چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

شاه , رسانه ها و پارادایم مرگ بر شاه


شاه , رسانه ها و پارادایم مرگ بر شاه

اشتباه فاحش شاه در مورد رسانه ها و مقایسه روندهای توسعه در ایران با غرب , به تشدید ناکامیهای رژیم او دامن زد و سرانجام همین عامل باعث اتحاد افكار عمومی و تسهیل سیر سقوط رژیم پهلوی شد

با نظری دقیق بر نظریات و فرایند توسعه ایران در زمان پهلوی ، الگوی روشنی از توسعه اقتصادی وابسته را می‌توان مشاهده کرد که اساس آن صدور نفت خام و مواد خام و اتکا به سرمایه گذاری خارجی است. این وابستگی اقتصادی، مبنای وابستگی سیاسی و نظامی را، در زمینه نیروی متخصص و غیرمتخصص، فراهم ساخت. در سالهای دهه ۱۹۷۰ ، بازرگانان از سراسر جهان برای بستن قراردادهای چند میلیون دلاری در همه زمینه‌ها ، در هتلهای تهران انتظار می کشیدند. رسانه‌های ایران نیز به تدریج سعی داشتند مردم را نسبت به منافع نوگرایی متقاعد کرده و نیازهای جدیدی را به وجود آورند که کالاهای مصرفی می توانست آنها را برآورده سازد.

پیش از جنگ دوم جهانی، ایران فاقد سازمان رادیو و تلویزیون ملی بود و اولین دستگاه فرستنده رادیویی در سال ۱۹۴۰(۱۳۱۹) در تهران نصب و راه اندازی شد.

برنامه های رادیویی محدود به برنامه های شبانه بود که از سرودهای ملی، پیامهای مهم دولت، اخبار و موسیقی ایرانی و غربی تشکیل می شد. در اوایل پخش برنامه های رادیویی، در بخشهای مختلف تهران بلندگوها و گیرنده‌های میدانی رادیو قرار داده شده بود و مردم از این وسیله ارتباطی بی سابقه، بسیار هیجان زده شدند. هنگامی که سرودهای ملی پخش می شد، مردم برخاسته و بی حرکت می ایستادند. این حرکت ، یکی از اولین نمادهای نوگرایی ملیت ایرانی بود که از طریق رسانه‌های ارتباطی ساخت دنیای پیشرفته پخش می‌شد. به تدریج، از رادیو برای حفظ نظارت سیاسی، گسترش روند و هماهنگی ایدئولوژیک نوسازی و ایجاد آمادگی در ایرانیان برای روابط جدید استعماری استفاده می شد.

در سال ۱۹۵۹ (۱۳۳۸)، شاه به تشویق فرزند یکی از بازرگانان ثروتمند ( که ثروتش را از راه واردکردن پپسی کولا از ایالات متحده بدست آورده بود) به فکر تشکیل یک تلویزیون تجاری در ایران افتاد . این اولین ایستگاه تلویزیونی ، مجاز بود تا ۵ سال بدون پرداخت مالیات فعالیت کند و در این مدت، به گسترش یک بازار مصرفی ـ مانند ایالات متحده ـ کمک می کرد.

خانواده ای که انحصار تلویزیون را در اختیار داشتند، همچنین واردات بیشتر گیرنده های تلویزیونی و نیز امتیاز تولیدات PCA در ایران را در اختیار داشتند.

در این دوره، تلویزیون رسانه‌ای بود که به تکثیر ارزشهای غربی و مصرفی می پرداخت. این ارزشها، در آگهیهای تبلیغاتی برای کالاهای مصرفی جدید، به طور مداوم در معرض دید مصرف کنندگان جدید قرار می گرفتند.

همچنین این ارزشها در تصویری که فیلمهای آمریکایی و سریالهای تلویزیونی از یک زندگی به شیوه غربی ارائه می کردند، به خوانندگان تلقین می شد. تلویزیون خصوصی از راهبرد توسعه سرمایه داری سلطنتی حمایت می کرد. شاه پس از مطالعات

” پیش از جنگ دوم جهانی، ایران فاقد سازمان رادیو و تلویزیون ملی بود و اولین دستگاه فرستنده رادیویی در سال ۱۹۴۰(۱۳۱۹) در تهران نصب و راه اندازی شد. برنامه های رادیویی محدود به برنامه های شبانه بود که از سرودهای ملی، پیامهای مهم دولت، اخبار و موسیقی ایرانی و غربی تشکیل می شد.... “

چندی که صورت گرفت و با نگرانی از انحصار تلویزیون توسط فرقه مذهبی بهاییان، تصمیم گرفت تا تلویزیون خصوصی را برانداخته و آن را تبدیل به تلویزیون دولتی کند که با بودجه و مدیریت دولت اداره شود.

سرانجام در سال ۱۹۶۶، تلویزیون ملی ایران پخش برنامه های خود را آغاز کرد. (شایان ذکر است نخستین پیام آن، پیام شاه بود) و از جمله نخستین برنامه‌های آن در برنامه‌ریزی هفتگی آزمایشی، پخش مراسم جشن روز تولد شاه بود. کمی بعد رادیو در تلویزیون ادغام شد، و سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران (NIRT) ایجاد شد.

