دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

سردار جنگل


سردار جنگل

نام میرزا كوچك خان و قیام او به تاریخ معاصر ایران جلوه ای خاص بخشیده است اما بااین وجود, هنوز گوشه های مهمی از حقایق نامكشوف درباره زندگی سخت و طاقت فرسای مجاهدان جنگل, سرنوشت غم انگیز آنها و قهرمانیها و جانفشانیهایشان در راه استقلال و آزادی سرزمین ایران, همچون رازهایی در اعماق جنگل مدفون مانده و گرد و غبار ارابه استعمار و استبداد روی آن را پوشانده است

نام میرزا‌كوچك‌خان و قیام او به تاریخ معاصر ایران جلوه‌ای خاص بخشیده است. اما بااین‌وجود، هنوز گوشه‌های مهمی از حقایق نامكشوف درباره زندگی سخت و طاقت‌فرسای مجاهدان جنگل، سرنوشت غم‌انگیز آنها و قهرمانیها و جانفشانیهایشان در راه استقلال و آزادی سرزمین ایران، همچون رازهایی در اعماق جنگل مدفون مانده و گرد و غبار ارابه استعمار و استبداد روی آن‌را پوشانده است. اما بااین‌حال، قیام جنگل به قدری نجیب و مظلوم بود كه گویی تاریخ از تیره‌ماندن روزشان و خاموش‌بودن صدایشان شرم داشت و لذا برای رساندن پیام حضور پرصلابتشان، هرچند در حد اسم و رسم یاد آنها را به خاطر سپرد.

میرزا در طی قیام آزادیخواهانه خود راهی را پیمود كه به باریكی مو و تیزی شمشیر بود و عاقبت نیز جان شریفش را بر سر آن گذاشت. او كه نهضت جنگل را به قصد مبارزه با قرارداد ننگین ۱۹۱۹ و اجرای عدالت و آزادی شروع كرده بود به‌تدریج پیام‌آور ایده‌ای بزرگ به نام «اتحاد اسلام» گردید كه از سیدجمال‌الدین شروع شده بود و اكنون در مدرس تداوم می‌یافت. میرزاكوچك‌خان جنگلی خود روحانی و روحانی‌زاده‌ای اصیل از محله استادسرای رشت بود كه روزگار او را از ادامه درسهای مرسوم منصرف نموده و به راه و رسم مبارزه و مجاهدت كشانید. در موافقت با مشروطه‌خواهان به تهران آمد و در راه رسیدن مجاهدان مشروطه به تهران رشادتها به خرج داد اما هنگامی كه فاتحان پیروز شدند و چند صباحی بعد میل و مرام مشروطه به حال سابق بازگشت و انحراف در اجرای مشروطه پدید آمد مخالفتهایی كرده و تبعید شد، تاآنكه مخفیانه به گیلان رفت و بزرگترین نیروی مقاومت چریكی در تاریخ معاصر ایران را تشكیل داد.

● روسها او را تحت فشار گذاشته بودند كه چرا با محمدعلی‌میرزا می‌جنگی و با مشروطه‌خواهان همراهی می‌كنی و انگلیسیها در او می‌آویختند كه این حرفها و اقدامات ضد قرارداد یعنی چه؟!

▪ بعدها كه روسیه تزاری، دولت سوسیالیستی شوروی گردید و ارتش سرخ در سرحدات شمالی ایران خیمه زد، نهضت جنگل نیز بار دیگر در منگنه قرار گرفت. روسها می‌گفتند میرزاكوچك‌خان كه یك روحانی مذهبی و دارای اعتقاد عمیق دینی می‌باشد و در هیات اسلام به دنبال اجرای شریعت است و ازسوی‌دیگر با مرتجعین طهران (كه بلشویكها مدرس را رهبر آنها می‌دانستند) هم ارتباط دارد قابل اعتماد نیست! انگلیسیها هم می‌گفتند كه این چریك مجاهد مانع از یكپارچه‌شدن وضع ایران در دولت جدید است و نمی‌گذارد دولت مقتدری كه برای ایران طراحی شده پا بگیرد! به‌علاوه از همنشینی و گفت‌وشنود مجاهدان جنگل با بلشویكها بیمناك بودند و می‌گفتند نهضت جنگل بالاخره پای ارتش سرخ را به ایران باز می‌كند. اما دو قدرت شمالی و جنوبی كه فهمیدند میرزا با هیچ‌كدام از آنها نیست و درواقع راه خود را می‌رود، با یكدیگر بر سر امور ایران توافق كردند و قیام جنگل در همین توافق قربانی گردید.

دیگربار یازدهم آذرماه فرا رسید و سالگرد شهادت مجاهد جنگل ما را به اندوه و تامل واداشت تا با گرامیداشت او، با وی همفكری و همراهی كنیم. از همین رو پای صحبتهای پروفسور رواسانی نشستیم تا از اندیشه‌ها و پژوهشهای این استاد گرانقدر بهره‌مند شویم. استاد اصالتا آذری اما متولد و پرورش‌یافته در شهر رشت می‌باشد و پس از اخذ لیسانس از دانشكده علوم طبیعی تهران زندگی پر فراز و نشیب و پرماجرائی را آغاز كرد و سرانجام كار او به جلای وطن كشید. در آلمان مجبور شد با ملاحظات بسیاری تحصیل كند و سرانجام در رشته مورد علاقه خود، یعنی علوم سیاسی، دكترا بگیرد و بعد از مدتی كرسی استادی اقتصاد اجتماعی كشورهای عقب‌افتاده را احراز نمود. وی هم اكنون در ایران رئیس بنیاد پژوهشی ـ فرهنگی میرزا‌كوچك‌خان است و ضمن تدریس و پژوهش به مدیریت این موسسه نیز اشتغال دارد. كتابهای «نهضت جنگل»، «زمینه‌های اجتماعی نهضت جنگل»، «نادرستی فرضیه‌های نژادی، آریا، سامی و ترك»، «مفهوم اسلامیت و ایرانیت»، «زمینه‌های اجتماعی هویت ملی»، «جامعه بزرگ شرق»، «نظریه‌های دو دنیا» و «چپاول، جهان سوم چگونه غارت می‌شود» از جمله عناوین كتابهایی است كه توسط ایشان نگاشته‌شده است.

ایشان پس از سالها تدریس در آلمان چندی است كه به كشور بازگشته و عمده فعالیتهای خود را صرف مطالعه و تحقیق درخصوص نهضت جنگل و میرزاكوچك‌خان نموده است كه حاصل برخی تحقیقاتشان را در گفت‌گویی گرم و صمیمانه در اختیارمان قرار داد.

● پروفسور رواسانی ، از این‌كه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید، بی‌نهایت تشكر و سپاسگزاری می‌كنم. چنانكه مستحضر هستید، موضوع گفت‌وگویمان با شما نهضت جنگل و میرزا‌كوچك‌خان می‌باشد. به‌عنوان سوال نخست می‌خواستم درباره زندگی این شخصیت بزرگ تاریخ معاصر ایران صحبت كنید. به‌نظر می‌رسد علی‌رغم شهرت میرزا كوچك‌خان و آشنایی مردم با نام و چهره وی درخصوص زندگی شخصی او اطلاعات چندانی در دسترس نمی‌باشد.

▪ متاسفانه در مورد سوابق خانوادگی میرزاكوچك‌خان تحقیقات گسترده‌ای انجام نگرفته، فقط گفته شده كه نام پدر او میرزا بزرگ بوده و به همین خاطر ایشان را میرزا‌كوچك خطاب می‌كرده‌اند. میرزا كوچك‌خان در رشت، در محله استادسرا متولد شد و‌ دوران خردسالی و نیز تحصیلات ابتدایی خود را در رشت گذراند. البته آن موقع دبستان و دبیرستان به این شكل نبود كه تحصیلات همگانی باشد بلكه‌ فقط جوانهایی كه علاقمند بودند چه پسرها و چه دخترها می‌رفتند در مساجد و تحصیلات را با دروس طلبگی و تعلیمات دینی شروع می‌كردند. میرزا هم در رشت این مدارس را تجربه كرد، با دروس طلبگی و علوم دینی آشنا شد و بعد هم به تهران آمد و در تهران هم به همین مدارس رفت. معروف است كه در همان دوران طلبگی با افرادی كه ظلم می‌كردند سر ستیز داشت و از دوستان و یارانش در همه حال دفاع می‌كرد و به همین جهت محبوب دوستانش بود و او را یك طلبه شجاع كه از عقایدش دفاع می‌كند می‌شناختند. زمانی كه در تهران بود مصادف شد با اوایل نهضت مشروطه و زدوخوردهایی كه در جامعه ما بین مجاهدین و مرتجعین و دستگاه درباری وجود داشت. میرزا تصمیم گرفت وارد خیل مجاهدین شود؛ یعنی اسلحه بردارد. به همین جهت از تحصیل و تلاش برای روحانی‌شدن فاصله گرفت و مجاهد شد. البته میرزا تا آخرین لحظات عمر خود اعتقاد تزلزل‌ناپذیر‌ش را به دیانت حفظ كرد و در مسائل سیاسی و اجتماعی و نیز در سلوك با دوستانش همچون یك مسلمان معتقد رفتار می‌كرد. اما با وجود اعتقادش به اسلام ـ كه مورد تایید دوست و دشمن است ـ به‌هیچ‌وجه سعی نمی‌كرد عقاید خود را به دیگران تحمیل كند. به مجرد این‌كه می‌دید یك آدم درستی وجود دارد كه می‌تواند كمك كند برای همكاری با او حاضر بود ولی در هیچ‌كدام از اعلامیه‌هایش و نامه‌هایش از این‌كه شعائر حفظ نشود و یا از جاده اسلامیت به معنای واقعی آن خارج شود پرهیز می‌كرد و به‌همین‌جهت‌هم در دوران مشروطه فعالیت شدید داشت. حتی در رشت كه مجاهدین علیه دولت فعالیت می‌كردند، در اعتصابها و در تحصنها شركت می‌كرد و همان موقع معروف بود كه می‌رفت به سراغ ضعفا و محرومین و یك محبوبیتی پیدا كرده بود. وقتی هم كه اردوی مجاهدین از رشت به طرف تهران حركت كرد،‌ میرزا در آن شركت داشت و به‌قدری از خودش رشادت و جسارت نشان داد كه وارد كمیساریای جنگ شد. وقتی تهران فتح گردید و مشروطه برقرار شد، مساله قیام ستارخان در آذربایجان پیش آمد. میرزا قصد داشت به ‌طرف تبریز حركت كند تا به ستارخان كمك كند ولی در بین راه بیماری به سراغش آمد و از بین راه بازگشت. در همان زمانی كه در تهران اقامت داشت، حوادث مشروطه پیش آمد كه محمدعلی‌شاه فرار كرده بود و بعد كوشش می‌كرد به‌كمك روسیه تزاری از گمش‌تپه در لباس یك تاجر به‌طورمخفی به ایران برگردد و مجدداً تهران را تصرف كند.

از تهران و نواحی مختلف قوا به‌ طرف گمش‌تپه حركت می‌كردند تا با محمدعلی‌شاه مقابله كنند كه میرزا هم جزو این عده بود و در مبارزاتی كه انجام گرفت به‌شدت مجروح شد؛ چنان‌كه او را به تفلیس منتقل كردند و مدتی در تفلیس بستری بود. در اسناد و گزارشها ذكر شده با توجه به شهرتی كه میرزا در این مدت كوتاه كسب كرده بود، طرفداران سلطنت كوشش كردند او را به‌نحوی بخرند كه میرزا به‌هیچ‌وجه قبول نكرد. از سالها پیش تعداد زیادی از ایرانیان از آذربایجان و گیلان به طرف باكو و تفلیس برای كار در مراكز نفتی مسافرت می‌كردند و به‌همین جهت در آن مناطق تعداد زیادی كارگر ایرانی حضور داشتند. وقتی میرزا تفلیس بود، با این گروههای ایرانی كه آنجا كار می‌كردند آشنایی پیدا كرد. نظریات موجود درخصوص آنچه در این دوره گذشت مختلف است. می‌گویند نامه‌ای نوشته‌ بود به گیلان و به دوستانش گفته بود كه ما هم باید تكانی بخوریم و حركتی انجام بدهیم. چون همان‌طور كه در تاریخ هم آمده، میرزا معتقد بود به مشروطه خیانت شد و به آن ضربه زدند. هرچند نظام مشروطه مستقر شد ولی دوباره همان اشخاص و خانها روی كار آمدند و آرزوی مردم محروم به این كه عدالت مستقر شود و مشروطه اجرا گردد هرگز برآورده نشد. جریان ستارخان هم كه معروف همه است. میرزاكوچك تحت تاثیر فعالیتهای مبارزاتی كه در رشت انجام می‌داد، خشونت و در عین‌حال شجاعت سیاسی و اجتماعی در او شكل گرفته بود. از سوی دیگر شمال ایران همان موقع زیر سلطه روسیه تزاری قرار داشت و كنسول روس در رشت یك حاكم مطلق‌العنان به شمار می‌رفت كه به فشار و اعمال نفوذ او تعدادی در حدود ۲۵ نفر از رشت تبعید شدند كه دیگر حق ورود به گیلان را نداشتند. یكی از افرادی هم كه تبعید شده بود میرزاكوچك‌خان بود. به‌همین‌جهت دوباره به تهران آمد و با آزادیخواهان تماس برقرار كرد.

● با این حساب، آیا می‌توان گفت در واقع نقطه آغاز ورود رسمی او به دنیای سیاست از همین قرار‌گرفتن او در كنار آزادیخواهان گیلانی در تهران شروع می‌شود؟

▪ البته او پیش از آن‌ هم كم‌و‌بیش سیاسی‌كاری‌ می‌كرد. به فعالیتهای میرزا در دوره محمدعلی‌شاه، شركت او در تظاهرات و حتی مجروح‌شدن او در جنگ اشاره نمودیم اما اگر به لفظ شما ورود رسمی ایشان را بخواهیم بگوییم، بله تقریبا چنین بود. موقعی‌كه میرزا به تهران آمد، مصادف بود با زمانی‌كه قشون انگلیس‌، عثمانی و روسیه تزاری هركدام بخشی از ایران را در اختیار داشتند، دولت مركزی هم كاملا ضعیف شده و دربار قاجار فاسد و درهم‌ریخته و حكام و ملاكین هم از این‌كه ستم بكنند دریغ نداشتند، به‌ویژه در گیلان عده زیادی از تجار و ملاكین بزرگ خودشان را تبعه روس كرده و جلوی خانه‌شان پرچم دولت روسیه را نصب كرده بودند و به‌عنوان این‌كه ما تبعه روس هستیم، مالیات نمی‌دادند و به جان و مال و ناموس دهقانها تجاوز می‌كردند. اگر هم اعتراضی از جانب دهقانها می‌شد، قزاق روس از این ملاكین دفاع می‌كرد. عده‌ای از این ملاكین بزرگ، مقیم گیلان و عده‌ای هم در تهران بودند، ولی از املاك خودشان استفاده می‌كردند. در تهران آزادیخواهان جلساتی داشتند و قرار بر این شد كه در نقاط مختلف مملكت كانونهای مقاومتی به‌وجود بیاید كه بشود جلوی این ظلمها را گرفت. متاسفانه افرادی كه در مازندران، خراسان و یا جاهای دیگر برای ایجاد مراكز مقاومت حركت كردند، به دلایل مختلفی موفق نشدند،‌ حالا یا مریض شدند یا مردند و یا گرفتار شدند. در همین زمان میرزاكوچك‌خان و سردار فاتح با هم به طرف شمال حركت كردند.

سردار فاتح معتقد بود كه در مازندران این مقاومت را ایجاد كنند ولی میرزا می‌گفت جنگلهای گیلان مناسب‌تر است. میرزاكوچك خان به‌طرف گیلان حركت كرد و چون تبعیدی بود مخفیانه وارد رشت شد و با دوستانش تماس گرفت. آنها كوشش كردند قبل از هر چیز از افرادی كه وجود داشتند «هیات اتحاد اسلام» را پایه‌‌گذاری كنند و بعد هم یك هسته‌ مقاومت تشكیل دهند. میرزا كوچك ابتدا به چند نفر از ملاكین خوشنام مراجعه كرد اما دید آنها می‌ترسند اگر وارد جنگهای چریكی شوند ثروت و جانشان در خطر بیفتد و كاری از آنها ساخته نیست. میرزا با دوستان خود مشورت كرد.‌ بالاخره چند ‌نفر ـ كه یكی از آنها دكتر حشمت بود و نیز فردی به‌نام مدنی و پنج نفر دیگر ـ با او همراه شدند و دنبال زمینی در جنگلها می‌گشتند كه اولین پایگاه چریكی را درست كنند. مرحوم مدنی املاكی نزدیك تولم در چندفرسنگی رشت داشت و حاضر شد یك قطعه آن را در اختیار آنها قرار دهد. آن موقع جنگلهای گیلان بیشتر و انبوه‌تر بود.

گفت‌وگو با پروفسور شاپور رواسانی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 9 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.