چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
نقطه کور فرهنگی
بارها شنیده بودم که ادبیات هواداران فوتبال در ورزشگاهها ادبیاتی چاله میدانی است که روز به روز هم بر غلظت آن افزوده میشود.
ادبیاتی که در یک ورزشگاه یکصد هزار نفری و گاه با شعرها و شعارهایی از پیش سازماندهی شده یکصدا موج میگیرد و طنینانداز میشود، ولی تا به حال از نزدیک شاهد این ادبیات فخیم نبودم تا این که به اصرار یکی از دوستان که ایام نوروز مهمان من بود و از دوستداران فوتبال هم هست به ورزشگاه آزادی رفتم. آن هم برای تماشای یک بازی حساس.
سکوهای ورزشگاه را اغلب، هواداران یکی از تیمهای پرطرفدار پایتخت زینت داده بودند و هواداران تیم مقابل هم که شهرستانی (همشهری ما) بودند بسیار اندک.
نخستین بار که فضای ورزشگاه آزادی را با آن همه تماشاگر و هوادار مشتاق دیدم بسیار ذوق کردم. ولی عمر این ذوق بسیار کوتاه بود. فحاشی و هتاکی هواداران آن قدر زننده و بیشرمانه بود که دهانم از تعجب باز مانده بود و به این فکر میکردم که آیا اختصاص بودجههای هنگفت برای بازیکنان میلیاردی در نهایت باید به ایجاد این فرهنگ میان هواداران بینجامد؟ و مدام به این میاندیشیدم که ظاهرا ورزشگاه آزادی یک نقطه کور است که از چشم مدیریت کلان کشور مغفول مانده، منطقهای که با خرید یک بلیت ۵۰۰۰ تومانی میتوان به آن آمد و سخیفترین توهینها و الفاظ رکیک را بر زبان راند آن هم به صورت گروهی و تازه هیچ کس هم کاری به کارت نداشته باشد و مدام از این تعجب میکردم که چگونه بعضیها بر حضور بانوان در این ورزشگاه اصرار دارند؟!
همه اینها به کنار. پس از اتمام بازی و خروج هواداران از ورزشگاه خطر درگیری بین هواداران بشدت احساس میشد؛ خطری که با باخت تیمی که حداکثر هوادار را داشت لحظه به لحظه شدت مییافت.
تا این که با سلام و صلوات از آن مهلکه ـ و نه میدان ورزشی ـ جان سالم به در بردم و پشت دستم را داغ کردم که هرگز به ورزشگاه بخصوص از نوع آزادیاش نروم؛ ورزشگاهی که جز هتاکی و فحاشی چیز دیگری از آن نیاموختم. شما تصور بفرمایید این ادبیات جاهلانه در شرایطی بروز میکند که بسیاری از نوجوانان نابالغ نیز در ورزشگاه کنار دست پدر یا برادر یا بستگانشان حضور دارند.
دستکم اگر کسی یک بار هم در این جمع یکصد هزار نفری تذکری میداد از سر تکلیف، دل من به عنوان یک تماشاگر از همه جا بیخبر که با ادبیات فاخر ورزشگاه آزادی آشنا نیست و با شعر هم نسبتی دارد، نمیسوخت ولی ظاهرا مدیریت فوتبال و ورزشگاه آزادی سود سرشار هواداران فرهیخته فوتبال را به امر به معروف و نهی از منکر ترجیح دادهاند.
سوال اینجاست که آیا واقعا نمیتوان با مسببان و ساماندهندگان این ادبیات نازیبا در ورزشگاه آزادی برخورد کرد؟ و چرا باید فوتبال با پرورش و نهادینه کردن این ادبیات رکیک بودجههای کلان داشته باشد و فرهنگ که کارش ریشهکن کردن هتاکی و فحاشی است، همواره از اعتبار و بودجه محروم و گلایهمند باشد؟
سعید بیابانکی
شاعر و ترانه سرا
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران دولت سیزدهم روز دختر دولت رئیس جمهور سید ابراهیم رئیسی رافائل گروسی مجلس شورای اسلامی حجاب رهبر انقلاب انتخابات انتخابات مجلس
قتل هواشناسی تهران شهرداری تهران فضای مجازی پلیس بارش باران آموزش و پرورش وزارت بهداشت سلامت شهرداری سازمان هواشناسی
قیمت طلا خودرو نمایشگاه نفت مالیات حقوق بازنشستگان گاز مسکن قیمت خودرو قیمت دلار ایران خودرو بازار خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون محمدمهدی اسماعیلی کتاب سینمای ایران سریال دفاع مقدس موسیقی تئاتر سینما فیلم
اینوتکس دانشجویان دانش بنیان
رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل فلسطین جنگ غزه رفح حماس آمریکا روسیه چین حمله به رفح ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ قهرمانان اروپا دورتموند لیگ برتر ذوب آهن نساجی بازی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران رئال مادرید
تبلیغات اپل عیسی زارع پور اینترنت گوگل سامسونگ ناسا نوآوری آیفون آب مایکروسافت
سرطان قلب آسم کمردرد اعتیاد ناباروری بیماران خاص بیمه سبزیجات