پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

تهرانم آرزوست


تهرانم آرزوست

تهران هنوز دک و پزش زیاد است، هنوز برج‌های اشرافی در آن قد می‌کشد، هنوز مشهورترین برندهای دنیا در آن شعبه می‌زند، هنوز هر متر آپارتمان در مناطق شمالی‌اش چند ۱۰ میلیون تومان می‌ارزد، هنوز بزرگراه‌های پیچ در پیچ در آن ساخته می‌شود، اما با این حال هنوز جای زندگی کردن نیست.

تهران هنوز دک و پزش زیاد است، هنوز برج‌های اشرافی در آن قد می‌کشد، هنوز مشهورترین برندهای دنیا در آن شعبه می‌زند، هنوز هر متر آپارتمان در مناطق شمالی‌اش چند ۱۰ میلیون تومان می‌ارزد، هنوز بزرگراه‌های پیچ در پیچ در آن ساخته می‌شود، اما با این حال هنوز جای زندگی کردن نیست.

این جمله آخر، حرف بیشتر مردم این شهر است و البته حرف رئیس شورای شهر تهران که بی تعارف می گوید در پایتخت نمی شود یک زندگی انسانی داشت.

منظور احمد مسجدجامعی از زندگی انسانی، زندگی کردن همراه با لذت جسمی و روانی است، یعنی از صبح که در این شهر چشم باز می کنی تا شب که پلک هایت را روی هم می گذاری، حظ ببری که ساکن این شهری.

اما حالا برعکس شده، استناد مسجدجامعی برای قابل سکونت نبودن این شهر وارونه، آلودگی های موجود در تهران است که آب و خاک و هوا را درگیر کرده و به شکل چتری از گرد و غبار بر سر این شهر کشیده شده است، اما مصائب تهران بیشتر از این آلودگی های آزاردهنده است.

زیر پوست این شهر بزک شده، هزار مشکل ریز و درشت می لولد؛ از ترافیک، از ازدحام، از خیابان های پربوق و دعوا و از مناظر نازیبا گرفته تا جوی های لجن زده و بدبو و پنجه هایی که آشغال های ریز ودرشت را مچاله می کند و به هر سمتی می پراند.

حالا اینها را اضافه کنید به صحبت های دیروز محمدباقر قالیباف، شهردار تهران که در مراسم تودیع و معارفه شهردار یکی از مناطق آرزو کرد که روزی برسد مهمانان تهران بعد از دیدن پیشرفت های فیزیکی شهر بگویند اخلاق مردم تهران نیز عوض شده است.

وقتی شهردار این آرزو را دارد، مفهومش این است که اخلاق در تهران چندان تعریف ندارد، اما همین چنگی به دل نزدن اخلاق مردم پایتخت را می توان به گفته های مسجدجامعی ربط داد که گفت زندگی انسانی در تهران امکان پذیر نیست.

وقتی در یک شهر نتوان مثل یک انسان واقعی با همه نیازهای اولیه و متعالی اش زندگی کرد، معلوم است که چه بر سر اخلاق مردم می آید. ما آدم ها چه بخواهیم و چه نه، از محیط اطرافمان اثر می گیریم و بر آن اثر می گذاریم، پس طبیعی است وقتی از محیط حس خوب و انرژی مثبت نمی گیریم، ناچاریم احساسات منفی و تلنبار شده در دلمان را به محیط پس دهیم و شاید راز خوش خلق نبودن بیشتر مردم پایتخت در همین باشد.

مریم خباز