شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نویسنده ای با فراز و نشیب های فراوان


نویسنده ای با فراز و نشیب های فراوان

نگاهی به زندگی و آثار ماریو بارگاس یوسا

ماریو بارگاس یوسا ۲۸ مارس ۱۹۳۶در شهر اریکیبا پرو به دنیا آمد.او ۱۰ سال نخست زندگی‌اش را در بولیوی گذراند و سال ۱۹۴۶ با خانواده به سرزمینش بازگشت. در دانشگاه رشته‌های ادبیات و حقوق را دنبال کرد .

پدر و مادر یوسا هنگام تولد او از هم جدا شدند و مادر او را به کوچا بامبا، بولیوی برد. در سال ۱۹۴۵ آنها به پرو بازگشتند و در پیورا، شهری پرت افتاده در شمال پرو، ماندند.یوسا در سال ۱۹۵۰ به مدرسه‌ی نظامی لئونسیو پرادو رفت. تأثیر این مدرسه و راه و روش آموزش آن بعدها در اولین رمان او بازتاب یافت. در همین سالها همکاری با نشریه‌ی لاکرونیا را آغاز کرد.

سال ۱۹۵۲ برای تحصیل در مدرسه‌ی سان میگل به پیورا رفت و آ‌نجا اعتصابی دانشجویی را سازمان داد.او در نوزده سالگی با خولیا اورکیدی، که یکی از نزدیکانش و هیجده سال از او بزرگ‌تر بود، ازدواج کرد.یوسا در رمان "عمه خولیا و میرزابنویس" (۱۹۷۷) از شخصیت این زن الهام گرفته است. اما این ازدواج دیری نپایید و در ۱۹۶۴ به طلاق انجامید و در سال بعد با پاتریسیا، "بانوی زندگی‌اش" دیدار کرد که تا امروز همسر اوست و از او سه فرزند دارد.

او که با نشریات مختلف محلی همکاری می‌کرد نخستین شعرهایش در همین نشریات منتشر شد.در حین اشتغال به کارهای گوناگون برای گذران زندگی، به آموختن ادبیات و حقوق نیز ادامه داد و نخستین داستان کوتاه او «رهبران» در یکی از نشریات لیما چاپ شد.(۱۹۵۶).

یوسا سال‌ها در اروپا، به ویژه در پاریس و لندن و مادرید زندگی کرد و به کارهای گوناگون پرداخت. مترجمی، روزنامه‌نگاری و استادی زبان.

یوسا در سال ۱۹۵۹ مجموعه‌ی داستان‌های کوتاهش با عنوان «رهبران» را در بارسلون منتشر کرد.پس از آن او به پاریس رفت و این آغاز اقامت طولانی او در اروپا بود.

در پاریس به کارهای مختلف روی آورد، از تدریس زبان اسپانیایی تا همکاری با شبکه‌ی رادیو و تلویزیون فرانسه. از طریق این کار اخیر است که با نویسندگان برجسته‌ی امریکای لاتین از جمله کورتاسار، کار پانتیه، استوریاس، بورخس و فوئنتس آشنا ‌شد.

سال ۱۹۶۲ به کوبا سفر کرد. در سال ۱۹۶۳ نخستین رمان او «دوران قهرمان» منتشر شد و جایزه‌ منتقدان اسپانیایی را به خود اختصاص داد. در این رمان که ماجرای آن در مدرسه‌ی نظامی لئونسیو پرادو - همان مدرسه‌ای که نویسنده مدتی دانشجوی آن بوده- می‌گذرد، بارگاس یوسا تصویری تحقیرآمیز از نظامیان و نظامیگری در پرو به دست می‌دهد، تصویری که در واقع می‌تواند پیشگویانه نیز باشد، زیرا هنگامی نوشته شده که موج رژیم‌های نظامی نوفاشیست امریکای لاتین هنوز نخستین ضربات خود را به صورت کودتای نظامی در برزیل(۱۹۶۴) آغاز نکرده‌اند.

نویسنده اثرات هولناک دستگاه ایدئولوژیک دولت و رسانه‌های جمعی را بر نسل جوان پرو در دهه‌ی ۱۹۵۰ تصویر می‌کند. موفقیت یوسا در عصر قهرمان چنان است که برخی معتقدند هیچ نویسنده‌ای تا آن زمان نتوانسته در اثری رئالیستی جامعه‌ی امریکای لاتین را در قالب داستان به تصویر بکشد. در تأثیر آن همین بس که نسخه‌هایی از این کتاب را طی مراسمی در مدرسه‌ی لئونسیو پرادو به آتش کشیدند.

در همین سال مجموعه‌ی داستان‌های کوتاهش در پرو تجدید چاپ شد. سال ۱۹۶۵ به عنوان عضو هیأت داوران جایزه‌ی خانه‌ی امریکای لاتین به هاوانا رفت و این سفر همدلی او با انقلاب کوبا را برانگیخت.

دومین رمان او «خانه‌ی سبز» در سال ۱۹۶۶ منتشر شد. این کتاب هنوز هم یکی از مهمترین آثار در ادبیات امریکای لاتین به شمار می‌رود. مایه‌ی اصلی داستان انتقال از جامعه‌ای سنتی به جامعه‌ای مدرن است، یعنی تحول امریکای لاتین از دنیای قرن نوزدهم، که تا دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در آن زندگی می کرد به دنیای دهه‌ی ۱۹۶۰ یعنی سال‌های نوشتن این کتاب. این جابجایی تضادها و برخوردهایی را در همه‌ جنبه‌های زندگی اجتماعی و فردی پدید می‌آورد که خواننده در میان جنگل انبوهی از جزئیات و هزارتویی از نشانه‌ها و نمادها به کشف آن‌ها می‌رسد.

در این اثر نیز رئالیسم نیرومند بارگاس یوسا را می‌توان دید، اما این رئالیسم سوسیالیستی که در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در امریکای لاتین رواج داشت و بارگاس یوسا خود یکی از سرسخت‌ترین منتفدان آن بوده، تفاوتی آشکار دارد. بارگاس یوسا در این کتاب و دیگر آثار رئالیستی خود به شیوه‌ استاد محبوبش فاکنر به شکل و ساخت رمان توجه خاص دارد. رادیکالیسم سیاسی نویسنده و انتقاد شدید او از سرمایه‌داری و امپریالیسم و پدر سالاری غالب بر آن دوران در این کتاب جلوه‌گر است.

در همین سال ۱۹۶۶ به کنگره‌ی باشگاه پن (P.E.N) در نیویورک دعوت شد. از پاریس به لندن رفت و در کالج کوئین مری به تدریس ادبیات اسپانیایی- امریکایی پرداخت. در سال ۱۹۶۷ مجموعه‌ی دیگری از داستان‌های کوتاهش با عنوان «توله سگ‌ها» را منتشر کرد و در همین سال «خانه‌ی سبز» سه جایزه را از آن خود کرد: جایزه‌ی رومولو گاله گوس، جایزه‌ی منتقدان اسپانیایی و جایزه‌ی ملی رمان در پرو. برای دریافت جایزه‌ی نخستین به کاراکاس می‌ورد و «خطابه‌ی کاراکاس» را درباره‌ی سرنوشت و مسئولیت نویسنده‌ی پرویی عرضه می‌کند. در کاراکاس با گابریل کارسیا مارکز دیدار می‌کند و این دو در سال ۱۹۶۸ «رمان در امریکای لاتین» را می‌نویسند.

در سال ۱۹۶۹ سومین رمان او «گفتگو در کاتدرال» منتشر می‌شود که عبدالله کوثری آن را به فارسی برگردانده است. سال ۱۹۷۰ بارگاس یوسا در بارسلون اقامت می‌گزیند و کار عظیم خود درباره‌ی مارکز را آغاز می‌کند. این اثر ششصد صفحه‌ای در سال ۱۹۷۱ منتشر می‌شود و هنوز نیز معتبرترین نقد و تفسیر درباره‌ی آثار گارسیا مارکز است.

در سال ۱۹۷۱ بارگاس یوسا در اعتراض به زندانی شدن ابرتوپادیلا ،نویسنده‌ی معترض کوبایی، همزبان با بسیاری از نویسندگان امریکای لاتین و اروپا حکومت فیدل کاسترو را محکوم می‌کند و نشریه‌ی لیبره (آزاد) را با کمک برخی از نویسندگان امریکای لاتین و اروپا در پاریس منتشر می‌کند. در همین سال «ماجرای پنهانی یک رمان» در بارسلون منتشر می‌شود. چهارمین رمان او «سروان پانتوخا و خدمات ویژه» در سال ۱۹۷۳ به چاپ می‌رسد.

در سال ۱۹۷۶ بارگاس یوسا به ریاست باشگاه «پن» برگزیده شدو با این سمت بارها به ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد.

کتاب «خاله خولیا و نویسنده» که در واقع ماجرای نخستین ازدواج خود نویسنده است در سال ۱۹۷۷ منتشر شد. این کتاب در اروپا و ایالات متحد با استقبالی بی‌نظیر روبرو شد.

رمان پر حجم و تراژیک «جنگ آخرالزمان» که در سال ۱۹۸۱ منتشر شد موفقیت بزرگ دیگری است برای نویسنده. این کتاب بر خلاف دو کتاب پیشین سیمایی بس جدی دارد و شرح برخورد فاجعه‌بار دو جامعه و دو ایدئولوژی است. داستان مایه‌ای واقعی دارد و برپایه‌ی روایتی است درباره‌ی آن‌چه در سال‌های ۹۷-۱۸۹۶ در کانودوس، برزیل، روی داده است.

گروهی عظیم از درماندگان و راندگان جامعه به رهبری مردی شگفت‌انگیز و اسرار‌آمیز و بر اساس آموزه‌های مذهبی، اجتماعی برای خود کانودوس تشکیل می‌دهند و کارشان با حکومت جمهوری برزیل به ستیز می‌کشد. این اثر را شاید بتوان تالی جنگ و صلح تولستوی در ادبیات امریکای لاتین دانست. در این کتاب بارگاس یوسا مسیر آدم‌هایی با زمینه‌ی اجتماعی مختلف را در گذار از یک تجربه‌ی دردناک تاریخی پی‌می‌گیرد و رابطه میان تاریخ و زندگی را ترسیم می‌کند. در «جنگ آخرالزمان» بارگاس یوسا می‌کوشد واقعه‌ای رخداده در قرن نزدهم را با همان گرایش‌های رایج در آن قرن روایت کند. این اثر به عنوان رمان تاریخی نو بی‌گمان جایی برتر در ادبیات امروز جهان را از آن خود کرده است.

رمان بعدی بارگاس یوسا «زندگی واقعی آلخاندرو مایتا»است که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد. داستان که در دهه‌ی ۱۹۵۰ می‌گذرد ماجرای مبارزی تروتسکیست است که می‌کوشد با گروهی ناچیز آتش انقلاب سوسیالیستی را در کوه‌های آند بر افروزد. در این کتاب چرخش فکری بارگاس یوسا که از دهه‌ی ۱۹۷۰ آغاز شده بیش از آثار دیگرش خودنمایی می‌کند؛ چرخش از رادیکالیسم چپ به سوی اصلاح طلبی لیبرال و تردید کردن در ایدئولوژی‌ها. هم‌زمان با این چرخش فکری سبک داستان‌نویسی او نیز دگرگون می‌شود و از رئالیسمی که در سه اثر نخستین ویژگی‌ اصلی بود به رویکردی دیگر به واقعیت و جستجو در ماهیت تاریخ و ادبیات، که یکی از مهمترین ویژگی‌های ادبیات معاصر و امریکای لاتین است، می‌رسد.

دو اثر دیگر بارگاس یوسا که تا کنون منتشر شده‌اند یکی «چه کسی پالومینومولرو را کشت» (۱۹۶۸) است که ماجرای یک قتل است و شکلی کم و بیش پلیسی-جنایی دارد و دیگر «قصه‌گو» (۱۹۸۹) که شرح سفری است در جستجوی هویت، سفری از دنیای جدید به دنیای آغازین.

در سخن از ارزش‌های سیاسی سخت می‌توان باور کرد که یوسا در سال‌های نخستین جوانی مجذوب شخصیت فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا شده است.

اما این توهم‌های او خیلی زود نقش بر آب شد و مدتی بعد بی هیچ تردیدی جدایی کامل خود از جنبش‌های تندرو چپ را اعلام کرد و به حمله‌های شدید ضد کاسترو پرداخت. در سال ۱۹۸۸ در کنار تعدادی از احزاب راست‌گرا در تشکیل "جنبش آزادی‌ها" شرکت کرد. در سال ۱۹۹۰ نامزد ریاست‌جمهوری پرو شد. اما از رقیبش آلبرتو فوخیموری شکست خورد و بعد از آن همه‌ی برنامه‌های سیاسی خود را کنار گذاشت. هر چند به گفته‌ی خود از فعالیت‌های سیاسی خویش "فساد حکومت و تحریک مردم به فدا کردن همه چیز در راهش" را به خوبی درک کرده بود.

گابریل گارسیا مارکز، رمان‌نویس بزرگ کلمبیایی از دوستان نزدیک و صمیمی یوسا بود. اما در سال ۲۰۰۳، در نمایشگاه کتاب بوگوتا، در تهاجم یوسا به مارکز و "چاپلوس کوبا" خواندن او، این دوستی به تیرگی گرایید. این تهاجم زبانی به علت دوستی نزدیک مارکز با فیدل کاسترو، بود. آن روز یوسا، به علت عکس‌العمل شدید دوست‌داران مارکز، که به "قهرمان" محبوبشان اهانت شده بود، ناگزیر شد از در پشتی سالن نمایشگاه خارج شود.

یوسابه علت حمایت از ایالات متحده و انتشار مقالاتی در تأیید سیاست‌های امریکا مورد انتقاد قرار گرفت. این مقالات در دوران جنگ عراق نوشته شده بود، آن‌گاه که یوسا با دختر عکاسش مورگانا به صحنه‌ی جنگ رفت و کار مشترکی با عنوان "روزنگار عراق" تهیه کردند. البته در سال ۲۰۰۴ در این موضع‌گیری بازبینی کرد و حمله‌ی امریکا به عراق را "نقض قوانین بین‌المللی" خواند .

امروز ماریو بارگاس یوسا با مجموعه‌ای غنی از آثار خود یکی از توانمندترین و موفق‌ترین نویسندگان امریکای لاتین به شمار می‌رود.

برخی از آثار او چون خانه‌ی سبز، گفتگو در کاتدرال، خاله خولیا و نویسنده، و جنگ آخرالزمان، در شمار برترین نمونه‌های داستان‌نویسی جهان هستند.اکثر آثار یوسا به ده‌ها زبان، از جمله فرانسوی و ایتالیایی و پرتقالی و انگلیسی و آلمانی و روسی و فنلاندی و ترکی و ژاپنی و چینی و چکی و البته عربی و فارسی ترجمه شده است. وی جایزه‌های فراوانی برده است ، جایزه‌ی "پلانترا" را به خاطر رمان لیتوما در میان کوه‌های آند دریافت کرد و نیز جایزه "همینگوی"، جایزه "رومولوگاله گوس" و جایزه "سروانتس".

ماریو بارگاس یوسا یکی از نامزدهای دایمی نوبل است،اما هنوز آکادمی سوئد به او جایزه ای نداده است.

برخی از آثار یوسا که به فارسی برگردانده شده اند عبارتند از:

▪ سال‌های سگی، ۱۹۶۶ (ترجمه احمد گلشیری، انتشارات نگاه)

▪ گفتگو در کاتدرال، ۱۹۷۵ (ترجمه عبدالله کوثری، نشر لوح فکر)

▪ جنگ آخرالزمان، ۱۹۸۴ (ترجمه عبدالله کوثری، انتشارات آگاه)

▪ زندگی واقعی الخاندرو مایتا، ۱۹۸۵

▪ در ستایش نامادری، ۱۹۹۰

▪ مرگ در آند، ۱۹۹۶ (ترجمه عبدالله کوثری، انتشارات آگاه)

▪ سور بز، ۲۰۰۲ (ترجمه عبدالله کوثری، نشر علم)

▪ راه بهشت، ۲۰۰۳

▪ چرا ادبیات؟ (ترجمه عبدالله کوثری، نشر لوح فکر)

▪ دوشیزه‌خانم تاکنا

محمد علی علومی



همچنین مشاهده کنید