سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
درباره زندگی و آثار بیورک خواننده ا ی از سرزمین یخ
«بیورک» متولد ۲۱ نوامبر ۱۹۶۵، هنرمندی است كه موسیقیاش نه متفاوت بلكه خیلی متفاوت است! برای او تنها بیان احساسش اهمیت دارد. خود او در اینباره میگوید: «موسیقیهای من همیشه چیزی كاملاً احساسی بودهاند. هیچوقت نمیتوانم تصمیم بگیرم و بگویم هماکنون وقت موزیك ساختن است.
من نمیتوانم موسیقیای كه ناگهان به ذهنم میرسد را كنترل كنم و اگر در كنترل آن سعی كنم، حتماً به مشكل بر میخورم. من فكر میكنم منظم، مرتب، عامهپسند و روتین بودن بعضی مواقع مهم است، اما كاملاً باید مراقب باشی كه کِی و كجا به آن اهمیت میدهی. همیشه نمیتوانی در اوج خلاقیت و احساس باشی، تنها دقایق كوتاهی پیش میآید كه میتوانی احساسات شاعرانهات و آنچه را كه واقعاً دوست داری بیان كنی...».
شاید كمتر كسی بتواند حدس بزند كه این زن ۱۶۳ سانتیمتری با آن چشمهای ریزش در اصل یک اسکیموی آیسلندی باشد. آیسلند (Iceland) كه ما به اشتباه ایسلند تلفظش میكنیم، جزیرهای است بسیار سرد در آبهای آتلانتیك. مساحت این جزیره ۱۰۳هزار كیلومترمربع (صد و پنجمین كشور جهان) و جمعیت آن حدود ۲۸۰ هزارنفر (صد و شصت و هفتمین كشور جهان) است كه ۹/۹۹% آنان را افراد با سواد تشكیل میدهند. حكومت آن جمهوری است و ۶۰ سالی میشود كه از دانمارك مستقل شدهاست.
حدود ۴۰% مردم این كشور در پایتخت آن «ریكیاویك» (Reykjavik) زندگی میكنند. محل تولد بیورک نیز همین شهر است. زبان مردمان این سرزمین آیسلندی و مذهب اصلیشان پروتستان است.
پدر بیورک یك برقكار است. زندگی مشترك او با همسرش قبل از دو سالگی دخترشان از هم پاشید و بیورک کوچک به همراه مادر و هفت برادر و خواهرش در بین یك گروه هیپی (Hippie) زندگی را ادامه دادند. او از ۵ سالگی شروع به یادگیری موسیقی كلاسیك كرد. نكتهی جالب این است كه اولین آلبوم بیورک در سال ۱۹۷۷، هنگامی كه تنها یازده سال داشت منتشر و منجر به شهرت او در كشورش شد. این آلبوم كه «بیورک» (Bjork) نام دارد او را بهعنوان یك نابغه در آیسلند مطرح كرد. آهنگهای این آلبوم را تعدادی از موسیقیهای پاپ محبوب آن زمان تشکیل میداد، مثل آهنگهایی از «بیتلز» (Beatles) كه توسط بیورک دوبارهخوانی (cover) شده بود. در کنار این موسیقیهای پاپ، تعدادی از آهنگهای فولكلور آیسلندی هم در این آلبوم گنجانده شده بود.
درطول دوران نوجوانی و جوانی «بیورک»، گروههای آیسلندی بسیار زیادی مشغول به فعالیت شدند. او در سال ۱۹۸۵ گروه پاپ «Sugarcubes» را به همراه چهار ایسلندی دیگر شكل داد. این گروه توانست در انگلستان شهرت خوبی كسب كند و حتی طی دورهای در لیست ۸ گروه برتر این كشور قرار گیرد. در سال ۱۹۹۰ این گروه با همكاری با گروه «۸۰۸state» آلبومی با نام «Ooops» را منتشر كرد. علاقهی بیورک به موسیقی الكترونیك نیز از همینجا شروع شد. البته این گروه در سال ۱۹۹۲ مثل بسیاری دیگر از گروههای موسیقی پاپ از هم پاشید.
بیورک در سال ۱۹۹۳، بهعنوان یك خوانندهی مستقل اولین آلبوم خود را با نام «Debut» (به معنی «آغاز») منتشر كرد. تهیهكنندهی این آلبوم «نل هوپر» (Nelle Hooper) بود. نزدیك به سه میلیون كپی از این آلبوم در سرتاسر دنیا به فروش رفت و در فستیوال موسیقی «BIRT» هم جایزهی بهترین آلبوم اول و بهترین آلبوم را به خود اختصاص داد. موفقیت آلبوم Debut زمینهساز ارایهی بهتر آلبوم دوم او یعنی «Post» در سال ۱۹۹۵ شد.
«گراهام مسی» (Garham Massey) یکی از اعضای گروه ۸۰۸state، در تهیهی این آلبوم كمك بسیاری به بیورک کرد. بیورک پس از انتشار این آلبوم به دلیل بهوجود آمدن یكسری مشكلات، از انگلستان به اسپانیا مهاجرت كرد تا آلبوم بعدیاش «Homogenic» (همجنس) را در آنجا ضبط كند. این آلبوم تقریباً الكترونیكترین آلبوم بیورک است.
اما یكی از نقاط برجستهی فعالیتهای هنری بیورک، حضور او در فیلم «Dancer in the Dark» (رقصنده در تاریكی) اثر «لارس فونتریر» (Lars Von Trier) و ارایهی آلبوم «آهنگهای سلما» (Selma Songs) به عنوان موسیقی این فیلم موزیكال است.
لارس فونتریر یكی از كارگردانان موج دٌگمایِ (۱) كشور دانمارك، بیورک را با دیدن ویدیو كلیپ موزیك «Its oh so quiet» از آلبوم Post كشف كرد، با او تماس گرفت و از او خواست كه بهعنوان هنرپیشهی اصلی و سازندهی موسیقی فیلمش با وی همكاری كند. بیورک در مورد این همکاری میگوید: «من فیلمنامه را از فونتریر گرفتم و خواندم و خیلی احساساتی شدم و در نهایت هم آهنگها را از یك دیدگاه خیلی احساساتی نوشتم. این احساس من مثل احساس عشق به سلما (شخصیت اصلی داستان) بود تا هرچیز دیگری.».
موضوع فیلم داستان زنی به نام سلما است كه در سال ۱۹۶۴ به همراه پسرش از اروپای مركزی به آمریكا مهاجرت میكند. سلما رازی دارد و آن علاقهی بیحدو حسابش به موسیقی است. آنچنان كه در فیلمهای كلاسیك- موزیكال هالیوود میبیند: همه آواز و همه رقص. او به این امید و پس از مهاجرت به آمریكا، صبح و شب كار مشغول به كار میكند، اما ناگهان متوجه وجود یك بیماری در خودش میشود كه سعی میكند آن را از دیگران پنهان كند. سلما رفتهرفته بیناییاش را ازدست میدهد. این بیماری ارثی است و پسرش نیز به آن مبتلا خواهد شد و او باید پول لازم را برای عمل پسرش فراهم كند. همسایهی ناامید او به قصد سرقت پساندازش میآید و پایانی تراژیك برای زندگی سلما رقم میخورد.
فونتریر در طول فیلمبرداری به شدت مجذوب بازی بیورک شده و میگوید كه او باید تنها یك هنرپیشه باشد و به این افتخار میكند كه تنها كسی بوده كه از بازی او در فیلمش بهره برده است. فونتریر میگوید: «من بیورک را بیشتر از آن چیزی كه فكر میكند دوست دارم و امیدوارم او هم من را بیشتر از آن چیزی كه فكر میكنم دوست داشته باشد!» فونتریر ادعا میكند كه بیورک آن قدر در نقش خود فرو میرفته که در یكی از صحنهها خیلی جدی شروع به خوردن لباسش كردهاست!
«دیوید مورس» (David Morse)، یکی از بازیگران فیلم در مورد بیورک میگوید: «او خیلی زنده و غیرعادی است. نمیشود كارهایش را پیشبینی كرد. او واقعاً جای سلما زندگی میكرد. این معمولاً در ساخت فیلمها كمتر اتفاق میافتد.». خود بیورک در این مورد میگوید: «سلما دردهای زیادی را در زندگیاش تجربه كردهاست. او خیلی بیشتر از من سختی كشیده. من زندگی خوب و موفقی داشتهام. برخی از آهنگهایی كه برای فیلم ساختهام از دل یك آدم دردمند بیرون آمده اما آن آدم من نبودهام، بلكه من تنها با او همدردی كردهام.». نكتهی جالب دیگری كه مورس بر آن تاكید كرده این است كه بیورک در صحنهای كه باید با اسلحه او را تهدید میكرده واقعاً با اسلحه بیگانه بوده و حتی نمیتوانسته آن را درست در دست بگیرد!
دوئت بیورک و «تام یورک» (Thom York) خوانندهی گروه «ریدیو هد» ((Radiohead در آهنگ «Ive seen it all» (همهاش را دیدهام) از نكات قابلتوجه دیگر فیلم و همچنین آلبوم آهنگهای سلما است. این آهنگ یكی از دو آهنگی است كه اشعار آنها توسط فونتریر نوشته شده و البته ساخت موسیقی آنها همانند سایر آهنگهای فیلم توسط بیورک صورت گرفتهاست. فونتریر دربارهی این آهنگ میگوید: «بیورک خیلی از تلاش و اصرار من برای نوشتن اشعار آهنگ شوكه نشد و حتی به بهترین شكل آنها را اجرا كرد.» این آهنگ یکی از دیالوگهای موزیكال فیلم است. برای ضبط این آهنگ بیورک و تام یورك چهار روز در اسپانیا وقت گذاشتند كه بیورک از آن بهعنوان یك تجربهی عالی و لذتبخش یاد میكند.
او میگوید كه مدتها آرزویش بوده كه بتواند در یك آهنگ صدایش را با صدای تامیورك مخلوط كند. به گفتهی او مدتی بودهاست كه هردوی آنها قصد داشتهاند كار مشتركی ارایه كنند و منتظر فرصت مناسبی بودهاند. او میگوید: «از این كه موزیكی ساختهام كه شایستهی صدای تامیورك بوده، خوشحالم. چون او خوانندهی محبوب من بین تمام خوانندههای دنیاست. تام آدم واقعاً ساده و راستگویی است و اصلاً نمیشود در او ناخالصی پیدا كرد. او نه متظاهر است و نه اهل رفتار اقتصادی. من از او خواستم كه برای خواندن قسمتهای صدای مرد آهنگ بیاید و او گفت سریع خودش را خواهد رساند. آمد و به بهترین شكل اجرا كرد.»
از افتخارات قابلتوجه این فیلم دریافت نخل طلای «جشنوارهی فیلم كن» در سال ۲۰۰۰ است. بیورک در این جشنواره تواننست جایزهی بهترین بازیگر نقش اول زن را به خودش اختصاص دهد. سایر افتخارات این فیلم عبارتند از: كاندیدای بهترین موسیقی در اسكار ۲۰۰۱، برندهی بهترین فیلم خارجی در مسابقهی آكادمی فیلم ژاپن، برندهی بهترین فیلم و بهترین بازیگر زن در فستیوال فیلم اروپا، كاندیدای بهترین موسیقی فیلم و بهترین بازیگر زن در «Golden Globs» و...
بیورک در پاسخ به این سوال كه بعد از دیدن خودش بر روی پردهی سینما چه احساسی داشته است، میگوید: «واقعاَ نمیتوانم بیانش كنم. اگر به شما بگویم حتماً دروغ گفتهام! من با تمام وجودم در فیلم هستم و این تمام آن چیزی بود كه میتوانستم ارایه دهم. باید بگویم خیلی راضی هستم!».
چهارمین آلبوم بیورک با نام «Vespertine» (شبانه، شامگاهی) كه با همراهی اركستر مجلسی ضبط شد، آرامترین آلبوم او به شمار میرود. از قطعات مختلف این آلبوم - كه در سال ۲۰۰۱ منتشر شد- میتوان به آهنگ بسیار زیبا و مشهور «Pagan Poetry» كه برای آن ویدیو كلیپ خیلی مشهوری هم ساخته شد، اشاره كرد. این اسکیموی آیسلندی در سال ۲۰۰۴ و درست دو هفته بعد از جشن ازدواجش با «متیو برنی» (Mathew Barney) آلبومی را با نام «Medulla» (مغز حرام) روانهی بازار کرد كه در آن دو آهنگ با شعر آیسلندی گنجانده شدهبود. او در این آلبوم از همراهی چندین خوانندهی دیگر استفاده كردهاست.
بیورک در مورد آیندهاش میگوید: «روزی كه من بنشینم و از انبوه كارهای خوبی كه در عرصهی هنری انجام دادهام لذت ببرم، روزی است كه به جهنم رفتهام! من دوست دارم از كارهای قبلیام تجربه كسب كنم و تنها راه جبران نقصهای كارهای قدیمیام ساخت كارهای خوب جدید است. تا زمانی كه زندهام، نخواهم گذاشت چنین روزی برسد كه به جهنم و درك رفته باشم! زمانی كه كودك بودم آهنگهای زیادی در سرم داشتم و الان زمان ساختن آنهاست.
مادربزرگم هنوز نقاشی میكند و بهنظر من هنوز هم آرامآرام دارد به سمت هدفش حركت میكند و به آن نزدیك میشود، اگرچه آرام حركت میكند. من هم میخواهم در سن او چنین باشم.».
علی ادیب
پینوشت:
(۱) موج دگمای سینمای دانمارك: اسم این جنبشی كه در سال ۱۹۹۵ فیلمسازان دانماركی (توماس ونیتربرگ و لارس فونتریر) به راه انداختند، درحقیقت «دُگما ۹۵» است. از جمله اصول این موج عدم استفاده از بازیگران غیر دانماركی، استفاده از بازیگران متوسط و آماتور، عدم حضور تكنیكهای سینمایی پیچیده در فیلمها، قرار گرفتن دوربین روی دست و استفادهنكردن از امكانات فیلمبرداری از جمله ریل و پایههای متحرك و... و همچنین عدم استفاده از دوربینهای بسیار مجهز است. بهتدریج كارگردانهای دانماركی دیگری به این جمع اضافه شدند
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست