چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
هزارویک شب
حادثهای اساسی در تاریخ ملل غربی کشف شرق بود. درستتر خواهد بود که از نوعی آگاهی از شرق صحبت کنیم که پیوسته و قابل مقایسه با حضور ایران در تاریخ یونان است. علاوه بر این آشنایی با شرق ـ که پدیدهای است وسیع، ساکن، درخشان و غیرقابل فهم ـ ذروههایی وجود دارد و من چند تای آنها را بر میشمرم. این کار برای بحث دربارهٔ این موضوع به نظرم ضروری میرسد، موضوعی که تا این حد دوستش دارم و از بچگی دوستش داشتهام: کتاب «هزارویک شب» یا همانطور که آن را در نسخههای انگلیسی نامیدهاند ـ اولین نسخهای که خواندم ـ «شبهای عربی». عنوانی که باز هم اسرار خود The Arabian nights را دارد هرچند که به زیبایی عنوان کتاب «هزار و یک شب» نباشد.
چند رویداد را بر میشمرم: نه کتاب هرودوت با تجلی مصر، مصر دوردست. میگویم «دوردست» زیرا فضا با زمان اندازهگیری میشود و در آن روزها دریانوردیها پرخطر بودهاند. دنیای مصری برای یونانیها نمایندهٔ تمدن قدیمیتری بود که به نظرشان اسرارامیز میآمد.
بعد کلمههای شرق و غرب را بررسی میکنیم که نمیتوانیم آنها را تعریف کنیم ولی از واقعیتهایی حکایت میکنند. در مورد این کلمات هم همان مسئلهای پیش میآید که اگوستین قدیس در مورد زمان میگفت:«زمان چیست؟ اگر از من نپرسند میدانم، اگر بپرسند، دیگر نمیدانم.» شرق چیست و غرب چیست؟ اگر از من بپرسند فقط میتوانم جوابی بدهم. بیاییم به تخمینی متوسل شویم.
ملاقاتها، جنگها و لشکرکشیهای اسکندر را در نظر بگیریم. اسکندر که ایران را فتح کرد، هند را فتح کرد و همانطور که میدانیم آخر سردر بابل مرد. این اولین دیدار بزرگ شرق بود. و این دیدار چنان تأثیری در اسکندر گذاشت که او یونانی بودنش را فراموش کرد و تا حدی ایرانی شد. امروزه ایرانیها آن اسکندری را که ایلیاد و شمشیرش را زیر بالشش میگذاشت و میخوابید وارد تاریخشان کردهاند. بعداً از او حرف میزنیم، اما چون نام او را بردیم، میخواهم افسانهای را برایتان تعریف کنم و مطمئنم که برایتان جالب خواهد بود.
اسکندر در بابل در سی وسه سالگی نمیمیرد. از سپاه جدا میشود، و در دشتها و جنگلها سرگردان میشود. بعد یک روشنایی میبیند. این روشنایی، از آتش چوب است. دور این آتش جنگجویانی نشستهاند با رنگ چهرهٔ زرد و چشمان مورب بدون این که بدانند کیست او را میپذیرند. چون قبل از هرچیز سرباز است. در سرزمینهایی تکه برایش کاملاً ناشناخته است در نبردها شرکت میکند. او سرباز است: هدفهایی که از آنها دفاع میکند برایش اهمیتی ندارد و آمادهٔ مرگ است. سالها میگذرد، بسیاری از چیزها را فراموش میکند تا روزی که میرسد که دستمزد سربازها را میدهند. در میان پولهایی که میگیرد یک سکه هست که مضطربش می کند. آن را در گودی دستش نگاه می دارد و به خود میگوید:«تو یک پیرمردی؛ این مدالی است که وقتی اسکندر مقدونی بودم به مناسبت پیروزی اربیل فرمان ضرب آن را داده بودم.» بنابراین گذشهٔ خود را باز مییابد و باز سرباز مزدور تاتار، چینی و... میشود.
این ابداع به یادماندنی متعلق به رابرت گریوز، شاعر انگلیسی است. برای اسکندر تسلط بر شرق و غرب را پیشگویی کرده بودند. در کشورهای اسلامی هنوز با نام اسکندر ذوالقرنین مشهور است زیرا فرمانروای دو شاخ شرق و غرب است.
مثال دیگری را از این مقاولهٔ طولانی بین شرق و غرب ببینیم، مقاولهای که اکثراَ غمانگیز بوده است. به ویرژیل جوان فکر میکنیم که ابریشم منقشی را لمس میکند که از کشوری دوردست آورده شده است. کشور چینیها، که فقط میداند دورافتاده است و آرام، بسیار پرجمعیت و آخرین سرحدات شرق را در برگرفته است. ویرژیل در گئورگیاس از این ابریشم یاد میکند، این ابریشم بدون دوخت، با تصاویر معبدها، امپراتورها، رودخانهها، پلها و نهرهایی که با آن چه او میشناخت متفاوت بودند.
تجلی دیگری از شرق همان است که در کتاب ستودنی تاریخ طبیعی اثر پلین میبینیم. در آن کتاب از چینیها صحبت میشود و نام باکتریا و ایران برده میشود، از هندوستان و شاه پوروس سخن میرود. شعری از یوونالیس که باید چهل و اندی سال پیش آن را خوانده باشم به یادم میآید؛ یوونالیس که دربارهٔ مکانی دوردست صحبت میکند، میگوید:Ultra Auroram et gangem، آن سوی سپیده دم و گنگ.
برای من تمام شرق در همین چهار کلمه خلاصه میشود. کسی چه میداند شاید یوونالیس آن را همانطوری حس کرده باشد که ما حس میکنیم. اما من مایلم که این نکته را باور کنم. شرق همیشه میبایست غربیان را مجذوب خود کند.
جریان داستان را دنبال کنیم و به هدیهٔ جالبی خواهیم رسید. شاید این امر اتفاق نیفتاده باشد و باز هم افسانه باشد. هارون الرشید، برای همکارش شارلمانی یک فیل میفرستد. شاید فرستادن یک فیل از بغداد به فرانسه غیر ممکن بوده است ولی مهم نیست. ما با کمال میل این فیل را قبول میکنیم. این فیل یک هیولا است.
فراموش نکنیم که کلمهٔ «هیولا» اجباراً به معنی چیز وحشتناکی نیست. سروانتس لوپه د وگا را «هیولای طبیعت» نامیده بود. این فیل باید به نظر فرانکها و شارلمانی شاه ژرمنی غریب آمده باشد (غمانگیز است که فکر کنیم شارلمانی سرود رولان را نتوانسته است بخواند زیرا احتمالاً به یکی از لهجههای ژرمنی صحبت میکرده است.)
پس برای او یک فیل میفرستد و کلمهٔ «الفانت» [کلمهٔ اسپانیایی به معنی فیل] به یاد ما میآورد که رولاند اولیفان مینوازد، شیپوری از عاج که چون از دندان فیل ساخته شده است آن را این چنین نامیدهاند. و چون از ریشهشناسی صحبت میکنیم به یاد بیاوریم که کلمهٔ اسپانیایی «الفیل» در زبان عربی به معنای فیل است و با «مرفیل» هم ریشه است. در بین مهرههای یک شطرنج شرقی فیلی را دیدم که قلعهاش یک آدم کوچک را با خود حمل میکرد. این مهره بر خلاف آنچه از دیدن قلعه احساس میشود، رخ نبود، بلکه مهرهٔ فیل بود.
در دورهٔ جنگهای صلیبی جنگجویان با خاطراتشان به کشورهایشان باز میگردند: مثلاً خاطراتی دربارهٔ شیر. جنگجوی صلیبی مشهور ریچارد شیردل Richard the Lion-hearted را داریم. شیر که وارد نشان های سلحشوری میشود، حیوانی است از شرق. این فهرست نمیتواند تا ابد ادامه یابد ولی باز هم مارکوپولو را به یاد بیاوریم که کتابش از تجلیلات شرق بود (و مدتها بزرگترین آنها) او این کتاب را پس از جنگی که در آن و نیزیها از جنوبیها شکست خوردند به اسیر هم بندش دیکته کرد. اینجا تاریح شرق را داریم و در آن به خصوص مسئلهٔ قوبیلای خان مطرح است که باز هم در شعری از کولریج به آن برمیخوریم.
در قرن پانزدهم در اسکندریه، شهر اسکندر ذوالقرنین، یک رشته قصه را گرد هم میآورند. تصور میکنیم که این قصهها از جاهای دیگر آمدهاند. اول آنها را در هند، بعد در ایران در آسیای صغیر تعریف کردهاند و آخر سر آنها را به عربی نوشتهاند و در قاهره گرد آوردهاند. مجموعهٔ آنها کتاب هزارو یک شب است.
میخواهم بر سر این عنوان تأمل کنم. یکی از زیباترین عنوانهای دنیاست، گمان میکنم به همان زیبایی عنوان اثر دان که آن قدر متفاوت است و یک دفعهٔ دیگر آن را نقل کردهام: [تجربه ای با زمان An experiment with time]. عنوان این دفعه نوع دیگری زیباست. فکر میکنم مربوط به این امر باشد که برای ما کلمهٔ «هزار» تقریباً هم معنی «بیپایان» است. گفتن هزار شب حاکی از بینهایت شب است، شبهای پرشمار، بیشمار. گفتن «هزارویک شب» یعنی اضافه کردن یک شب به بینهایت شب. به این اصطلاح جالب انگلیسی فکر کنیم: گاهی به جای این که بگوییم «برای همیشه Forever میگوییم برای همیشه بعلاوهٔ یک روز»، یک روز به کلمهٔ «همیشه» اضافه میکنیم. چیزی که هجویهٔ هاینه را به یک زن به یاد میآورد:«دوستت خواهم داشت تا ابد و حتی بیشتر» اندیشه بینهایت هم جوهر است با هزارویک شب.
