چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تجاوز به قدس چرا حالا


تجاوز به قدس چرا حالا

مبارزه روانی با تجدیدبنای منبر صلاح الدین در مسجد اقصی كه در سال ۱۹۶۹ تعمداً سوزانده شد و طی روزهای گذشته تجاوز به مسجد اقصی, منبر جدید صلاح الدین پس از بازسازی كامل در جای اول خود قرار گرفت

در هر رخداد سیاسی به اولین موردی كه باید دقت كرد تا بتوان به تفسیر واقعی آن دست یافت، زمان بندی آن است. زیرا درك زبان ن با بی مهم برای درك افق های رخداد و دریافت و رسیدن به نتایج مهم آن است. این قاعده اساسی بر تجاوز به مسجدالقصی از سوی دولت اولمرت از طریق انهدام راه منتهی به یكی از مهم ترین درهای ورودی آن كه ادامه آن به سقوط بنا منجر می گردد، كاملاً مصداق دارد. حال این پرسش مطرح می گردد كه چرا دولت اولمرت در این زمان تصمیم به تجاوز به مسجداقصی را گرفته است؟

برای دادن پاسخ باید گفت سه عامل مهم دولت اولمرت را بر آن داشته كه در این زمان به خصوص تجاوز به مسجداقصی را آغاز كند.

۱) عامل اول:

مبارزه روانی با تجدیدبنای منبر صلاح الدین در مسجد اقصی كه در سال ۱۹۶۹ تعمداً سوزانده شد و طی روزهای گذشته تجاوز به مسجد اقصی، منبر جدید صلاح الدین پس از بازسازی كامل در جای اول خود قرار گرفت.

برای این كه این نكته كاملاً روشن شود باید در مورد منبر صلاح الدین و جایگاه روحانی و نمادین آن در تاریخ رویارویی با اشغالگران توضیح مختصری ارایه شود. این منبر پس از آن كه صلاح الدین ایوبی در پی فتح قدس در سال ۵۸۳ هـ در مسجد اقصی جای نهاد، همچنان درصدد مسجد اقصی بودند و پابرجا ایستاده بود. نورالدین عمری صلاح الدین در سال ۵۶۳ ساخت این منبر را آغاز كرد، این امید كه با فتح قدس او این افتخار را بیابد كه خود این منبر را در صدر مسجداقصی جای دهد ولی عمر او كفاف نداد.

عمر این منبر از زمان بنیان نهادن تا زمان سوختن در سال ۱۹۶۹ به پیش از هفتصد سال می رسد. در طول این سال های طولانی منبر صلاح الدین در دل های مردم فلسطین و دل های امت اسلام و رهبرانش، جایگاه ویژه ای داشت. زیرا ین منبر در وجدان امت و اسلام بعدی روحانی داشت چون هر منبر در هر مسجدی در كنار قبه و مناره و محراب جایگاه ویژه ای دارد. منبر نماد اتصال است با آسمان و وحدت امت در زمین است. ارتفاع منبر از زمین نمادی از حالت عروج و مدد جستن از آسمان است. همچنین یك منبر ساده كه خطیب بر فراز آن قرار می گیرد موجب می شود كه توجه همگان به آن جلب شود. سخنانی كه از منبر بیان می شود در واقع نمایانگر رابطه امت با آسمان و رابطه امت با نبوت و با دیگر امت هاست.

منبر صلاح الدین در واقع بهترین تعبیر از ارتباط و پایداری و ایمان به پیروزی و آزادگی و تسامح ست. بنای منبر بیست سال پیش از آزادی قدس بیانگر نزدیك بودن فتح بیت المقدس و تصمیم برای تحقق این غایت است. تثبیت منبر در صدر مسجدالاقصی پس از پیروزی و فتح بیت المقدس نمادی بود برای بیان تلاشی سخت و بزرگ یعنی اخراج فرنگی ها از آن مكان مقدس است. آن ها برای مدتی طولانی این مسجد را به تصرف خود درآورده بودند.

دقت برای قراردادن منبر در جایگاه اصلی خود و تلاش برای احترام گذاشتن به خانواده فرنگی ها و اجازه دادن به آن ها برای زیارت این مكان همه و همه بیانگر آزادسازی این مكان و اعتلای كلمه الهی كه اساس آزادگی و رحمت و عدم انتقام جویی است، می باشد.

نیروهای اشغالگر وقتی در سال ۱۹۶۹ منبر صلاح الدین را به آتش كشیدند، به این باور رسیدند كه ملت فلسطین و امت اسلام را به مسلخ فرستاده اند وآن ها احساس كردند كه گام گام برای غصب مسجدالاقصی به پیش می روند و این عمل در واقع مقدمه ای برای برپایی هیكل موردنظر آنهاست و آن ها گمان بردند كه با سوزاندن منبر در واقع اراده ملت فلسطین و امت اسلام را شكسته اند. البته مفهوم «شكستن اراده» در سیاست اسراییل یك مفهوم اساسی است. ولی منبر صلاح الدین با تلاش های مردمی و جهات رسمی تجدید بنا شد. بنای منبر جدید با توجه به نسخه های خطی موجود و دیگر مستندات با همان حالت و ویژگی های گذشته تجدید بنا شد و در همان جایگاه پیشین خود قرار داده شد.

