جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
دزد میوه
مرد باغبان که به زحمت باغی سرسبز و پر محصول را آماده کرده بود، روزی متوجه شد که فردی بالای یکی از درختان سیب او نشسته و مشغول خوردن سیب است.
باغبان بسیار عصبانی شد و فریاد زد: خجالت نمیکشی که میوههای باغ مرا میدزدی؟
مرد غریبه به چشمان باغبان زل زده بود و در حالی که سیبهای آبدار را گاز میزد، هیچ سخنی نمیگفت. باغبان صدایش را بالاتر برد.
در آن زمان غریبه گفت: چرا باید بیایم پائین و دیگر سیب نخورم؟ این باغ متعلق به خداست و من هم
بنده خدا هستم.
پس این حق من است که در باغ تو میوه بخورم. باغبان فکری کرد و از پسر خود خواست تا چوب بلندی بیاورد. باغبان از پائین درخت چند ضربه به غریبه زد.
غریبه فریاد کشید که نزن تو حق نداری مرا بزنی. باغبان گفت، برای چه نزنم؟ این چوب در دست من متعلق به خداست و من هم بنده خدا!
مترجم: آرش میری خانی
منبع: Kidsworldfun.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست