یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
کبوتر کوچک
روزی دیگر آغاز شده، اما این روز با روزهای دیگر متفاوت بود. درحال فکر بودم که... وقتی به خود آمدم دستان پرمهر و گرمش را احساس کردم، با من سخن می گفت و قلبم آرامش پیدا کرده بود. با این که پرنده ای کوچک بودم اما او برای کاری بزرگ از میان پرندگان دیگر مرا انتخاب کرده بود. متن نامه را همان طور که با من صحبت می کرد شرح داد. پیش خود گفتم خدایا مرا یاری کن تا از پس این کار سخت بربیایم نامه را به پایم بست و من پر کشیدم و در آسمان بیکران شروع به پرواز کردم. پروازی بود بی نظیر تا به حال این قدر خوشحال نبودم ناگهان احساس کردم بدنم گرم شده و چشمانم تیره شده .
وقتی چشم باز کردم خود را روی زمین دیدم شکارچی را دیدم و فهمیدم که تیر خورده ام .می خواستم بلند شوم اما نایی نداشتم وقتی می خواست نامه را از پایم باز کند هرچقدر دست و پا زدم افاقه نداشت نامه را باز کرد و شروع کرد به خواندن در متن نامه نوشتن شده بود که: این نامه از طرف حضرت سلیمان(ع) است برای یارانشان. بعد از مدتی چند نفر را دور خود دیدم و از صحبت هایشان فهمیدم که آن شکارچی از دوستان و یاران نزدیک حضرت سلیمان است از این که کار خود را تمام کرده بودم خوشحال بودم پر گرفتم و به سوی آسمان هفتم پرواز کردم.
فرشته زهره وندی/ ۱۶ساله
نیایش۲
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست