و نه مظلوم و نه خیلی راستگو. او دختربچه‌ای شرور و ناسازگار است با موهای وزوزی. خود او در بخشی از نوشته‌هایش می‌گوید: «گفتم که گاهی وقت‌ها دروغ می‌گویم.اینجوری همه چیز جالب‌تر می‌شود. منظورم این است که نوشتن کارهایی که واقعا انجام‌شان داده‌ام چه لطفی دارد؟»(ص۵۳) پس راوی خیال خواننده را راحت می‌کند که در این رمان هیچ قطعیتی وجود ندارد و به این ترتیب عنصر عدم قطعیت که از اصلی‌ترین ویژگی‌های آثار پسامدرن است، وارد این رمان کودکان می‌شود. تریسی تصویر واقعی یا دست کم نزدیک به واقعی بچه‌های پرورشگاهی است.

او پدر ندارد و مادرش مدت‌هاست که از او سراغی نگرفته با این حال شخصیت ممتاز حاضر در ذهن او همچنان مادرش است. از ابتدای کتاب، او مادرش را بسیار زیبا تصویر می‌کند و مدام تاکید می‌کند که مادرش یک کادیلاک دارد اما خواننده می‌داند که چقدر این خیالات غیرواقعی است هرچند تا پایان کتاب تصویری جز تصویرهای ارائه شده از سوی تریسی درباره مادر او دریافت نخواهد کرد. تریسی هم مانند اکثر کودکانی که زندگی‌ای ناآرام و متشنجی داشته‌اند، بچه‌ای ناسازگار است، او به سرعت خشمگین می‌شود و به هم سن و سالانش حمله می‌کند. او از خودش با عنوان بچه مشکل یاد می‌کند: «بعد آهی کشید و یکی، دولحظه لبهایش تکان خورد[...] مددکارهای اجتماعی هروقت به یک بچه مشکل برمی‌خورند باید همین کار را بکنند. الین هروقت با من است چندین بار این کار را می‌کند.»

اما با همه این مشکلات اخلاقی دیده می‌شود که هرگاه تریسی از کسی محبت می‌بیند ناخودآگاه به بچه‌های دیگر محبت می‌کند. برای مثال وقتی یک کیک خامه‌ای بزرگ هدیه می‌گیرد سخاوتمندانه یک تکه بزرگش را برای دوستش می‌آورد یا وقتی برای او یک بسته بزرگ اسمارتیز خریده می‌شود آن را بین دوستانش تقسیم می‌کند و از همه مهم‌تر مداد میکی موزی است که هدیه می‌گیرد و با آنکه آن را خیلی دوست دارد اما به سرسخت‌ترین دشمنش در پرورشگاه می‌بخشدش چون می‌داند او خیلی تنهاست و عاشق این مداد است.

تریسی اما مثل هر بچه دیگری آرزوهایی دارد. آرزوهای او اگر چه بسیاری مواقع بچگانه و خنده دار است اما در عین حال تلخ هم هست. بزرگ‌ترین آرزوی او این است که مادرش بیاید و او را با خود ببرد و مدام این آرزو را به شکل یک واقعیت که مادرش قرار است به زودی به سراغش بیاید برای همه تعریف می‌کند اما خودش هم می‌داند که این آرزو هرگز تحقق نمی‌یابد، بنابراین مثل یک آدم بزرگسال نگران موقعیت خودش است و می‌خواهد هرطور شده برای خودش خانواده‌ای دست و پا کند: «همین حالاش هم تاریخ مصرف من گذشته. ماها وقتی سن‌مان از پنج، شش سال می‌گذرد دیگر امیدمان را از دست می‌دهیم. دیگر کوچولوی بامزه‌ای که تاتی تاتی می‌کند، نیستیم و کسی نگاه‌مان نمی‌کند.»

این ظرافت‌ها را نویسنده اثر، ژاکلین ویلسون با هوشیاری دریافته است. متاسفانه بسیاری از نویسندگان کودک و نوجوان بدون اینکه اطلاع درستی از ذهنیات این سنین داشته باشند موقع نوشتن به بیراهه می‌روند. درحالی‌که ویلسون می‌داند که کودکان نادان نیستند آنها اگر چه مسائل را در حد تجربیات اندک خودشان حلاجی می‌کنند و می‌خواهند با راه‌حل‌های کودکانه خودشان آنها را حل کنند اما اینگونه نیست که از درک مسائل عاجز باشند. ویلسون دریافته که یک کودک ۱۰ ساله بسیار زیرک‌تر از آن چیزی است که ما بزرگ‌ترها فکر می‌کنیم. این زیرکی تا جایی است که گاهی کودک ۱۰ ساله از تصور ما درباره خنگ بودن خودش سوءاستفاده می‌کند و این را به کرات در کتاب می‌بینیم و این یکی از دلایل عمده موفقیت ژاکلین ویلسون در کارش است.

یکی از نکات جالب کتاب حضور خود نویسنده در داستان و نقش او در پیشبرد قصه است. در میانه داستان خانم نویسنده‌ای به پرورشگاه می‌آید تا درباره بچه‌های پرورشگاهی گزارشی بنویسد. بچه‌ها طبق عادت همیشگی شان و با توجه به روحیه محبت طلب‌شان می‌خواهند توجه او را جلب کنند و دست آخر تریسی موفق می‌شود بیشتر از همه بچه‌ها مورد توجه او قرار گیرد. خصوصیات این خانم نویسنده و همچنین تصاویری که از او در کتاب ارائه شده، همان نویسنده کتاب یعنی ویلسون است. کار تصویرگری کتاب هم به موفقیت آن اضافه کرده. از آنجا که سن مخاطبان این کتاب بین ۹ تا ۱۲ سال فرض شده وجود تصویرگری برای آن لازم دانسته شده. تصویر‌های کتاب دقیقا مناسب همین سنین است. بچه‌های زیر این سن اکثرا کتاب‌هایی با تصویرهای بیشتر دارند و بچه‌های بالای این سن معمولا یا تصویری در کتاب‌هایشان ندارد یا اگر هم دارند تصویر‌ها کمتر است و نوع تصویرها متفاوت تر. اما تصویرها چیزی اضافه شده به متن نیست بلکه جزو متن است، یعنی راوی این تصویرها را متناسب با مطلبی که نوشته است کشیده هر چند گاهی حرفه‌ای بودن تصویرها توی ذوق می‌زند زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند باور کند که برای مثال تصویر صفحه ۱۰۰ کتاب کار یک کودک ۱۳ ساله تعلیم ندیده باشد. شاید اگر تصویر‌گر کتاب، نیک شرت، تصویرها را اندکی ناشیانه‌تر و کودکانه‌تر می‌کشید کل کار زیباتر و جذاب‌تر از آب در می‌آمد.

ترجمه نسرین وکیلی روان است و مناسب‌سازی‌های کلمات و ترکیبات برای زبان فارسی بجا و قابل قبول است. اما اشتباهات تایپی اثر از چند نمونه فراتر رفته و از آنجا که بچه‌ها مخاطب این کتاب هستند ظاهرا کتاب به یک نمونه‌خوانی حسابی احتیاج دارد. برای مثال در صفحه ۴۶ آمده: «می‌توانم چراغ را روشن کنم چون جنی ممکن است هنوز این دور و برها بچرخد و نمی‌خواهم یک جر و بحث دیگر هم با او داشته باشم.» که با توجه به فحوای کلام و اینکه در چند سطر بعد به چراغ قوه اشاره می‌شود در می‌یابید که «می‌توانم» در این جمله باید «نمی‌توانم باشد.»

مریم گودرزی