سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

امنیه های رضاخانی


امنیه های رضاخانی

در دوره حکومت رضا خان پاسگاه های امنیه و نفرات آن ها از همان تاریخ تشکیل اداره امنیه به آزار و اذیت نسبت به مردم و اخاذی از آنان پرداختند

در دوره حکومت رضا خان پاسگاه‌های امنیه و نفرات آن‌ها از همان تاریخ تشکیل اداره امنیه به آزار و اذیت نسبت به مردم و اخاذی از آنان پرداختند. اعمال امنیه‌ها در طول سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ موجبات تنفّر و خشم و کین مردم را فراهم آورده و شایع شده بود که امنیه‌ها از روستاییان پنچ چیز می‌خواهند:

خروس‌پلو، عرق دو آتشه، تریاک ماهان، دختر هجده‌ساله، وجوه کافی، به امنیه‌ها حقوق کافی داده نمی‌شد و آن مبلغی هم که داده می‌شد به دست آن‌ها نمی‌رسید. می‌گویند رضاشاه روزی در زمستان که وارد اداره امنیه شد دست‌های خود را روی در جیب بلوز بلند نظامی خود گذاشت و گفت: «می‌ترسم امنیه‌ها جیبم را بزنند» و نیز معروف است در همان روز مقداری برف از روی زمین برداشت و آن را به امنیه‌ها نشان داد و از افراد یک گروهان خواست آن را دست به دست تا ردیف آخر نفرات برسانند. وقتی گلوله برف به آخر گروهان رسید تقریباً آب شده بود. رضاشاه به امنیه‌ها گفت «من حقوق و جیره کافی برای شما اختصاص داده‌ام اما تا دست به دست بشود و نصیب شما بشود مقدار زیادی از آن آب می‌شود و به جیب صاحب منصبان شما می‌رود.»

گفته‌های رضا شاه خطاب به امنیه‌ها حکایت از نظر نامساعد و مخالف وی نسبت به ژاندارمری‌ می‌کرد زیرا نه تنها رضاخان و سایر قزاق‌ها در دوران قزاقخانه از ژاندارمری که سازمان نظامی ملی ایران پس از مشروطه بود بدشان می‌آمد و آن را دکان تازه‌ای جلوی دکان کار و کسب خود می‌دیدند، بل حوادثی چون قیام کلنل پسیان در مشهد، شورش ژاندارمری‌ها در تبریز زیر نظر لاهوتی و طرح کودتای نافرجام پولادین، نظر او را نسبت به ژاندارم‌ها تیره‌تر و سیاه‌تر از گذشته کرده و به آن‌ها به دیده تنفر و کین می‌نگریست.

البته در گفته‌های رضاشاه نوعی بی‌عدالتی وجود داشت زیرا ژاندارمری در دوران ریاست سوئدی‌ها از با انضباط‌ترین صفوف نظامی ایران بود چنان‌که شاعرانی چون عارف و ایرج‌میرزا در اشعار خود ابیاتی در مدح و تحسین ژاندارم‌ها سروده بودند.

نام امنیه در طول سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ طوری موهن و آمیخته به اخاذی و پرونده‌سازی و آزار و تعدی گردید که در سال ۱۳۲۰ پس از آغاز سلطنت رضاشاه که قرار شد امنیه مجدداً تأسیس و از وزارت جنگ جدا و به وزارت کشور ملحق شود و تحت عنوان اداره کل امنیه دولتی از لشکر‌های ارتش منتزع گردد به زودی نام امنیه‌ را هم از آن برداشتند و به جای آن واژه ژاندارمری را گذاشتند تاخاطره سوء‌امنیه‌های رضاخانی از اذهان محو گردد. مزاحمت‌ و آزار و تعدی ژاندارم‌ها بی‌دلیل نبود. امنیه‌ها از فقیر‌ترین و محروم‌ترین و بی‌دست و پاترین کسانی بودند که هیچ شغل مناسبی نیافته بودند و به ناچار شغل امنیه را برای نمردن خود و خانواده‌اشان از گرسنگی برگزیده بودند. فرماندهان آن‌ها از آن‌ها هدیه و پیشکش و سوغاتی می‌خواستند و چون حقوق فرماندهان نیز ناچیز بود به ناچار مبالغی از مخارج خود را از راه اخاذی از مردم تأمین می‌کردند. در آن دوران شبکه ارتباطی مهمی بین تهران و مراکز امنیه وجود نداشت و فقط استفاده از تلگراف و مکاتبه میسر بود. گهگاه هیأت‌های بازرسی به ولایات سفر کرده تحقیقات و بازرسی‌هایی می‌کردند و باز‌می‌گشتند.

پاسگاه‌های ژاندارمری‌ در نقاط بسیار دور دست واقع بوده و فاقد وسایل اولیه زندگی بودند و اغلب آب آشامیدنی هم در دسترس نداشتند و باید آب آشامیدنی خود را از طریق کامیون‌های عبوری به دست آورند.

سیستم استیلای دولت مرکزی بر مبنای زور و خشونت و عدم اعتماد نسبت به مردم استوار شده و پس از جنگ‌های عشایری و محلی و خون و خونریزی طرفین با عدم اعتماد به هم می‌نگریستند و از هم واهمه داشتند.

به طوری که رجال آن زمان از جمله دکتر محمد سجادی در خاطرات خود نوشته‌اند در اوایل سلطنت رضاشاه، امنیه‌ها حتی شاه را هم نمی‌شناختند و زمانی که رضاشاه برای بازدید از یکی از پاسگاه‌ها رفت وکیل‌باشی امنیه چندان احترامی به شاه نگذاشت. این بود که دستور داده شد تصویری از شاه در هر پاسگاه ژاندارمری نصب گردد. امنیه‌ها غالباً بی‌سواد بودند و عده‌ای از آن‌ها از قره‌سوران‌های سابق و عده‌ای حتی در زمره راهزنان پیشین بودند که تأمین گرفته و به خدمت امنیه درآمده بودند. سرتیپ محمدحسین میرزا جهانبانی رئیس ستاد امنیه در دوران تصدی امیر‌لشکر امیر‌احمدی که پس از شهریور ۱۳۲۰ در اواخر سال ۱۳۲۲ برای مدت کوتاهی رئیس اداره شهربانی شد و پس از ۲۸ مرداد به مقام کفالت وزارت کشور رسید در یادداشت‌هایی که در دوران خانه‌نشینی و بازنشستگی خود در مجله خواندنی‌ها چاپ تهران می‌نوشت شمه‌ای از آن چه را که در امنیه دولتی ایران می‌گذشت به رشته تحریر درآورد.

از نظر جهانبانی که افسر تحصیل کرده و فهیمی بود فقر و تهیدستی و نداشتن وسایل زیست مناسب، مهمترین عامل گرایش امنیه‌ها و همچنین پاسبان‌ها به اخذ رشوه از مردم و گرایش به وظیفه‌ناشناسی و خلاف بود.

جهانبانی که در ماه‌های آخر سال ۱۳۲۲ رئیس شهربانی کل کشور شد داستان پاسبانی را نقل کرده است که رشوه گرفته و یک زندانی را در حال انتقال به زندان گریزانده بود. جهانبانی پاسبان را احضار کرد و با شلاق او را تنبیه نمود اما پاسبان اجازه خواست اونیفورم (کت) خود را از تن درآورد؛ زیر بلوز رسمی پلیس، پاسبان حتی زیرپیراهن هم به تن نداشت.

او هزینه سنگین زندگی خود و همسر و دو فرزند و مادرش را برای رئیس شهربانی شرح داد و علت رشوه‌گیری و وظیفه‌ ناشناسی را تبیین کرد. جهانبانی که سوابق عدیده‌ای در امنیه و نظمیه داشت پس از مراجعه به دکتر میلیسپو که بار دیگر به ایران آمده و رئیس کل دارایی شده بود و ناامیدی از تحقق بودجه‌ای برای کمک به حقوق افسران و پاسبانان شهربانی استعفا داد.

در سال‌های قبل و پس از شهریور ۱۳۲۰ داستان‌های واقعی از مردم آزاری و اخاذی امنیه‌ها بر سر زبان‌ها بود که شمه‌ای از آن‌ها پس از شهریور ۱۳۲۰ در مطبوعات تهران منعکس می‌شد در یکی از این ماجراها آورده شده بود:‌

شبی چند امنیه وارد دهکده‌ای شدند طبق معمول سراغ کدخدا را گرفتند و به خانه او رفتند. کدخدا شام چرب و نرم (خروس پلو) و منقل و تریاک و وافور بر ایشان فراهم کرد. پس از این‌که شام خوردند و تریاک مبسوطی کشیدند قرار شد روی پشت‌بام برای مهمانان ناخوانده بستر گسترده شود. وقتی بستر گسترده شد امنیه‌ها برای اخاذی از کدخدا کمی اندیشیده و سرانجام وکیل‌باشی پرسید: کدخدا در آسمان چه می‌بینی کدخدا؟ کدخدا گفت:‌ کهکشان.

وکیل‌باشی امنیه از جا بلند شده سیلی محکمی به گوش کدخدا زد و گفت: مردک پدرسوخته آیا خجالت نمی‌کشی مأمور دولت را زیر کهکشان یا کاه می‌خوابانی، برخیز که ترا به پاسگاه ببرم و علت این بی‌احترامی را از تو بپرسم. کدخدا که دچار وحشت شدیدی شده بود با پرداخت پنج تومان پول شرّ امنیه‌ها را کند. آن‌ها شب روی بام و زیر کهکشان یا کاهکشان خوابیدند و بامداد پس از خوردن صبحانه مفصل و کشیدن مجدد تریاک ده را ترک کردند.

در موردی دیگر امنیه‌ها وارد دهی شدند و هنگام صحبت با کدخدا یک نخ سیگار که نشانه تاج پهلوی روی آن چاپ شده بود به کدخدا تعارف کردند. کدخدا ضمن تشکر فراوان سیگار را آتش زد. اما حواس او نبود که دارد سیگار را از سویی که تاج روی آن چاپ شده بود آتش می‌زند.

به محض این‌که آتش کبریت به آرم تاج رسید امنیه‌ها او را به باد فحش و کتک گرفتند که چرا ندانسته یا دانسته تاج اعلیحضرت پهلوی را به آتش کشیده و به مقام منیع سلطنت اهانت کرده است. باز در افواه می‌گفتند زمانی امنیه‌ها به دهی رفتند که سیم تلگراف از کنار دیوار خانه کدخدا می‌گذشت. امنیه‌ها پس از تناول شام گوارایی متوجه سیم تلگراف شده به کدخدا گفتند: چرا روزی که سیم تلگراف را از ده عبور می‌دادند نگفتی تیر آن را دورتر نصب کنند. کدخدا اظهار بی‌اطلاعی کرد. امنیه‌ها گفتند بر ما مسلم است که تو جاسوس خارجی‌ها هستی و هر شب این‌جا می‌نشینی و مخابرات اعلیحضرت با والی ایالت یا استاندار و فرمانده لشکر را گوش می‌دهی. برخیز به پاسگاه برویم تا تو را هر چه زودتر با پرونده متشکله به شهر اعزام داریم و در آن‌جا به مجازات جاسوسی خود برسی.

کدخدای بیچاره روی دست و پای امنیه‌ها افتاد و از آن‌ها خواست گناهش را ببخشایند و در عوض او پول چای مکفی و لایقی به آن‌ها خواهد داد.

سوء استفاده امنیه‌ها از کدخدایان و روستاییان بیشتر به علت نادانی و بی‌سوادی و بی‌خبری مخاطبان امنیه‌ها بود که مردمی فرو رفته در زندگی قرون وسطایی خود بودند و از روزگار آغاز سلطنت پهلوی که با خشونت و سختگیری توأم بود بر جان خود هراسیده سعی مداوم آن‌ها خودداری از درگیر شدن با مأمورین دولتی بود.

علاوه بر مأمورین امنیه، در مناطق عشایری صاحب منصبان و درجه‌داران شعبه عشایری لشکر‌ها تا مدتی مدید از عشایر زهرچشم گرفته به انحاء مختلف رشوه‌ستانی می‌کردند و شاید ریشه بسیاری از شورش‌های عشایری همین یکه تازی امنیه‌ها و مأمورین ویژه سرپرستی عشایر بود که در کتب مختلف به آن اشاره شده است.

مأمورین نظام وظیفه نیز از دیگر ضابطان دولتی بودند که وقتی برای سربازگیری به روستاها می‌شتافتند، ورودشان با برانگیختن نگرانی و حتی وحشت روستانشینان همزمان بود.

به طور کلی رضاشاه با تأسیس اداره تشکیلات امنیه که آن را جایگزین ژاندارمری کرد موقعیت پیشین و مردمی آن تشکیلات را خدشه‌دار ساخت و کار امنیه‌ها به جایی رسید که در سال ۱۳۲۰ حتی بردن نام آن‌ها تنفر و دلخوری شنوندگان را برمی‌انگیخت و چون ژاندارمری هم تا حدود زیادی واژه امنیه را به ذهن متبادر می‌کرد پنج سال بعد در جریان مذاکرات دولت مرکزی با شورشگران فرقه دموکرات در آذربایجان توافق شد که نام ژاندارمری نیز به سازمان نگهبانی کل کشور تبدیل گردد.

منبع: یکصد سال فراز و فرود نیروی انتظامی، خسرو معتضد، ج دوم، ص ۳۰۴ ـ ۲۹۹.