در سال ۱۷۰۴ اولین نسخهٔ اروپایی آن منتشر شد، اولین جلد از شش جلد مستشرق فرانسوی آنتونی گالان با جنبش رمانتیک شرق کاملاً وارد ادراک اروپایی میشود. فقط کافی است که دو نام را بر شمرم، دو نام بزرگ. نام بایرون، که تصویر خود او مهمتر است تا اثرش و نام ویکتور هوگو که از همه لحاظ مهم است. ترجمههای دیگر هم درمیآیند بعد رودیار کیپلینگ که حدود سال ۱۸۹۰ تجلی دیگری از شرق میآورد:«اگر ندای شرق را شنیدی هرگز ندای دیگری نخواهی شنید.»
به اولین موقعی برگردیم که هزارویک شب برای اولین بار ترجمه شد. رویدادی است اساسی برای تمام ادبیات اروپا. در سال ۱۷۰۴ هستیم، در فرانسه. فرانسهٔ قرن بزرگ است، فرانسهای که در ادبیاتش بوالو حکمرانی میکند و در سال ۱۷۱۱ میمیرد و گمان نمیکند که از آن پس تمام فن بلاغتش با این هجوم درخشان شرقی در خطر است.
به فن بلاغت بوالو فکر کنیم، به این جملهٔ زیبای فنلون فکر کنیم:«از اعمال ذهن، کم شمارترینش استدلال است.» بسیار خوب! بوالومیخواست شعر را بر پایهٔ خرد بنا کند.
امشب به این لهجهٔ معروف لاتین صحبت میکنیم که آن را کاستیلی مینامند و این هم فصلی است از این درد غربت. از این معاملهٔ عاشقانه و گاهی جنگجویانهٔ بین شرف تو غرب، زیرا آرزوی رسیدن به هند بود که به کشف امریکا انجامید. و چون اسپانیاییها گمان میکردند به هند رسیدهاند ما مردم مکتزوما، آتاوالپا و کاتریل را دقیقاً به دلیل این اشتباه هندی مینامیم. سخنرانی محقر من هم بخشی از این مقاوله بین شرق و غرب است.
ریشهٔ کلمهٔ (غرب) را میدانیم ولی اهمیتی ندارد. میتوانیم بگوییم که فرهنگ غربی ناخالص است بدین معنی که فقط نیمی از آن غربی است. دو قوم در فرهنگ ما اهمیت اساسی دارند این دو قوم عبارتند از قوم یونان (زیرا روم فقط ادامهٔ دنیا هلنی است) و قوم اسرائیل از دیار شرق. این دو قوم در آن چه ما فرهنگ غربی مینامیم گرد آمدهاند، به هنگام سخن گفتن از تجلیلات شرق میبایستی آن تجلی مداوم را که کتاب مقدس است به یاد بیاورم. تقابلی در این میان وجود دارد زیرا غرب بر شرق تأثیر میگذارد.
کتابی از یک نویسندهٔ فرانسوی هست که نام آن کشف اروپا توسط چینیها است و این مربوط به امری واقعی است که طبعاً اتفاق افتاده است.شرق (Orient) جایی است که خورشید از آن طلوع میکند. آلمانیها کلمهٔ فوقالعادهای برای نامیدن شرق دارند:«زمین صبح» و برای نامیدن غرب «زمین عصر». بیشک شما اشپنگلر را به یاد میآورید، یعنی «زوال زمین عصر» یا همانطور که آن را به زبان عامیانه ترجمه میکنند: انحطاط غرب. فکر نمیکنم که باید از کلمهٔ Orient صرف نظر کنیم، کلمهای به این زیبایی، زیرا بر تصادفی بجا or (طلا) در آن وجود دارد. در کلمهٔ Orient کلمهٔ Or را حس میکنیم زیرا هنگام طلوع خورشید آسمان طلایی میشود. باز هم شعر معروف دانته را به یاد خواهم آورد: Dolce color dOriental zaffiro (رنگ ملایم یاقوت شرقی)
کلمهٔ Oriental در واقع هر دو معنیاش را دارد: یاقوت کبود شرقی، چیزی که از شرق میآید و هم چنین طلوع صبح، طلای این اولین صبح برزخ.
شرق چیست؟ اگر آن را به روش جغرافیایی تعریف کنیم، چیز جالبی کشف میکنیم، بدین قرار که قسمتی از شرق، غرب است یا بهتر بگوییم برای یونانیها و رومیها غرب بود زیرا روشن است که شمال افریقا شرق است. مسلماً شرق همچنین مصر، زمینهای اسرائیل، آسیای صغیر، باکتریا، ایران، هند و بعد تمام آن کشورهایی است که در ورای آنها گسترده شدهاند و چندان چیز مشترکی با هم ندارند. بدینسان به عنوان مثال تاتارستان، چین، ژاپن و همهٔ اینها برای ما شرق است. فکر میکنم که همهٔ مردم وقتی که میگویند شرق در درجهٔ اول، به شرق اسلامی فکر میکنند سپس به دنبال آن به شرق شمال هند.
خورخه لوئیس بورخس
برگردان: کاوه سید حسینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست