دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

خلئی به نام علم در ایران


خلئی به نام علم در ایران

طراحی چشم انداز و ارائه افق, اساس توسعه است تمامی کشورهای توسعه گرا ابتدا چشم انداز و افقی برای آینده خود ترسیم کردند و سپس در راه توسعه گام برداشتند

طراحی چشم‌انداز و ارائه افق، اساس توسعه است. تمامی کشورهای توسعه‌گرا ابتدا چشم‌انداز و افقی برای آینده خود ترسیم کردند و سپس در راه توسعه گام برداشتند. در کشورهای آسیای شرقی این چشم‌انداز ۲۰ الی ۳۰ سال بود و مثلا در کره به چشم‌انداز ۲۰ – ۲۰ معروف شد یا در مالزی هم همچنین. در کشورهای امریکای شمالی نیز چشم‌انداز بالای ۳۰ سال طراحی شد و بعضا به ۵۰ سال نیز رسید. طراحی افق و چشم‌انداز در سایه تولید اندیشه و فکر است و آرمان‌های بزرگ و اندیشه‌های بزرگ پایه‌های توسعه هستند. توسعه امکان‌پذیر نیست مگر اینکه به نخبگان علمی، مراکز تحقیقاتی، مراکز پژوهشی و صنعت مشاوره اهمیت داده شود و چراغ علم و فروغ علم همواره روشن بماند. اما اینکه گسترش علم در سایه چه کانونی باشد سوال مهمی است.

آیا دانشگاه‌ها باید کانون اصلی تولید و گسترش علم باشند یا مراکز مطالعاتی یا مراکز تحقیقاتی و پژوهشی یا صنعت و تجارت؟ دیدگاه‌های مختلفی در این خصوص وجود دارد اما به نظر من کانون اصلی گسترش علم برای توسعه و تولید علم، مراکز دانشگاهی هستند و درکنارشان مراکز مشاوره، تحقیقات و پژوهش می‌توانند فعال باشند تا براساس روابط منطقی بین این کانون‌ها توسعه علمی در کشور به وجود آید و پایه‌گذار توسعه همه‌جانبه شود و براساس یک برنامه‌ریزی دقیق و علمی، کشور به دستاوردهای نوینی دست یابد. برای تحقق این مهم باید نیروهای علمی تربیت شوند. به عنوان مثال باید بدانیم که براساس افق و چشم‌انداز توسعه به چه نوع و به چه تعداد مجموعه فکری در ۲۰، ۳۰ سال آینده نیاز داریم.

کشورهایی که به توسعه دست یافتند در ابتدای کار نیروهایی را برای کمک به روند توسعه تعریف کردند و براساس آن تعریف، مشخص کردند که کشور در فلان بازه زمانی به چه تعداد نیرو و در چه رشته‌های علمی و تخصصی نیاز دارد؛ نیروهایی که باید به مکانیسم توسعه علمی و در نهایت توسعه پایدار در کشورشان کمک می‌کردند. یکی از بهترین این نمونه‌ها کشور مالزی است که در سال ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ میلادی مجموعه‌یی از نیروهای انسانی را به دانشگاه‌های خارج اعزام کرد با هدف ادامه تحصیل و البته برگشت دوباره به کشور. آنها حتی در آن سال‌ها مشخص کردند که باید ۲۰۰۰ کادر را در رشته‌های جدید و نوین علمی دنیا پرورش دهند؛ آن هم فقط در انگلستان. یعنی برای کانون‌های اعزامی خود برنامه‌یی چند‌ساله تعریف کردند که اینها در چه رشته‌یی و در کدام کشور و کدام دانشگاه تحصیل کنند و بعد از بازگشت به کشور چگونه به فرآیند توسعه کمک کنند. اما در همان زمان می‌بینیم که آمار اعزام دانشجو و کادر علمی در ایران به انگلیس زیر ۲۰۰ نفر بوده است. در ایران ما همواره اعزام دانشجو داشتیم.

این اعزام حتی به بیش از ۱۰۰ سال هم می‌رسد اما ادامه تحصیل ایرانیان در بهترین دانشگاه‌های دنیا، هدفمند نبوده است تا بتواند در خدمت توسعه کشور باشد. ما افرادی را براساس نیازهای آموزشی دانشگاه‌ها و ایجاد رشته و کادرسازی هیات علمی اعزام کردیم درصورتی‌که خیلی از کشورها هدف‌شان از اعزام، تربیت نیروی انسانی نخبه و علمی و در نهایت کاهش شکاف و فاصله با کشورهای توسعه‌یافته است. یعنی اعزام با برنامه انجام می‌شود و با هدف توسعه. کشورهای موفق در زمینه توسعه ابتدا ابعاد توسعه را تخمین می‌زنند سپس مسیر توسعه را شناسایی می‌کنند و در نهایت نیروهای اعزامی را طبقه‌بندی کرده و براساس معیارهایی کشورهایی را که می‌توانند به نیروهایشان دانش روز دنیا را آموزش دهند، انتخاب می‌کنند. مثلا تعریف می‌کنند که در حوزه‌های مختلف مانند توریسم، IT، الکترونیک، صنعت، تجارت و... چه تعداد نیرو نیاز است و این نیروها در کدام دانشگاه‌ها باید تحصیل کنند. به همین دلیل چنین کشورهایی توفیقات زیادی در تمامی این حوزه‌ها داشتند اما توسعه علمی در کشور ما هدف‌گرا نیست. جهت‌گیری استراتژیک ندارد.

نگاه دقیق راهبردی ندارد. مثلا نمی‌دانیم ظرف ۲۰ سال چگونه کادرهای خود را در مسیر توسعه انتخاب و پرورش دهیم و درون سیستم به کار بگیریم. ما توسعه خود را به شکل هدفمند پیش نبردیم. تنها حوزه‌یی که برایش برنامه داشتیم و به صورت هدفمند آن را عملیاتی کردیم حوزه هسته‌یی بود. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری عزم جدی‌ای به وجود آمد که هم نخبگان علمی خود را در این رشته پرورش دهیم و هم از نخبگان علمی کشورهای دیگر برای پیشرفت این حوزه استفاده کنیم. اگر این نگاه دقیق و علمی و هدفمند را به حوزه‌های دیگر هم داشته باشیم و مثلا بدانیم که در ۱۰ سال آینده می‌خواهیم به کجا برسیم و چه نوع نخبگان علمی را تربیت کنیم به توفیقات قابل ملاحظه‌یی دست خواهیم یافت.

چه در داخل و چه در سطح منطقه می‌توانیم در حوزه‌هایی مانند توریسم، صنعت و تجارت موفق باشیم. اما متاسفانه بخش‌های مختلف توسعه‌یی مانند نظام اداری و صنعت و غیره در ایران خالی از نخبگان علمی است و بنابراین خالی از اندیشه‌های توسعه‌گرا و این خلأ و کمبود خودش را در فرآیند پیشرفت کشور نشان می‌دهد. ما باید تربیت نیروهای علمی، تکنوکرات و بروکرات‌ها را در دستور کار قرار دهیم تا نتیجه این تربیت را در پیشرفت جامعه ببینیم. در جمع‌بندی بحث باید خاطرنشان کنم که در حوزه کارگردانی توسعه علم دو نکته وجود دارد؛ یکی سیاستگذاری کلان دولت‌هاست که باید چارچوب توسعه را تعیین کنند و جهت‌گیری‌های استراتژیک توسعه علمی را تعریف کنند و براساس آن چشم‌انداز و آرمان‌ها و افق‌های دور را مشخص سازند. دولت باید بداند که چه نوع اندیشه‌یی را در درون پرورش دهد یا از بیرون بیاورد یا در تعامل درون و بیرون شکوفا سازد.

ما دانشجویان زیادی به خارج از کشور اعزام کردیم اما برای به کارگیری نیروهای پرورش یافته و آشنا با علم روز دنیا برنامه مدونی نداشتیم و نمی‌دانستیم از آنها در چه جایگاهی باید استفاده کنیم. نکته دوم هم بخش عملیاتی ماجرا است. کلیدی‌ترین اصل در حوزه عملیات توسعه علمی، دانشگاه است و در کنارش مراکز مطالعاتی، تحقیقاتی، پژوهشی و صنعت مشاوره. این مراکز با تولید اندیشه و همتراز با تحولات جهانی می‌توانند در جامعه تحولات جدیدی ایجاد کنند. مهمی که متاسفانه در ایران به آن توجه چندانی نمی‌شود و وضعیت خوبی ندارد.

عضو هیات علمی دانشگاه گیلان

اسماعیل ملک اخلاق