پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

چرا پهلوی سقوط کرد


چرا پهلوی سقوط کرد

قبل از پرداختن به اصل مطلب لازم است مقدمه ای را در ارتباط با نظام علی و قوانین حاکم بر هستی و پدیده ها و سنت های الهی و پاک کردن شائبه تصادف و اتفاق بازگویم تا مبحث بیشتر روشن شود

قبل از پرداختن به اصل مطلب لازم است مقدمه‌ای را در ارتباط با نظام علی و قوانین حاکم بر هستی و پدیده‌ها و سنت‌های الهی و پاک‌ کردن شائبه تصادف و اتفاق بازگویم تا مبحث بیشتر روشن شود. سنت خداوند در هستی بر این است که هیچ پدیده‌ای بدون پدیدآورنده و هیچ معلولی بدون علت جامه هستی بر خود نمی‌پوشد و آن وجود را بدون علت از تن خود درنمی‌آورد.

فراز و نشیب‌هایی که در زندگی ما رخ می‌دهد و حوادثی که در تاریخ ملت‌ها به وقوع می‌پیوندند خارج از نظام علت و معلولی و نظام حاکم بر هستی و سنت‌های رایج نیست. این سنت و قانون همه پهنه زندگی را در زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دربرمی‌گیرد. نگاهی به تاریخ ملت‌ها و تمدن‌های مختلف این نکته را به خوبی آشکار می‌کند که رمز ترقی و پیشرفت ملت‌ها یا سقوط و انحطاط‌شان تابع چنین سنت‌هایی است.

فراخواندن قرآن به بازخوانی سرگذشت ملت‌ها و امت‌های پیشین و سیر و سفر در زمین برای تنبه و یادآوری و عبرت‌‌آموزی و جلوگیری از تحکیم قدرت قدرتمندان و اربابان زر و زور و زوال و انحطاط ملت‌ها بوده است. برآمدن و تاسیس حکومت‌های مختلف در ایران و فروپاشی و زوال آنها و قدرت‌یابی دوباره آنها به ویژه حکومت پهلوی که آخرین سلسله حکومت‌های شاهنشاهی و فردی در ایران بود، در این چارچوب قابل تجزیه و تحلیل است. سی و دومین سالگرد پیروزی قیام شجاعانه ملت مبارز ایران بر ضد حکومت پهلوی هر ایرانی را به پاسخ دادن به این سوال وامی‌دارد که چرا رژیم پهلوی سقوط کرد و مردم ایران از هر قشر و گروهی خواستار برچیدن پایه‌های چنین نظامی شدند. چرا رژیم پهلوی که به سنت‌های حاکم بر زندگی سیاسی ملت‌های دموکرات و قانونمدار و عدالت‌جو بی‌توجهی می‌کرد دچار چنین سرنوشتی شد؟ چرا با وجود بهبود وضعیت زندگی مردم و تامین رفاه نسبی و مطالبات اجتماعی باز هم مردم حاضر به تحمل سلطه این رژیم نبودند؟ چرا با وجود انجام اصلاحات ارضی و آزادی شرکت زنان در انتخابات باز هم این حکومت انگیزه لازم را در مردم برای همراهی با حکومت ایجاد نکرد؟ نظام ۵۷ساله پهلوی در بهمن‌ماه سال ۵۷ از سوی تحلیلگران و مفسران مورد تفاسیر متفاوت قرار گرفته و هر گروه و شخصی با رویکرد خاص خویش به برجسته‌سازی برخی از عوامل و در سایه قرار دادن سایر متغیرها پرداخته‌ است.

در نگاهی گذرا می‌توان به برخی از دلایل و عوامل سقوط رژیم پهلوی اشاره کرد. اولین علت را می‌توان در کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ و اسقاط دولت ملی دکتر محمد مصدق دانست که موجب هر چه بیشتر وابسته شدن نظام پهلوی به قدرت‌های جهانی می‌شد که به تناسب وابسته‌تر شدن مشروعیت و مقبولیت خود را از دست می‌داد و استقلال کشور را با پذیرش کاپیتولاسیون فدای حفظ تخت و تاج خود می‌کرد. این رفتار و عملکرد برای هر فرد آزاده و وطن‌دوستی قابل تحمل نبود.