به هنگام تثبیت منبر، صهیونیست ها و نظریه پردازان راهبردی و كارشناسان و سیاستمداران آن ها دریافتند كه تلاش هایشان برای غصب مسجد ناكارآمد شد. زیرا آن ها گمان داشتند كه با سوزاندن منبر اراده ملت فلسطین و امت اسلام را شكسته اند. آن ها دریافتند كه در وضعیت بسیار نامناسبی قرار گرفته اند و ساخت هیكل ادعایی آن ها كه باید روی مسجدالاقصی قرار گیرد با دشواری روبه رو شده است. آن ها امیدوار بودند كه هر چه زودتر بتوانند مسجدالاقصی را نابود و ویران سازند.

در این حالت، صهیونیست ها راهی نیافتند جز این كه به بولدوزرها اجازه دهند كه هرچه زودتر انهدام مسجدالاقصی را پی گیرند تا این كه حیله های آن ها تحت عنوان حفاری ها آن ها را هر چه زودتر به سرمنزل مقصود برساند.

۲) عامل دوم:

نیاز اولمرت به محقق ساختن دستاورد شتاب آلود سیاسی زیرا شكست در لبنان بار روانی سنگینی برای او در پی داشته است. ایهوداولمرت به خوبی می داند كه برای مدت معدودی در هرم قدرت سیاسی باقی خواهد بود. سنت موجود در اسراییل حكم می كند كه رهبران شكست خورده هر چه زودتر مناصب خود را ترك گویند.

دولت گلدامایر پس از شكست در جنگ ۱۹۷۳ دچار همین سنت شد و چند ماه پس از متوقف شدن جنگ الیازر به عنوان گوسفند قربانی، از ریاست ستاد ارتش بر كنار شد و به دنبال آن خود گلدمایر در ژوئن ۱۹۷۴ از كار بركنار شد. از چهره های برجسته ای كه به دلیل شكست در جنگ اكتبر از كار بركنار شدند موشه دایان بود. موشه دایان چهره برجسته و فرمانده عالی و مورد اعتماد اسراییلی ها در دهه شصت قرن گذشته بود.

امروز نیز دان حالوتس رییس ستاد ارتش به عنوان گوسفند قربانی از كار بركنار شده و پیش از كنار رفتن او تعداد زیادی از فرماندهان منطقه شمالی نیز از پست های خود خلع شده بودند. رسوائی ها نیزكه دامن بسیاری از اعضای فعلی و گذشته دولت اولمرت را گرفته موجب شده كه حزب «كادیما» بار روانی سنگینی را بردوش كشد. اولمرت در حال حاضر رخدادهای داخلی را به طور كامل پی می گیرد او در عین حال نگاهی مستقیم به رویدادهای خارجی نیز دارد زیرا او به خوبی آگاه است هر آینه كه دولت جدیدی در امریكا شكل بگیرد رهبران اسراییل نیز باید در هماهنگی كامل با آن ها تغییر شكل و سیاست دهد. كسی كه به تاریخ دولت های اسراییل و امریكا رجوع كند این نكته را به خوبی درمی یابد. به طور مثال میان دو دولت شارون و بوش پسر هم در سطح شخصی و هم از نظر سیاسی هماهنگی كامل به وجود آمد.

به طور خلاصه می توان گفت كه اولمرت احساس كرد كه برای ماندن بیشتر در هرم قدرت باید به یك دستاورد سیاسی دست یابد. گمان اولمرت این بود كه طرفی كه می تواند او را در تحقق این دستاورد یار و یاور باشد طرف فلسطین است. اولمرت به خوبی می داند كه او دیگر نمی تواند جنگ را در جنوب لبنان تكرار كند و بر حالت جدایی و جدال میان «فتح» و «حماس» شرط بندی كرده بود. منتهی اولمرت فراموش كرده بود كه «باراك» در سل ۲۰۰۰ همین محاسبه را كرده بود و شارون را بر آن داشته بود كه به مسجداقصی وارد شود و آشوب به راه اندازد خصوصاً این كه او در مذاكرات كمپ دیوید دوم در سال ۲۰۰۰ با شكست مواجه شده بود. اولمرت باید بداند كه انتفاضه اقصی موجب گردید كه خود باراك نتیجه را به حریف ببازد و از گردونه سیاست حذف شود.

۳) عامل سوم:

ارسال پیام به نیروهای فلسطینی است . دو گروه بسیار بزرگ فلسطینی با هم كنار آمده تا این كه اعلام كنند مسأله ایجاد دو كشور را پذیرفته و كشور فلسطینی در كرانه باختری و باریكه غزه و به پایتختی قدس شرقی باید شكل گیرد.در همان روز اعلام چنین ایده ای، بولدوزرهای اسراییلی به حركت درآمدند و پیام اصلی را به فلسطینی ها ابلاغ كردند.

شاید عامل مشترك در هر سه عامل ایجاد «جنگ روانی» باشد و شاید وجود هر سه عامل تأكید نسبت به خطر آفرین بودن عامل روانی برای رویارویی در مرحله فعلی و آینده باشد و واقعیت امر این است از همان روز اول رویارویی با دشمن اشغالگر، عامل روانی نقش اول را داشت ولی امروزه این عامل واقعاً بعد جدیدی یافته است. باید به یاد داشته باشیم كه در جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ عامل روانی یكی از بارزترین ابعاد حضور در این جنگ بود. پس باید انتظار داشته باشیم كه در مراحل آینده برای قطعیت بخشیدن به امور عامل روانی نقش اصلی را داشته باشد.

مهدی الدجانی

منبع: الحیاهٔ- چاپ انگلستان



همچنین مشاهده کنید