سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
نیما از حافظ مهم تر است
چند وقتی است از گوشه و کنار میشنوم که عدهای نیما را انکار میکنند. به نظر من فقط اشخاص کجتاب میتوانند نیما را انکار کنند. در واقع انکار نیمای در تاریخ به مثابه انکار یک تحول ادبی بزرگ در این سرزمین است. نیما در بین شاعران ایرانزمین از مهمترین شاعران به شمار میآید. حتی به زعم من، نیما از حافظ نیز مهمتر است. حافظ بزرگ است ولی تحولی که نیما ایجاد کرده هیچ شاعر دیگر ایرانی نتوانسته اینچنین تحولساز باشد. حتی رودکی نیز اینقدر مهم نبوده است. نیما به همین لحاظ اصلاً قابل قیاس نیست. نیما به عنوان پدر شعر نو ایران به لحاظ جایگاه ادبی دارای شأن، منزلت و مقامی است که بررسی آن مستلزم تقسیمبندی زیر است:
الف) نیمای در تاریخ،
ب) نیمای در صحنه.
● نیمای در تاریخ
اگر اشخاصی در طول تاریخ ادبیات این سرزمین نیما را انکار کردهاند بیانگر کجتابی آنها بوده است. همان طور که اشاره شد نیمای در تاریخ به هیچ عنوان قابل انکار نیست. آیا شخصی مثل نیما که تاثیرگذار بوده و به شکلی اسباب تحول در شعر را پدید آورده است، قابل انکار است؟ بیگمان در این بین هر کسی که دست به انکار نیمای در تاریخ بزند اقدام به انکار خود کرده است.
● نیمای در صحنه
اگرچه نمیتوان نیمای در تاریخ را انکار کرد اما میتوان نیمای در صحنه را مورد نقد و بررسی قرار داد و آرا، نظرات و شعرهایش را به چالش کشید.
با این تفاسیر باز میتوان نیمای در صحنه را به دو قسمت گروهبندی کرد:
الف) از نظر الگوبرداری،
ب) از نظر ایدهبرداری.
● الگوبرداری
برای مثال وقتی به مجلات زنان نگاه میکنیم در برخی از صفحات مشاهده میکنیم که ورقهایی را به صورت الگو ضمیمه کردهاند. خانمها این الگوها را برمیدارند و روی پارچه میگذارند و بر اساس خط و خطوط مندرج در الگو پارچه را برش میدهند. در شعر نیمایی هم من معتقدم فقط اسماعیل شاهرودی بود که در شعرش چنین روندی را پیمود. البته من خود مخالف این هستم که کسی بر اساس الگوی شعر نیمایی بخواهد اثری ارائه دهد. البته تا حدودی آنهایی که در وزن انقباضی شعر میسرودند مانند فرخ تمیمی، محمدعلی سپانلو و در دورهای از تاریخ م.آزاد به لحاظ طول مصرعها توانستند مانند منظومه مانلی نیما شعر بگویند اما به هر حال الگوبرداری از شعر نیما در دوره کنونی پذیرفتنی نیست و به عبارتی میتوان افرادی را که اقدام به الگوبرداری میکنند محکوم کرد.
● ایدهبرداری
به زعم من همان قدر که الگوبرداری محکوم است اما ایدهبرداری محکوم نیست چراکه ما نمیتوانیم مثلاً شاملو را در شعر سپید به خاطر ایدهای که از آرا، نظرات و پیشنهادهای نیما گرفته محکوم کنیم: بینش عینی، بینش ذهنی.
● بینش عینی
ایدهبرداری شاملو از نیما جایی اتفاق میافتد که نیما میگوید: کلمهها باید در دست شاعر باشند نه اینکه شاعر در دست کلمه باشد.
● بینش ذهنی
نیما جزییات را در شعر مطرح میکند و شاملو بر همین اساس در شعر از مسائل و مفاهیم کلی به سمت مسائل و مفاهیم جزیی میرود. شاملو سعی میکند بر اساس نظرات نیما میدان دید تازهای را رو به روی مخاطبانش قرار دهد. نیما معتقد بود: «این جزییات است که میتواند خصوصیات ابژه را دقیقاً ترسیم کند. تشبیه زلف نگار به شب، و چشم او به نرگس، یک کلیبافی است.» نیما میگوید هنرمند باید به دور از این کلیشهها، اولاً «ابژه» را با چشم خود، و نه با چشم گذشتگان، ببیند. و ثانیاً در توصیف و انتقال آن، با ذکر جزییات از همه لوازم جسم سود جوید، در واقع از چیزهای دیدنی نشدنی بپرهیزد.
● ایدهبرداری شاملو از نیما
از نظر ایدهبرداری، نیما ایدههای ماندگاری دارد که در طول زمان چهرههای بسیاری از او ایده گرفتند. برای مثال شاعرانی چون شاملو، فروغ، سهراب و... به اشکال مختلف از نیما ایده گرفتند. شاملو اگرچه پس از دورهای راه خود را از نیما جدا کرد اما شعر سپید شاملویی را باید ایدهای برگرفته از نظرات و آرای نیما دانست. شاملو در دورهای که راه خود را از نیماییسراها جدا کرد یعنی از مجموعه سومش «باغ آینه» مخاطبان شاهد ایدهای به نام شعر سپید شاملویی بودند. البته شاملو شعرهای خوبی در قالب نیمایی داشت. اما در خاطر داشته باشیم اگرچه عنوان شد شاملو از نیما ایده گرفت اما شعرش متاثر از شاعرانی چون پل الوار و مایاکوفسکی بود. شعر سپید شاملویی از شعر «آغاز» شروع میشود. شاملو خطش را همین جا از نیما جدا میکند.
● احمدرضا احمدی از هیچ کس ایدهبرداری نکرد
روند حرکت شعری احمدرضا احمدی در میان شاعران بعد از نیما خاصه آتشی، نصرت، اخوان و... قدری متفاوت بود به این خاطر که احمدرضا سوررئالیسم شعر را تبدیل کرده به سوررئالیسم نثر. کتابهایی که احمدرضا در طول سالهای اخیر منتشر کرده به زعم من بیشتر از آنکه شعر سوررئالیستی باشد، نثر سوررئالیستی است. احمدرضا احمدی برخلاف شاملو ایدهبرداری از نیما نکرد. احمدرضا احمدی به نظر من از هیچ کس ایدهبرداری نکرد بلکه این شکل شعری او از ابتدا در غریزه شاعری او بوده است.
● تکمله
پس باید نیما را یکی از تحولسازان شعر در ایران دانست. جایگاه او بسیار ارزشمند است اما شأن و منزلت این جایگاه نباید دلیلی باشد تا آرا و اندیشه او نقد نشود. به گمان من جریانهای شعری بعد از نیما هیچ کدام درصدد آن نبودند که از نیما عبور کنند. در واقع اگر هم عبوری بوده این عبور بسیار محترمانه انجام گرفته است. به هر حال بعد از نیما به واسطه جریانهای ادبی حاکم در ایران اشعاری به تاثیر از این جریانها سروده شده است که در چارچوب شعر نیمایی نمیگنجد. بر این اساس شعر بعد از نیما نیز رویکرد تحولگرایانهای داشته است و نمیتوان عنوان کرد هدف این جریانها انکار شعر نیما بوده، اگر هم عبوری بوده این عبور از انکار عاری بوده است.
مفتون امینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست