جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

جانی که به طناب بند است


جانی که به طناب بند است

گفت وگو با سارا عدالتیان از معدود زنان غارنورد ایران

یک بریدگی که پهنایش با کمی اغراق می‌شود به اندازه قدم یک آدم قد‌بلند. عکس‌ها را یکی‌یکی نگاه می‌کنم و مغزم می‌چیندشان کنار هم تا بالاخره باورم شود این آدم‌ها از همین سوراخ رد شده‌اند تا به عمق زمین بروند. «تازه این دهانه جزو بخش‌های خیلی خوبش است...

بعضی قسمت‌های غار فقط به اندازه عرض بدن است و مجبوریم سرمان را به یک طرف برگردانیم تا از آن عبور کنیم.» خنده‌اش کمی از هیجان ماجراجویی در دالان‌های زیرزمینی را به آدم منتقل می‌کند؛ هیجانی که انگار برای او فقط شوق کشف ناشناخته‌هاست و پشتش ترسی پیدا نمی‌شود.

خانم عدالتیان از ۱۲ سال پیش کوهنوردی را وارد زندگی‌اش کرد. همان اوایل یک بار با چراغ‌قوه معمولی که نور زیادی هم نداشت به غار مغان مشهد رفت. نه خودش آموزش دیده بود و نه بقیه اعضای گروه و این کارشان را خیلی سخت‌تر می‌کرد. با این حال از همان موقع غارنوردی برایش تبدیل شد به رویایی که باید به عمل می‌پیوست. کوهنوردی و سنگ‌نوردی و امدادونجات کوهستان را ادامه داد تا ۳ سال پیش که یک دوره ۱۵ روزه غارنوردی در ایران برگزار شد و شروعی بود برای تخصصی شدن این رشته در کشورمان. بعد از این دوره جدی‌تر به دنبال علاقه‌اش رفت و خیلی زود یکی از حرفه‌ای‌های غارنوردی شد.

● تاریکی و سرما؛ خطرات اصلی غارنوردی

غارنوردی یکی از فنی‌ترین گرایش‌های کوهنوردی است که در حال حاضر در دنیا رشته جداگانه‌ای شده و گرایش‌های مختلفی دارد. حالا تصور کنید قرار است همه فعالیت‌های فنی کوهنوردی را در یک محیط کاملا تاریک انجام دهید. داخل غار تاریکی مطلق است و حتی موش‌هایی که آنجا زندگی می‌کنند برای تطبیق با محیط کم‌کم کور شده‌اند. به همین دلیل بزرگ‌ترین مشکل ما همین تاریکی است و بعد از آن هم سرمای خیلی زیاد. دمای غار «سم» که ما برای اکتشاف می‌رویم ۶-۵ درجه است؛ یعنی حدود دمای یخچال. به جز اینها خطر سقوط و آب‌گرفتگی غار هم وجود دارد ولی وقتی با اصول این رشته آشنا باشید، این خطرها کمتر است و مسلما لذت غارنوردی بیشتر.

● ۳ تا هِد ‌لامپ می‌بریم

قبل از ورود تمام طناب‌ها را سانت به سانت کنترل می‌کنیم که سالم باشد. چون وقتی وارد فضای تاریک غار می‌شویم، دیگر امکان این کار وجود ندارد. می‌شود گفت زندگی ما روی همان یک رشته طناب است. باید خیلی از این طناب مراقبت کنیم و حتی اگر کوچک‌ترین آسیبی به آن برسد، جانمان به خطر می‌افتد. البته هِدلامپ هم یکی از مهم‌ترین وسایل غارنوردی است. بدون آن هیچ چیزی را نمی‌بینید. دیگر نه طناب فایده‌ای برایتان دارد و نه وسایل دیگر. ما معمولا ۳ تا منبع نور با خودمان می‌بریم که اگر یکی یا حتی ۲ تا از آنها دچار مشکل شد، آن یکی نجاتمان بدهد.

● غار، مأمن پیامبران الهی

تعداد افراد علاقه‌مند به غارنوردی کم است؛ هم بین خانم‌ها و هم آقایان، ولی انتظار من از خانم‌ها خیلی بیشتر است که وارد این رشته بشوند، چون از نظر بدنی زیاد دشوار نیست. دلیل علاقه کم به این رشته محیط غار است، ولی وقتی آدم خودش آنجا را ببیند، تازه می‌فهمد غار زیبایی‌های خاص خودش را دارد که هیچ‌جای دیگری پیدا نمی‌شود. خیلی وقت‌ها جاهایی می‌رویم که پای هیچ انسانی به آن نرسیده است. داخل غار شما یک محیط بی‌بدیل را تجربه می‌کنید؛ یک تاریکی بی‌نهایت و سکوتی لذت‌بخش. شاید دلیل اینکه خیلی از پیامبران توی غارها به چیزهایی که می‌خواستند رسیدند هم این باشد.

● زندگی‌ام تدریس و غارپیمایی است

تدریس شغلم است و چند روز در هفته کلاس دارم. بقیه وقت‌ها-اگر در غار نباشم- یا ورزش می‌کنم یا در حال پیدا کردن و ترجمه مطلب هستم؛ در خانه کتاب‌ها و مقالاتی که درباره غارنوردی است را می‌خوانم. در طول هفته باید تمرینات عمومی آمادگی جسمانی هم داشته باشیم. گاهی هر ۳-۲ هفته یک‌بار به غار می‌روم و بعضی وقت‌ها هم ماهی یک‌بار. بستگی به این دارد که برنامه چه زمانی پیش بیاید. اگر هم غار از محل زندگی‌ام دور باشد، ممکن است برنامه‌ام یک هفته طول بکشد.

● غارنوردی با آقای همسر

سال دوم، سوم دانشگاه، کوهنوردی و سنگ‌نوردی را شروع کردم و وقتی دوره لیسانسم تمام شد، سراغ غارنوردی رفتم. همسرم آتشنشان است و ما با هم غارنوردی را شروع کردیم. الان هم داریم یک کتاب به نام «تکنیک‌های غارنوردی آلپی» را با هم ترجمه می‌کنیم. کتاب‌های غارنوردی در ایران خیلی کم است و به همین دلیل این کار را شروع کردیم. این‌که هر دویمان غارنوردیم هم به پیشرفتمان کمک می‌کند و هم باعث می‌شود مشکلی برای رفتن به برنامه‌ها نداشته باشیم.

● خانوادگی در این کاریم

مادر و پدرم بیشتر قله‌های ایران را فتح کرده اند. من هم ورزش را از بچگی شروع کردم و اولین بار همراه مادرم به کوه رفتم و بعد از آن در برنامه‌های زیادی با هم بودیم. یک برادر هم دارم که ۴ سال از من کوچک‌تر است و بیشتر سنگ‌نوردی می‌کند. شاید فکر کنید چون مادرم کوهنورد است دیگر از رفتنم به غار نگران نمی‌شود، ولی برعکس، نگرانی او بیشتر از مادرهای دیگر هم هست چون از نزدیک در جریان خطرات بوده و می‌داند ما کجا می‌رویم. البته الان دیگر به من اطمینان پیدا کرده و می‌داند آدم وقتی اصول را بداند و ایمنی را رعایت کند، مشکلی برایش پیش نمی‌آید. ولی خب وقتی به یک برنامه می‌رویم تا زمانی که برگردیم، طبیعی است که نگرانی داشته باشد.

● اعداد

۲۱۹۱ متر: بیشترین عمقی است که برای غار «ورونیا»ی آبخازیا (یعنی عمیق‌ترین غار دنیا) کشف شده و خانم عدالتیان آرزو دارد روزی آن را پیمایش کند.

۳ بار: تعداد دفعاتی است که سارا عدالتیان غار سم را پیمایش کرده. او و اعضای دیگر گروه تا به حال ۲ شعبه فرعی برای این غار که عمق آن به ۴۰۵ متر می‌رسد، کشف کرده‌اند.

۷۵۲ متر: عمق عمیق‌ترین غار ایران یا همان «پرو» است که سارا عدالتیان و حرفه‌ای‌های دیگر ۳-۲ روزه آن را می‌پیمایند.

● خطری که از بیخ گوش مان گذشت

اولین غاری که پیمودید کدام بود؟

اولین غاری که رفتم، «مغان» بود؛ یک غار افقی زیبا نزدیک مشهد. حدود ۶ سال پیش با همسرم رفته بودم. آن موقع پیمایش‌های ما سنتی بود و هنوز تکنیک‌های روز دنیا در ایران استفاده نمی‌شد. چیزی که من را خیلی جذب غار کرد این بود که آنجا فقط محدوده نور هِدلامپ را می‌شود دید و واقعا بیشتر از ۳-۲ متر آنطرف‌تر از خودمان را نمی‌بینیم. آدم همیشه دوست دارد ببیند بقیه‌اش چیست. همین حس دیدن جاهای ناشناخته خیلی برایم جالب است. خیلی وقت‌ها جاهایی می‌رویم که پای هیچ انسانی به آن نرسیده. در طبیعت به ندرت می‌شود چنین مکان‌های بکری را پیدا کرد. به علاوه داخل غار یک محیط بی‌نهایت را تجربه می‌کنید؛ تاریکی بی‌نهایت و سکوت لذت‌بخش آن. شاید دلیل اینکه خیلی از پیامبران توی غارها به چیزهایی که می‌خواستند رسیدند همین باشد. این بود که به غار علاقه‌مند شدم. به علاوه من و همسرم دیدیم غارنوردی در ایران خیلی جای کار دارد و بهتر است وقتمان را روی آن بگذاریم. الان تازه ۳-۲ سال است که این رشته در کشورمان تخصصی شده.

● هولناک ترین خطری که در این مدت تجربه کرده اید چه بوده است؟

چند سال پیش با همسرم و یک گروه به غار نمکدان رفته بودیم؛ طولانی‌ترین غار نمکی جهان که نزدیک قشم است. در حال پیمایش بودیم که غار دچار آب‌گرفتگی شد. نمی‌توانستیم بیرون بیاییم. مسیرمان بسته شده بود. از همان لحظه‌ای که متوجه خطر شدیم، آب و مواد غذایی را جیره‌بندی کردیم. تقریبا به اندازه مصرف ۳-۲ روزمان می‌شد. البته جای خوبی ایستاده بودیم که به این راحتی آب بالا نمی‌آمد، ولی به هر حال گیر افتاده بودیم و عملا هیچ کاری نمی‌توانستیم انجام دهیم. حدود ۵/۳ ساعت کشید تا آب پایین آمد و از روی نقشه‌ای که داشتیم، راه بیرون آمدن را پیدا کردیم، ولی اگر آب‌گرفتگی برطرف نمی‌شد، باید منتظر می‌ماندیم که تیم‌های امداد از آن بیرون فکری به حالمان بکنند هرچند نمی‌دانم چطور! آب‌گرفتگی غار به خاطر بارندگی شدید بود. برای همه ما تجربه خیلی خوبی شد که در آینده به وضع هوا بیشتر توجه کنیم و در چنین شرایطی اصلا وارد غار نشویم.

امیر معتمدی



همچنین مشاهده کنید