یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به عوامل و پیامدهای نقد شفاهی در كشور نقادی در خفا


« با یك نظر اجمالی می توان اذعان كرد كه ترقی و تعالی در قرون اولیه تمدن اسلامی هنوز تحت تاثیر آیه شریفه «فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» قرار داشته و مرهون این بوده كه سیاست جذب بر سیاست دفع غلبه داشته است و حتی آنان كه متهم به كج اندیشی بوده اند از جامعه علمی طرد نمی شدند و مورد احترام قرار می گرفتند »

و «...اگر ما از دوره های درخشان علمی در اسلام سخن می گوئیم باید توجه داشته باشیم كه جو و محیط خاصی در دوره خاصی موجب گسترش علم و دانش گردید وگرنه بعدها كه تضییقات از طرف خلفای ستمگر بنی عباس پیدا شد و تفسیق و تكفیر و كتابسوزی و اهانت به علما رایج گشت رجوعی قهقرایی پیدا شد كه هنوز نیز مسلمانان دچار عواقب و تبعات آن هستند.»

(مهدی محقق، در محمد بن زكریا رازی، فیلسوف ری، نشر نی ،۱۳۶۸ پیشگفتار صص ۱۱ و ۱۲)

در گذشته در كشور و منطقه ما، منتقدین نه از زبان خود، بلكه از زبان حیوانات و «كلیله و دمنه گونه» درد دل خود را مكتوب می كردند. تا همین اواخر رژیم شاهنشاهی نیز در داستان شهر قصه، «حیوانات» با طنزی تلخ - در نمایشی - از جور حكومت می گفتند. شاید از زمان كلیله و دمنه تا دوران شهر قصه ستم حكومتی آنقدر بود كه در مقایسه شهروندان ستم «خود به خود» را نادیده می گرفتند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و برقراری حكومتی مردمی و پذیرفته شدن اصل آزادی بیان و قلم و در نتیجه انتقاد، شكوه ها از عدم هماهنگی های «درون مردمی» گاهی از نارسایی های «برون مردمی» پیشی می گیرند. اكنون باید بتوان برای انتقال نقد، به كاربرد سخنان صرفاً

«آدم گونه»، به جای شیوه سنتی به سخن آوردن حیوانات، روی آورد. لذا طی چند سال گذشته، مقالات پژوهشی چندی در نقد آنچه كه واقعیات تحقیقات علمی كشور می پنداریم در نشریات داخلی و خارجی بی پرده نوشته یا نوشته ایم۱۱-۱ طبیعتاً همه این نقادی ها از روند كیفیت پژوهش شیمی كشور، محدود به رشته شیمی، تخصص ما نویسندگان این مقالات بوده اند. اخیراً اما، این نوشته ها باعث افزایش نقادی هایی شفاهی - مستقیم و یا پیغامی از طرف همكاران علمی ما - شده است. به نظر می رسد كه این اعتراضات و مراجعات دوستان نزد بزرگتران به زودی به مشكلی حكومتی مبدل شوند. لذا نه تنها در دفاع از افكار و نظرات خود، بلكه در ارتباط با آنچه كه خطرات نادیده گرفتن مشاهدات و نتیجه گیری های ما - جدا از سود و زیان شخصی برای طرفین مناقشه - برای آینده علمی كشور در بر خواهد داشت، بار دیگر دست به قلم برده و مطالب زیر را می نویسیم.

نخست اینكه معتقدیم انسان ها جایزالخطا هستند! لذا آنچه كه به نظر ما آمده است مسلماً قابل نقد است. برای آنچه كه نوشته ایم وقت و فكر صرف كرده ایم كه پاداشی (نه نقدی و نه معنوی) جز آنچه كه به عنوان محقق و معلم انتظار می رود، نداشته و نداریم. تاریخ به ما آموخته است كه معلم براساس برداشت های خود نظری را ابراز می دارد و دانشجو با هر آنچه كه خود برداشت می كند از سر كلاس می رود. در این رهگذر معلم امید، و متعلم برداشت های خود از آنچه كه گفته و یا شنیده را دارد. جوامعی كه در آنها پیشرفت - به معنی آنچه كه امروزه جلوی چشم خود داریم - وجود دارد، این برداشت را نسل به نسل پذیرفته اند. در مقابل، جوامعی كه در آنها حقایق علمی مطلق پنداشته می شوند، درجا زده و مانده اند. آنچه كه ما در نوشته های خود آورده ایم مطمئناً حقایقی هستند كه تنها در اثر مشاهدات محدود در ذهن مان پدیدار شده اند و لذا قابل نقد هستند. اما نقد نیز قوانین خاص خود را دارد. هر آنچه كه به نفع و یا ضرر شخص مدعی و یا منتقد باشد، لزوماً حقیقتی مطلق نخواهد بود. اگر این اصل را بپذیریم، ادعا و انتقاد، هر دو براساس «حقایقی» ظاهری بنا شده اند و هر كدام از حقانیت خود دفاع می نمایند. در همه موارد مدعی سعی در اثبات حقایق خود دارد وگرنه باید هر آینه با بیم خشم طرف مقابل زندگی نماید. با این كلمات مختصر، از منقدان خود این گلایه را داریم كه چرا نقد خود را همچنان كه ما ادعای علمی و پژوهشی خود را علناً مكتوب نموده ایم بر روی كاغذ نمی آورند. به خصوص اینكه بسیاری از این منقدین ادعای متفكر و محقق بودنی را دارند كه ما مدعیان، به ظاهر منكر آن هستیم. آنهایی كه ماهیانه گاه چندین مقاله علمی به زبان برای آنها نه آنچنان آشنای انگلیسی در مجلات علمی جهان می نویسند، مطمئناً قادرند به راحتی به زبان شیرین مادری خود، به جای شكایات در خفا و یا روی آوردن به بزرگتر ها، جواب «گمراهی های» ما مدعیان «منحرف» را در چند سطر مكتوب نمایند.۱۲

در نبود جوابیه ای مكتوب از این منتقدین خود، به نظر ما خلاصه مورد اختلاف در این است كه آیا هزینه كردن مالیات و یا درآمد ملی در راه تحقیقات باید نهایتاً به بهبود زندگی همه شهروندان جامعه بینجامد و یا راه دیگری است برای جبران «سوء» مدیریت ها و كمبود هایی كه جامعه به محققین راستین تحمیل كرده است. به عبارت دیگر ما محققین زحمت خود را كشیده ایم و جامعه و یا مدیریت آن به ما مدیون است. شاید نتوان در كلماتی كوتاه و محدود، این دین فرضی جامعه و طلب راستین محقق را، بدون عرضه یك مثال برای همگان روشن كرد.

مثال خود را از داروسازی، یكی از راهكارهای شیمی، می آوریم و نیز یاد آور می شویم كه در حال حاضر سطح رفاه همگی ما مدیون به نفت و ارتقای آن منوط به احاطه دانشگران ما به شیمی نفت است. به اعتقاد ما اگر نتوانیم با دانش خودی - نه با دانش پرهزینه دیگران - نفت را از دل زمین بیرون آوریم و از آن ارزش اضافی برای جامعه خود تولید نماییم حفظ و یا افزایش آسایش و رفاه عمومی ما ناممكن است!

مثال عینی ما دارویی است ضروری برای سلامت و رفاه ما. در نبود دانش بومی برای تولید آن، شركتی عام المنفعه و داخلی، یا اقدام به خرید و توزیع دارو آماده كرده و یا خود راساً سعی در تولید آن می نماید. در مورد اول، یا این دانش آنقدر پیچیده است كه توان تولید آن را در خود نمی بینیم و یا اینكه صرفاً حوصله تحمل زحمت رسیدن به آن را نداریم. در راهی میانی كه شركت مورد نظر انتخاب كرده است، رفتن به سراغ كشور و مردمی كه زحمت یافتن و تولید این كالا را از طریق تبدیل مواد نفتی ما قبول كرده اند. اما آنها از ما بهتران نیستند، بلكه صرفاً مردم كشوری مانند ما هستند كه زحمت بازسازی دانش غربی ها را تحمل كرده اند، و اكنون این دانش را در قبال دریافت وجهی كلان در اختیار ما می گذارند. آیا این بحق است كه تصور نماییم آنها باید این دانش را كه برای كسب آن زحمت ها كشیده اند رایگان در اختیار ما قرار دهند؟

به هر حال، به این ترتیب نه تنها دانش تبدیل یك ماده شیمیایی كم ارزش به دارویی پرارزش به ما انتقال می یابد، بلكه طبق قرارداد، شركت خودی نیز قبول می كند كه سالیان دراز ماده اولیه «ارزان» قیمت را از فروشنده دانش و با قیمت و شرایط او تهیه نماید. مداركی كه در اختیار ماست نشان می دهد كه این شركت داروسازی نهایتاً برای دانش ساخت این دارو مبلغ ۵۰- ۴۰ میلیون تومان و مقادیری اضافی (ارز) برای خرید مواد اولیه به فروشنده دانش می پردازد. شاید خواننده این نوشته تصور نماید كه دانش خریداری شده این دارو بسیار پیچیده و خارج از توان متخصصین كشورمان است. اما لازم است همگی بدانیم كه دانش تولید این دارو سال ها پیش در مقالات و یا ثبت اختراعات كشور های پیشرفته برای اطلاع عموم مردم دنیا در كتابخانه ها در دسترس بوده است. كشور همتای ما نیز خود با ابداع روشی نوین، به دانش تولید آن نرسیده است. محققین آنجا نیز در روندی به نام تحقیق و توسعه (R&D) كاری به جز تكرار دستور عمل های منتشر شده را انجام نداده اند. لازم است بدانیم آنچه كه برایش ده ها میلیون تومان (یا بشكه های بسیار نفت خام) پرداختیم دانش عامی بوده است كه ما (دانشمندان كشورمان) با وجود دانشی بهتر، به دنبال آن در كتابخانه های موجود خود نگشته ایم تا آنچه كه در آنجا قابل یافتن بوده است در آزمایشگاه های عمومی و در دسترس خود، تبدیل به دانشی بومی برای صنایع تشنه خود بنماییم. جالب و یا دردناك اینكه، وقتی دفتر دانش فنی خریداری شده را باز می نماییم، به وضوح می بینیم كه همه قدم ها برای دست یافتن به كالای مورد نظر را سال ها پیش در كتاب ها خوانده و در كلاس هایمان به جوانان در آینده مهندس آموخته بودیم. در این رابطه دردناك تر اینكه دانش انتقال داده شده مستقیماً كاربرد نداشته و به هفته ها كار آزمایش و خطای اضافی متخصصین شركت نیاز داشته تا به خروج محصول از رآكتور ها بینجامد.

اگر جامعه علمی- فنی ما- چه مدیریت دوراندیش آن از بالا به پایین و چه مجریان پایین دستی، تنها بخشی از اعتبارات پژوهشی در اختیار را به مصرف فراگیری و تبدیل واقعی می رساندند، دانشگران كشوری زمانی همطراز ما، دانش عمومی را بسان دستور پخت غذا به ما گران نمی فروختند. اكنون ما نه تنها می توانستیم با این توان، داروی(های) مورد نیاز را خود راساًً تولید، بلكه آن را در دنیا نیز به دیگران فروخته و برای خود تضمین درآمدی نماییم.

متاسفانه در دنیای واقعی و نه «خودانگار» ما، نه مدیریت، نه دانشگران و نه عامه ما - پس از برخورد با غرب و فنون آن، مانند بسیاری از كشور های اكنون پیشرفته تر از ما - هدفمند به دنبال یافتن راه های دسترسی به توان واقعی نرفته اند بلكه صرفاً به كسب مدارك و به القاب و تنها آنچه كه خود به خود از این راه حاصل گشته است، دلخوش كرده اند. همه ما خود را صاحبان فرزندان «شاگرد اول» و «دانشوران» و «محققین» بنام می پنداریم و سر فرو برده و نمی بینیم كه این شاگرد اولی فرزندان و محقق اولایی دانشگاهیان خود را بسیار گران خریده ایم، گران تر از آنكه نسل بعدی، بدون درآمد تبدیل نفت و سایر منابع طبیعی خام، توان پرداخت هزینه انتظارات آنان را داشته باشد.

طبیعتاً منتقدین ما - نویسندگان این نقد ها - خود از همین دانشوران و محققین اولی هستند. آنها اكنون حاكمینی در برج های عاجی هستند كه جامعه رئوف ما برای آنها ساخته است. متاسفانه به نظر می رسد كه آنها هر ایرادی را تهدیدی احتمالی برای ادامه اقتدار خود و حمله ای خصمانه می پندارند، نه نقدی دلسوزانه و برادرانه برخاسته از وظیفه شهروندی.

پی نوشت ها:

۱- محمد یلپانی ارزیابی كیفی دوره های دكتری در ایران، دفتر دانش سال اول، شماره ۲و،۳ ص ۱۱۵-۷ ، ۱۳۷۱.

۲- محمد یلپانی هزار توی پژوهش در ایران، شیمی و توسعه، سال اول، مهر و آبان، ص ۲۸- ۲۵ و دی و بهمن، ص ۲۰ - ۱۶ ، ۱۳۷۹.

۳- محمد یلپانی، اشرافیت و مرجعیت علمی در اروپا و ایران، ماهنامه آفتاب، سال سوم، شماره ،۲۵ ص ۵۹-۵۶ ، ۱۳۸۲.

۴- محمد نبی سربلوكی، اكبر حیدری، مرتضی مهرداد، « فرار و قرار مغزها» روزنامه ایران ۲۹ مرداد صفحه ۹ ، ۱۳۸۰.

۵- محمد نبی سربلوكی، اكبر حیدری، مرتضی مهرداد، « سهم ما در تولید علم ناچیز است» روزنامه همشهری ۱۱ دی ، صفحه ۵ ، ۱۳۸۰ .

۶- محمد نبی سربلوكی، اكبر حیدری، مرتضی مهرداد، « دانشوران شیمی در صحنه جهانی» روزنامه همشهری ۱۲ دی، صفحه ۲۳ ، ۱۳۸۰.

۷- یحیی امامی، شاپور اعتماد، اكبر حیدری، محمد نبی سربلوكی، مرتضی مهرداد، ساختار معرفتی علم در ایران، مجله علمی پژوهشی نامه علوم اجتماعی، شماره ،۲۱ مهر ماه ،۱۳۸۲ صص ۲۴۲-۲۱۹.

۸- محمد نبی سربلوكی، اكبر حیدری، مرتضی مهرداد «جزیره تولید علم» روزنامه همشهری ۳ تیر، صفحه ۱۱ ، ۱۳۸۳.

۹-محمد یلپانی، اكبر حیدری «مقام واقعی تحقیقاتی ما» روزنامه همشهری ۷ شهریور، صفحه ۱۱ ، ۱۳۸۳.

۱۰- M. Mehrdad, A. Heydari, M.N. Sarboluki, S. Etemad, Basic Science in the Islamic Republic of Iran, Scientometrics.۲۰۰۴, ۱,۷۹.

۱۱-M. Yalpani, A. Heydari, Application of Scientometric Methods to Chemical Research in Iran; A Scientometric Analysis of Chemical Research in Iran; Reflections on Iranصs Current Science Policy, Scientometrics ۲۰۰۵, in press.

۱۲- نویسندگان این سطور در بررسی های مقالات شیمی كشور مشاهده كرده اند كه برخی از مولفین با بریدن قسمت های بزرگی از آثار قبلی و چسباندن آنها در انتشارات جدید خود و یا حتی گاه از دیگران، به عرف مالكیت معنوی وقعی نگذاشته اند. حتی در مواردی، با چاپ كردن همان مقاله در چند مجله مشروعیت علمی كشور را در سطح بین المللی به چالش كشیده اند. مراجعه شود به

Mohamed Yalpani, Akbar Heydari Quantity over Quality; a voice from the Third World Chemistry and Biodiversity, (۲۰۰۵),in press.