چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
چشمان خشک من اما...
می توانستی خطوط روی چهره تکیده و حلقه کبود زیر چشمانش را با نوک انگشت دنبال کنی. خطوطی عمیق و تیره که هرکدام شاید نشان از دردی داشتند، لبهای خشک و تشنهاش را روی هم میفشرد.
دستهایش را که بالا گرفته بود، روی رگهای برجسته و کبودرنگش که با زشتی خودنمایی میکردند، میشد جای بیرحم سوزنها را دید.
جثه پسرکی ده دوازده ساله را داشت. گرچه سن و سالش گم شده بود میان آن همه تیرگی و خطوط عمیق و نگاهش، سرد و دور انگار که از من میگذشت...
چشمان خشک من اما اشکی نداشت تا برایش بریزد.
عکس را برگرداندم: «انجمن حمایت از بیماران ایدزی»
مریم آقازاده
●●
نابینا و گیلاس
نابینا: مگر شرط نکردیم از گیلاسهای این سبد یکی یکی بخوریم؟
بینا: آری
نابینا: پس تو با چه عُذری سه تا سه تا میخوری؟
بینا: تو حقیقتا نابینایی؟!
نابینا: مادرزاد
بینا: چگونه دریافتی من سه تا سه تا میخورم؟!
نابینا: آن گونه که من دو تا دو تا میخورم و تو هیچ معترض نمیشوی!
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست