دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
دین, تکنولوژی, رویدادگی
این مقاله درصدد است تا با تأمل بر پرسش از نسبت میان دین و تکنولوژی و پارهای از مقدمات و نیز لوازم و پیامدهای نظری و مفهومی این پرسش، به فهم تازه هایدگر از «حقیقت»، به منزله «رویدادگی» نزدیک شود، فهمی که متفاوت از فهم متافیزیکی حقیقت، به منزله مطابقت ذهن با عین، یا مطابقت گزاره با امر واقع است، که در بسط تاریخی خود به تفسیری سوبژکتیویستی از حقیقت، یعنی سازگاری پارهای از آگاهیهای سوبژه با پارهای دیگر از آگاهیهای وی، تنزل یافته و حقیقت، امری بشری و سوبژهمحور گشته و همین تلقی از حقیقت، چارچوب تفکر و پژوهشهای ما را در بسیاری از امور تعیین کرده و میکند. همچنین این مقاله در صدد است تا به واسطه نزدیکتر شدن به فهم هایدگر از حقیقت، به منزله رویدادگی، افق و چارچوب تازهای را برای تفکر و پژوهش در مورد بسیاری از پرسشهایمان، از جمله نسبت ما با مدرنیته و عقلانیت جدید و نیز در مورد خود پرسش از نسبت دین و تکنولوژی بیابد؛ افق و چارچوبی که در آن بتوانیم از سطحی بالاتر، یعنی از سطحی وجودشناسانه (و نه از سطحی سیاسی، جامعهشناختی، ایدئولوژیک، تئولوژیک، یا اخلاقی) درباره نسبت میان دین و تکنولوژی بیندیشیم.
مسالهای که اینجا در پیش روی ما نهاده شده است، «پرسش از نسبت دین و تکنولوژی» است اما پیش از آنکه به تأمل در این پرسش و در نسبت میان «دین» و «تکنولوژی» بپردازیم، میتوانیم به چرایی طرح این پرسش بپردازیم، یعنی بپرسیم چرا اساسا برای ما «نسبت میان دین و تکنولوژی» مساله شده است و معنا و مفهوم این پرسش چیست؟ چرا نسبت میان بسیاری از امور با یکدیگر برای ما مساله نیست و در نسبت داشتن میان آنها تردیدی روا نمیداریم، اما در مقابل، گاه در نسبت میان دو یا چند امر تردید کرده، وجود یا عدم وجود رابطه یا اساسا امکان یا عدم امکان وجود رابطه میان آنها را مورد تأمل و پرسش قرار میدهیم؟ برای مثال، چرا ما هیچگاه، یا لااقل کمتر، نسبت میان شعر، ادبیات، نقاشی و تئاتر را با دین مورد پرسش قرار میدهیم اما پرسش از نسبت میان «دین» و «سینما» و بحث از «سینمای دینی» و امکان یا عدم امکان آن به یکی از مسایل نظری ما تبدیل شده است؟ مگر برای مثال، فرق هنر تئاتر و هنر سینما در کجاست که نسبت دین با اولی به نحو جدی موضوع پرسشگری ما قرار نمیگیرد یا به آن شدت و حدتی که نسبت دین و سینما، مورد پرسش ماست، مساله ما نیست؟
شاید پاسخ داده شود که از دیرباز و از زمانهای بسیار کهن، همواره میان هنر به طور کلی و میان شعر و ادبیات و هنرهای نمایشی با دین رابطه نزدیکی وجود داشته است. ما در طول تاریخ همواره شاهد ظهور دعاهای دینی با زبان شعر یا انجام مراسم دینی به همراه هنرهای نمایشی بودهایم اما سینما پدیده «نوظهور»ی است که در دورانهای گذشته نبوده و مجالست و همنشینی آن را با احساسها و احوالات دینی و مذهبی تجربه نکردهایم.
پس میتوان این «نوظهور بودن» ــ که بهتر است برای نزدیکتر شدن به مفاد این مقاله از نحوه نگارش «نوـظهور» استفاده کرد ــ همان چیزی است که سبب میشود نسبت پدیداری چون سینما با «دین» ــ دینی که ظهوری دیرینه داشته استــ مورد پرسش ما واقع شود لیکن نسبت پدیداری چون شعر و تئاتر با دین، که هر دو، در قیاس با سینما، ظهوری قدیمیتر دارند، مورد پرسش واقع نمیشود.
ممکن است گفته شود اما ما میتوانیم از نسبت میان «شعر و دین» یا «هنر و دین» نیز پرسش کنیم. آری! اما در اینجا باید توجه داشته باشیم که مفاد پرسش ما چیز دیگری است: سوال ما در اینجا، یعنی در پرسش از نسبت میان «شعر و دین» یا «هنر و دین» پرسشی تاریخی است. یعنی سوال ما این است در طول تاریخ «دین و شعر» یا «دین و هنر» چه نسبتی داشتهاند. در این پرسش ما خواهان آنیم که بده بستانهای شعر و دین یا هنر و دین را مورد کاوش و کنکاش قرار دهیم. اما در «پرسش از نسبت دین و تکنولوژی» ما نه از «تاریخ این نسبت» بلکه اساسا امکان ذاتی و ماهوی خود این نسبت را مورد تردید و پرسشگری قرار دادهایم. یعنی سوال ما این است آیا اساسا رابطه میان دین و تکنولوژی امکانپذیر است؟
در پرسشهای تاریخی پیشین، فرضا در پرسش از نسبت «دین و شعر» یا «دین و هنر»، امکان ذاتی و ماهوی وجود این نسبت، به نحوی مفروض گرفته شده است اما در مورد نسبت دین و تکنولوژی چنین نیست.
البته ممکن است گفته شود این امر نیز امکانپذیر است که ما خود امکان ذاتی و ماهوی نسبت بسیاری از امور تاریخی را که در طول تاریخ با یکدیگر مقارن و همنشین بودهاند، مورد پرسش قرار دهیم؛ فرضا از امکان ذاتی وجود یا عدم وجود نسبت ماهوی میان «دین و شعر» یا «دین و هنر» بپرسیم. یعنی بپرسیم: آیا دین اساسا میتواند با هنر نسبت برقرار کند؟ چرا که ممکن است متفکری چون نیچه در وجود یک چنین رابطهای و فرض وجود یک چنین رابطهای، از اساس تردید کند. پس به این اعتبار فرقی میان این پرسشها با «پرسش از نسبت میان دین و تکنولوژی» نیست.
اما در اینجا نیز باید به نکته بسیار ظریفی توجه داشت: پرسش از نسبت میان اموری چون دین و هنر، پرسش روزگار ماست نه پرسش گذشتگان. یعنی در گذشته و در جوامع پیشین، مرزی میان فعالیت هنری و امر دینی و مرزی میان امر قدسی و امر زیباییشناسانه وجود نداشت (چه در آیینهای بدوی و چه فرضا در هنر اسلامی یا هنر مسیحی در طول قرون وسطی). اما اگر ما به طرح پرسش از امکان ذاتی میان «دین و شعر» یا «دین و هنر» میپردازیم، این پرسش روزگار ماست و نه پرسش رایج خود گذشتگان. اما «پرسش از نسبت میان دین و تکنولوژی» پرسش روزگار ماست. ما در روزگار خود در «نسبت میان دین و تکنولوژی» تردید کرده، آن را مورد پرسشگری قرار دادهایم، یا لااقل احساس کردهایم که فرض ایجابی وجود این نسبت نیاز به اثبات دارد. اما چرا؟ تفاوت «تکنولوژی» با اموری چون هنر و شعر چیست؟
از رهگذر این پرسش و عطفنظر به مفهوم «نوـظهور بودن» تکنولوژی خواهانم به مفاهیم متعارض «کهنه و نو»، «قدیم و جدید» توجه پیدا کنیم و از رهگذر این مفاهیم به امر تاریخیت یا حیث تاریخی حیات بشر توجه پیدا کنیم. به بیان سادهتر، آنچه سبب میشود ما از امکان ذاتی و ماهوی «نسبت میان دین و تکنولوژی» سوال کنیم این امر است که «تکنولوژی» در قیاس با دین، امر تازه و نوظهوری است و هر یک از این دو مفهوم در یک شبکه مفهومی و افق معنایی خاصی قرار میگیرند که به نظر میرسد وحدت و اینهمانی شبکه مفهومی و افق معنایی آنها با یکدیگر مورد پرسش و محل تردید است.
اجازه دهید از منظر و رهگذر دیگری نیز «پرسش از نسبت میان دین و تکنولوژی» را مورد تأمل قرار دهیم. سوال خود را، لیکن اینبار از منظر دیگری تکرار میکنیم به راستی چرا «نسبت میان دین و تکنولوژی» برای ما مساله شده است؟
اگر کسی بگوید که اساسا «پرسش از نسبت میان دین و تکنولوژی» بیوجه است، چرا که بشر از آغاز حیاتش، یعنی از همان لحظهای که سنگی را به عنوان ابزاری برای شکستن یک شی سخت یا به عنوان ابزاری برای دفاع از خود یا حمله به یک حیوان و شکار آن در دست گرفت، دارای استعداد و قدرت «ابزارسازی» بوده است تا آنجا که آدمی را میتوان «حیوانی ابزارساز» تعریف کرد. اگر چنین است، پس همین توانایی ابزارسازی وی همواره قرین وی و زندگی او بوده، بنابراین نمیتوان «تکنولوژیهای جدید» را امری مطلقا «نوظهور» تلقی کرد. همانگونه که در گذشته تعارضی میان «قدرت ابزارسازی بشر» با دین و دینداری وجود نداشته است، امروز نیز میان دین و «تکنولوژی» تعارضی وجود نداشته و اساسا «طرح پرسش از نسبت میان دین و تکنولوژی» امری بلادلیل و بیوجه است.
اما به نظر میرسد در این استدلال، چیزی وجود دارد که ما را ناآرام میسازد، چیزی که احتمالا خود را در این پاسخ آشکار خواهد کرد: «تکنولوژی جدید»، صرف همان «قدرت ابزارسازی بشر» نیست، بلکه چیزی بیش از آن است اما سوال اصلی این مقاله دقیقا همین است مگر «تکنولوژی جدید» چه چیزی بیش از «قدرت ابزارسازی بشر» دارد که نسبت دین و تکنولوژی را برای ما به مساله تبدیل کرده و طرح پرسش از این نسبت را ضروری کرده است؟
احتمالا به این پرسش چنین پاسخ خواهیم داد اما «تکنولوژی جدید» متفاوت از «قدرت ابزارسازی بشر» است و تمام نکته اینجاست که این تفاوت را کجا باید جستوجو کرد؟
بیژن عبدالکریمی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رهبر انقلاب رافائل گروسی حج مجلس شورای اسلامی انتخابات شورای نگهبان دولت حجاب دولت سیزدهم حسین امیرعبداللهیان رسانه
تهران شهرداری تهران هواشناسی قوه قضاییه آموزش و پرورش فضای مجازی قتل پلیس شهرداری سیلاب سازمان هواشناسی باران
ایران خودرو خودرو بانک مرکزی قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو دلار قیمت مسکن حقوق بازنشستگان بورس
تئاتر سریال محمدعلی علومی نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران موسیقی تلویزیون دفاع مقدس سینمای ایران صدا و سیما صداوسیما سینما
مغز دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا حماس روسیه اوکراین طوفان الاقصی رفح نوار غزه
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر نساجی لیگ برتر ایران رئال مادرید بازی لیگ برتر فوتبال ایران سپاهان جواد نکونام بارسلونا
هوش مصنوعی اپل سامسونگ آیفون گوگل باتری مایکروسافت اندروید اینستاگرام تلفن همراه ناسا
رژیم غذایی بیمه چاقی زیبایی ویتامین چای کاهش وزن آلرژی دندانپزشکی