با تشکیل رادیو و تلویزیون ملی، مصرف گرایی باز هم از طریق تبلیغات تشویق می‌شد، اما نکتۀ مهمتر در این بود که سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران سعی داشت با شکوهمند جلوه دادن حکومت سلطنتی و حمایت از نوسازی که حافظ ایدئولوژی حکومت بود، پشتیبانی از رژیم پهلوی را شدت بخشد. در این دوره، تمام رویدادهای خانوادۀ سلطنتی، از جمله جشنهای ۲۵۰۰ ساله، از تلویزیون پخش می‌شد. رسانه‌ها همچنین این اعتقاد را تبلیغ می‌کردند که علاقۀ اصلی شاه، نوسازی ایران بر پایۀ روشهای کشورهای غربی است. اخبار شبانۀ تلویزیون با تصاویری از سدها و ساختمان‌های جدید و نمادهای فیزیکی توسعه آغاز می‌شد.

در این دوره، بودجه‌های دولتی هنگفتی در اختیار رادیو و تلویزیون قرار می‌گرفت و بدین ترتیب، این پوشش خبری به سرعت گسترش می‌یافت. تعداد فرستنده‌های تلویزیونی که در سال ۱۹۶۶، ۲ دستگاه بود، در سال ۱۹۴۷ تا ۸۸ دستگاه افزایش یافت و پوشش آن از ۱/۲ میلیون نفرع به ۱۵ میلیون نفر- بیش از نیمی از کشور- در شهر و روستا رسید. پوشش رادیو، تقریباً سراسری بود. تا اواسط دهۀ ۱۹۷۰، سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران از نظر وسعت پوشش، دومین شبکۀ خبرپراکنی در آسیا پس از (NHK) ژاپن شده بود. بنابراین، بیشتر مردم کشور از طریق رادیو و تلویزیون با یکدیگر ارتباط داشتند و روستاهای کوچک با مراکز بزرگ شهری پیوند یافتند.

علی رغم گسترش پوشش رادیو و تلویزیون، سطح سواد ـ به خصوص برای زنان ـ پایین باقی مانده بود و مدارس ابتدایی کافی برای همسان کردن همه کودکان مدرسه رو وجود نداشت.

انتشارات و مطبوعات شدیدا در سانسور قرار داشتند و از این رو، در بین نشریات روزانه و کسل کننده، قدرت انتخاب چندانی برای خوانندگان وجود نداشت و در نتیجه، تیراژ این نشریات پایین بود. در این خصوص، یکی از مفسران با تمسخر اشاره کرده بود که «اگر ایران همچنان مسیر فعلی خود را دنبال کند، نخستین کشور جهان خواهد بود که پیش از اشاعه ملی مطبوعات، تلویزیون را اشاعه داده است»!. بدین ترتیب، بنظر می رسید که ایران از مرحله توسعه سواد و چاپ جهش کرده و مستقیما از یک فرهنگ تقریبا شفاهی سنتی، به سوی یک فرهنگ الکترونیکی در حالت حرکت است.

حتی نظری اجمالی به رسانه های جمعی ایران در اواسط دهه ۱۹۷۰ ، نشانگر این است که مطالب پخش شده در رادیو و تلویزیون یا مطالب چاپ شده در نشریات ، در پی حفظ فرهنگ ملی یا افزایش سطح آموزش عمومی نبودند، بلکه این رسانه‌ها جلوه‌های فریبنده فرهنگ غربی را اشاعه می دادند و به نیازها و تقاضاهای اساسی جامعه ایران کمتر

” در سال ۱۹۵۹ (۱۳۳۸)، شاه به تشویق فرزند یکی از بازرگانان ثروتمند ( که ثروتش را از راه واردکردن پپسی کولا از ایالات متحده بدست آورده بود) به فکر تشکیل یک تلویزیون تجاری در ایران افتاد . این اولین ایستگاه تلویزیونی ، مجاز بود تا ۵ سال بدون پرداخت مالیات فعالیت کند و در این مدت، به گسترش یک بازار مصرفی ـ مانند ایالات متحده ـ کمک می کرد. ... “

توجه نشان می دادند. نقش این رسانه‌ها غالبا سرگرم کردن مخاطبان خود بود. در مطالعه بین المللی که در سال ۱۹۷۵ صورت گرفت، این نتیجه به دست آمد که از مجموع ۱۱ کشور مطالعه شده، یکی از بالاترین سطوح، از آن واردات برنامه سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران است.!

این برنامه ها ـ که فیلمهای غربی را نیز در برداشت ـ ۷۸ درصد محتوای برنامه های تلویزیونی را دربرگرفته و کمترین درصد پخش برنامه های جدی، مربوط به ایران بود: یعنی ۲۲ درصد از کل زمان پخش.

از نمونه برنامه های وارد شده می‌توان به بارتا، استارترک، مارکوس ولبی، تارزان، اپرای خیابانی و روزهای زندگی اشاره کرد و گاهی که برنامه های تولید داخلی پخش می‌شد، بسیار مورد توجه قرار می گرفت. اما بیشتر برنامه‌های داخلی، به خاطر وجود شرایط واقعی سانسور و خود سانسوری نسبتا ضعیف بودند. در این دوره، بنظر می رسید که سیاست جاری حکومت، توجهی به تبعات فرهنگی وارد کردن برنامه های غربی که شیوه های زندگی غربی، نقشهای جنسی، ارزشهای مصرفی و مواردی دیگر را اشاعه می داد، ندارد. اگرچه برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه، صرفه اقتصادی خرید برنامه های خارجی در مقایسه با برنامه‌های تولیدی ملی، و داخلی موجه می توانست باشد، اما با توجه به امکانات هنگفت مالی سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران، چنین توجیهی در ایران چندان موجه نمی نمود. بنظر می رسیدکه برای رژیم وقت، اجازه دادن به واردات فراوان برنامه های سرگرم کننده غربی، در قیاس با برنامه های احتمالا انتقادی داخلی، بسیار مطمئن تر باشد.

مهدی علیخانی – کارشناس و پژوهشگر مسائل سیاسی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید