پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

از درخت گفتن


از درخت گفتن

نمی خواهم بگویم سیدحسن حسینی چطور آدمی بود چون رابطه ای با او نداشتم حتی چند مورد ملاقات هم, سهمی در این گفتار ندارد اما می گویم چگونه شاعر و هنرمند و منتقدی است برای من حسینی همیشه معادل با «بودن» است

نمی‌خواهم بگویم سیدحسن حسینی چطور آدمی بود. چون رابطه‌ای با او نداشتم. حتی چند مورد ملاقات هم، سهمی در این گفتار ندارد. اما می‌گویم چگونه شاعر و هنرمند و منتقدی است. برای من حسینی همیشه معادل با «بودن» است. آنچه از هنرمندان مردنی نیست، همانا جوهر هنری و شخصیت آنهاست كه حسینی خود صریح و بدون هیچ لفافه‌ای آن را بیان می‌كند «بیشتر از آنكه قصد صنعت‌گری داشته باشم و دل در گرو ایهام تناسبی كه نام «فرزدق» یا «لنگیدن» ایجاد می‌كند و دهان صنعت‌دوستان را احیاناً آب می‌اندازد، حواسم به فرهنگ تشیع بوده است و ادعای شگرف و كمرشكن شیعه بودن! و آرمانی اندیشیدن در سالهای درد و داغهای شخصی و اجتماعی كه چشم آرمان فرزدق را نیز ناكامل می‌یابد و به كمتر از شهادت او در ركاب حسین(ع) رضایت نمی‌دهد» (طلسم سنگ، صفحهٔ ۶۱).

از همین مختصر بیان او چند نكته قابل دریافت است:

۱ـ دل در گرو داشتن. می‌فهمیم كه با اهل دل طرفیم.

۲ـ تناسب نام «فرزدق» با «لنگیدن كمیت». خبر از فضای تخصصی او دارد.

۳ـ حواسم به فرهنگ تشی‍ّع بوده است. اهل دلی یا بهتر بگویم اهل ادبیاتی كه شیعه بودن در رأس شخصیت اوست.

۴ـ ادعای شگرف و كمرشكن شیعه. همان شاعر شیعه مدعی.

۵ـ آرمانی اندیشیدن در سالهای درد و داغ. سیر طبیعی شاعر، شیعه، مدعی، رسیدن به آرمان‌گرایی است.

۶ـ درد و داغهای شخصی و اجتماعی. دو ب‍ُعد فردی و جمعی آرمان‌گرایی.

۷ـ شهادت در ركاب حسین(ع). جان كلام را می‌گوید كه به كمتر از شهادت در ركاب حسین(ع) رضایت نمی‌دهد.

كوه‌ها با هم‌اند و تنهایند،

همچون ما

با همان تنهایمان

عده‌ای خوش ندارند كه قطعه‌ای از شاملو، سرفصل مبحث حسینی باشد. چراكه به گمان آنها این دو، دو جبههٔ مقابل هم‌اند. اما من با احترام به این گمان ـ یا حتی یقین ـ عرض می‌كنم از جهتی این‌طور نیست.تعمد من در انتخاب آن نیز اشاره به این مطلب است كه حسینی وابستگی به گروهی خاص ندارد.شاید دلبستگی داشته باشد. حالا چه عیبی دارد بسیاری او را از خود بدانند. او منحصر و محصور هیچ گروه خاصی نیست. او برای خودش سازمانی است. او قهرمان هیچ‌كس نیست. او تنها جویای همان اندیشهٔ علوی است و اگر گاه سر از جمعی درآورده نیز، نتیجه همین آرمان‌خواهی است.پس به همان اندازه كه مخالف شاملوست، از مخالفان شاملو نیز زهرچشم می‌گیرد. چرا كه حسینی انسانی باری به هر جهت نیست. او تنهاست و این تنهایی بیش و پیش از هر عاملی برآمده از شخصیت اوست. او ذاتاً منتقد است و با كمتر چیزی سر سازش دارد. حسینی شاعر است. این تأكید بر بدیهیات حاصل اصرار خود حسینی است. از خلق نقدهای فراوان گرفته تا ترجمه و تحقیق و تحلیل و شعر و... و دست آخر وا نهادن رشتهٔ تغذیه و افتادن در پی معشوق ادبیات. تا این‌كه خود را به‌طور رسمی به‌عنوان شاعر به اثبات رساند.شاعری كه منتقد است و منتقدی كه شاعر. این دو ویژگی آن‌قدر در هم تنیده‌اند كه یكی بدون دیگری بی‌تعریف است. نقد را نه‌تنها جدا از شعر نمی‌داند بلكه محك درستی شعر و شاعر را نقد می‌داند:

شاعری شایعه بود

نقد تكذیبش كرد

(نوشداروی طرح ژنریك، صفحه ۲۲)

آنجا كه پلیس نقد باشد، سرقت ادبی یك امر طبیعی است

(براده‌ها، صفحه ۲۶)

نقد برج مراقبت هنر است

(براده‌ها، صفحه ۳۰)

اما منتقد را هم رها نمی‌كند، بلكه منتقد هم باید هنرمند باشد:

ناقدی كه در باغ هنر نیست، آفت باغ هنر است

(براده‌ها، صفحه ۳۰)

اما تنها علم كافی نیست بلكه «اخلاق جاده هنر است»

(براده‌ها، صفحه ۳۲)

می‌گوید:

آنها كه اخلاق را سد راه هنر می‌دانند یا دركشان از هنر نادرست است یا اخلاق، یا از هر دو

(براده‌ها، صفحه ۱۸)

آری این شیعه آرمان‌گرا ابایی از كسی ندارد چون «آنكه برای خدا می‌جنگد، برای شیطان صلح نمی‌كند»

(براده‌ها، صفحه ۶)

شاعری شعری گفت

هبلی تازه به دنیا آمد

(نوشداروی طرح ژنریك، صفحه ۱۹)

و اعتقاد دارد:

«زبانی كه حق را نگوید، به درد لیسیدن بستنی قیفی می‌خورد»

(براده‌ها، صفحه ۶۰)

آثار او بستر تصاویر است. تصاویری كه بر اساس تضاد و تباین چیده شده‌اند. سفیدی و سیاهی و خیر و شر در مقابل هم و كنار هم می‌آیند.

شاعری اشك نداشت

و لهذا خندید

(نوشداروی طرح ژنریك، صفحه ۳۴)

شاعری محشر كرد

حاضران جمله به صحرای قیامت رفتند

(همان كتاب، صفحه ۳۹)

از كمترین كلمات پل می‌زند به سوی آرمانهای بزرگ. این ایهام و تناسب كه دیگرگونه دیدن را برای او به ارمغان آورده وامی است كه حسینی از زندگی در سبك هندی گرفته است. این رابطه، تصویری كه فراز و فرود حادثه‌اند بیشتر از همه در سبك هندی بالیده است و پناهی است برای حسینی كه از آن بنویسد و بگوید:

«شعر بیدل در مقاطع حساسی از زندگی به داد روح من رسیده است»

(بیدل، سپهری و سبك هندی، صفحه ۱۴۹)

شاعری پیشرو كه ابداعات او هم برخاسته از انتقاد است. اصلاً نوشداروی طرح ژنریك «برای حیاتبخشی و احیای جامعهٔ بیمار ادبی، طرح‌ریزی شده است»

(از مقدمه نوشداروی طرح ژنریك)

در مجموع پیام حسینی حاوی این تذكرات است:

۱ـ توجه به خدا و تعهد

۲ـ هنر و اخلاق ملازم هم‌اند

۳ـ نقد نه‌تنها در كنار و همراه هنر و شعر، بلكه ماهیت هنر است.

شاعری در شعر

عارفی در عرفان

بر گل روی محمد صلوات

(نوشداروی طرح ژنریك، صفحه ۲۸)

نقد بی‌تعصب و بی‌كشش در جهان ما اصلاً وجود خارجی ندارد.

(بیدل، سپهری و سبك هندی، صفحه ۱۴۹)

در مانیفست نقادان امروزین شعر، «شعار مدهید»، یعنی شعار «مخالف» من مدهید.

(براده‌ها، صفحه ۳۹)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.