نظام شاهنشاهی با جلوگیری از فعالیت احزاب ملی و مذهبی و مقید و دربند کردن شخصیت‌های ملی و مذهبی و مبارز می‌پنداشت که از رشد آگاهی‌های سیاسی و اجتماعی قشرهای مردم جلوگیری می‌کند و می‌تواند کشور را هر گونه که بخواهد اداره کند، که این خود پنداری عبث بیش نبود. استبداد فردی و ضعیف‌النفس بودن شخص شاه ، راه را بر پذیرش هرگونه انتقاد و نصیحت خیرخواهانه بسته بود و محیط را برای روحیه تملق‌گرایی و مداحی‌های فرصت‌طلبان مهیا کرده بود و به سبب ترس نیروهای سیاسی و اجتماعی حقایق و واقعیت‌ها کمتر به گوش شاه می‌رسید. این مساله عاملی برای ازدیاد فاصله در بین حاکمیت و مردم و بدبین شدن بیشتر مردم نسبت به رژیم شده بود.

● تجدد آمرانه

شاه فکر می‌کرد مدرن‌سازی کشور و تجددگرایی یک شیوه آمرانه و نظامی است و با یک فرمان شاهانه همه افراد کشور یک‌شبه مدرن و متجدد می‌شوند یا سنت‌ها را رها می‌کنند و وارد دروازه تمدن بزرگ می‌شوند، غافل از اینکه تجدد و مدرنیته تحولی فکری و تدریجی است که مستلزم تغییر آرا و باورها و خواسته‌های سنتی مردم است که با آموزش و تمرین و ممارست ملی زمینه‌های شکل‌گیری و نضج آن فراهم می‌شود.

● فاز اداری

نظام اداری در این‌گونه حکومت‌ها که اطمینانی به آینده خود ندارند، از نظارت چشمان بیدار جامعه و رسانه‌های آزاد بر عملکردهای خود هراسانند. از این وضع در تامین منافع مادی خود کمال استفاده را می‌برند و در نظام شاهنشاهی چنین وضعیتی در ادارات و نهادها کاملاً مشهود بود.

● شکاف طبقاتی

استفاده از رانت‌های حکومتی و روابط و وابستگی به نظام و امتیازهای مختلف اقتصادی و مالی و اعتبارات و وام‌ها و تملک زمین‌ها و کارخانه‌ها از سوی عده‌ای خاص و محروم بودن اکثریت جامعه از چنین امتیازاتی موجب ایجاد شکاف‌ها و فاصله طبقاتی در بین جامعه ایران شد و موجب مهاجرت به مناطق حاشیه‌نشین و حلبی‌آبادها و شمال و جنوب شهرها شد که زمینه قیام و شورش و اعتراض را فراهم کرد.

فضای نیمه‌باز سیاسی که در اثر تلاش‌ها و حرکت‌های آزادیخواهانه مبارزان و شرایط خارجی پدید آمده بود موجب وزش نسیم بیداری در میان توده‌های مردم شد و نیروهای مختلف از فضای موجود استفاده کردند و رژیم را ناچار به عقب‌نشینی و پذیرش برخی مطالبات کرده و برای رسیدن به خواسته‌های خود اصرار کردند. قدرت اندیشه‌های دینی و آموزه‌های مذهبی به خصوص در میان توده‌های مسلمان، نقش نهاد تاثیرگذار مسجد و مکان‌های مذهبی در مبارزه با سیاست‌های آمرانه رژیم در جهت میل به سکولاریسم و مدرنیسم یکی از بنیادی‌ترین عوامل تداوم و تشدید مخالفت‌های مردم ضد نظام پهلوی بود و سرانجام نیز جایگاه مذهب و اعتقادات مردم موجب پیروزی نهایی انقلاب به رهبری روحانیت شد.

جلال جلالی‌زاده