لطیفه‌های رسیده در هفته اول دی

● زن و شوهر مکمل
زن اولی: به نظر من، زن و شوهر باید با هم توافق و تفاهم کامل داشته باشند و دقیقا در همه چیز مکمل هم باشند. زن دومی: کاملا درسته، من و شوهرم هم با هم توافق کامل داریم و …

زن و شوهر مکمل

زن اولی: به نظر من، زن و شوهر باید با هم توافق و تفاهم کامل داشته باشند و دقیقا در همه چیز مکمل هم باشند. زن دومی: کاملا درسته، من و شوهرم هم با هم توافق کامل داریم و مکمل همدیگه هستیم، اون پول درمیاره و من خرج می کنم!

□□□

عادت پول گرفتن

فردای عروسی، داماد به زنش که دختر مردثروتمندی بود، گفت: حالا که به سلامتی زن و شوهر شدیم، لازمه که تمام عادت های یه دختر ناز پرورده از یه خانواده پولدار رو ترک کنی، جز یه عادت. زن با ذوق و شوق پرسید: کدوم عادت؟ مرد گفت: اینکه مرتب از پدرت پول بگیری!

□□□

نشستن کنار پوست موز

به خسیسه پوسته موز می بینه میشینه کنار موزه. میگن: چرا اینجا نشستی؟! میگه: آخه میخوام فکر کنند من این موزه را خوردم.

□□□

کشتارگاه، کشتارگاه...

یک روز یه گوسفنده با مامان باباش دعواش میشه، میره سر کوچه تاکسی بگیره، میگه: کشتارگاه، کشتارگاه...

□□□

پرش از طبقه ۱۰۰

یه نفر از طبقه صدم یه ساختمون می پره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: «خب خدا رو شکر که تا اینجاش بخیر گذشت!»

□□□

کیک ها کجاست؟

مادر که به خانه برگشت دید باز فلفلی فضولی کرده،. گفت: «وقتی که من از خانه بیرون رفتم پنج تکه کیک در قفسه آشپزخانه بود، ولی حالا فقط یکی هست. آیا تو برای این توضیحی داری؟» فلفلی کوچولو سریعا فکر کرد و سپس گفت: «احتمالا آنقدر تاریک بوده که من تکه آخری را ندیده ام!»