یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

جهانی شدن یا جهانی سازی


جهانی شدن یا جهانی سازی

جهانی شدن, پدیده نوظهوری نیست بلكه فرایندی است كه همگام با افزایش آگاهی انسان نسبت به خود و محیط طبیعی و اجتماعی, از آغاز تاریخ وجود داشته است از جنگ جهانی دوم به بعد با رشد تجارت جهانی, افزایش تحرك سرمایه در سطح بین المللی, مهاجرت نیروی كار و كــاهش موانع تجاری براساس قراردادهای بین المللی, شكل دیگر و سرعت بیشتر پیدا كرد

جهانی شدن، پدیده نوظهوری نیست بلكه فرایندی است كه همگام با افزایش آگاهی انسان نسبت به خود و محیط طبیعی و اجتماعی، از آغاز تاریخ وجود داشته است. از جنگ جهانی دوم به بعد با رشد تجارت جهانی، افزایش تحرك سرمایه در سطح بین‌المللی، مهاجرت نیروی كار و كــاهش موانع تجاری براساس قراردادهای بین‌المللی، شكل دیگر و سرعت بیشتر پیدا كرد. جهانی‌سازی در سال‌های اخیر با سرعت فزاینده دانش و فناوری و فروپاشی ابرقدرت شرق و پایان دوران جنگ سرد، شتاب بی‌سابقه‌ای گرفته است.رشد تجارت جهانی در ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۴ و فزونی چشمگیر آن بر رشد تولید جهانی، واحدهای تولیدی كشورها را به بخشی از شبكه جهانی تولید و تجارت تبدیل كرده است. در چنین اقتصادی نظام سرمایه‌داری برای تضمین فروش مازاد تولید خود به بازاری نیازمند است كه پیـــوسته در حال گسترش باشد و در نهایت گستره‌ای به وسعت تمام گیتی پیدا كند. در این جریان، كشورهای توسعه‌یافته از برتری فناوری و از نفوذ خود در سازمان‌های مالی بین‌المللی و شركت‌های عظیم فراملیتی سود جسته و شیوه تولید، مناسبات تولیدی، چگونگی بهره‌برداری از امكانات و منابع در كشورهای جهان سوم را به سود خود سازمان‌دهی و جریان امور را به بستر منافع و مطامع خود هدایت می‌كنند. در این مقاله، بخشی از این ترفندها و بازیگری‌ها بررسی شده است.

واژه Globalization را گاهی به جهانی شدن و زمانی به جهانی‌سازی ترجمه می‌كنند. با نگرشی سطحی ممكن است این ۲ اصطلاح مترادف به نظر آیند، اما این ۲ ترجمه به لحاظ بار معنایی و واقعیت كاربردی و ابزاری كه منعكس می‌كنند با هم تفاوت دارند. در بـرگردان اول یعنی جهانی شدن، القای نوعی اراده و اختیــار مورد نظر است و می‌خواهد این پیام را به خواننده منتقل كند كه جهانی شدن، واقعیتی است ملموس و ضرورتی است گریزناپذیر كه هر جامعه اگر خواهان رفاه شهروندان خود باشد، چاره‌ای ندارد جز اینكه خود را با این جریان نیرومند، ضروری و مفید به حال كشورها و به حال جامعه بشری، سازگار كند و با طیب خاطر و اراده آزاد به مقتضیات آن گردن نهد.

در برگردان دوم یعنی جهانی‌سازی، سعی بر این است كه به واقعیت دیگری اشاره شود و آن اینكه جهانی‌سازی طرحی است كه توسط كشورهای ثروتمند و قدرتمند دنیا و در رأس آنها امریكا، تدوین شده و منظور از آن ادامه سلطه اقتصادی، سیاسی و نظامی بر دیگر كشورهای عالم است. امریكا از مدت‌ها پیش از فروپاشی شوروی، سودای رهبری دنیا و دستیابی بیشتر به منابع كشورهای دیگر بویژه كشورهای جهان سوم را در سر داشته است.

ریچارد نیكسون رئیس جمهور سابق امریكا در پی رسوایی واترگیت مجبور به استعفا شد. نیكسون پس از این حادثه مدتی انزوا پیشه كرد. در دوران انزوا و پس از آن حدود ۱۰ جلد كتاب نوشت و تجارب سالیان دراز تصدی پست‌های گوناگون از جمله پست ریاست‌جمهوری را در اختیار هموطنانش و در معرض قضاوت و تفسیر جهانیان قرار داد. در یكی از این كتاب‌ها با عنوان فراسوی صلح یا برتر از صلح كه برخی صاحب‌نظران آن را وصیت‌نامه سیاسی نیكسون می‌نامند، دیدگاه‌های خود را در مورد اینكه امریكا چگونه می‌تواند رهبری خود را بر جهان تحمیل كند ذكر كرده است.

● طبیعت سرمایه‌داری

سرمایه‌داری، نظامی گسترش‌طلب است كه همه شیوه‌های تولید پیش از خود را نابود می‌كند. این سخن تكرار فشرده‌ای است از تاریخ بشر در دو سه قرن اخیر. اما واقعیت این است كه طی ۳۰ سال گذشته، كاركرد نظام سرمایه‌داری دستخوش تحولات بنیادی بوده است. از جمله این تحولات، تحمیل نیازهای كاذب بر شهروندان جوامع و گرفتار شدن آنها در گرداب مخوف مصارف لوكس و غیرضروری است. آلودگی محیط زیست و معضلات اجتماعی و اقتصادی فراوان از پیامدهای ظرفیت مازاد تولید و عدم تعادل طبیعی در بازار عرضه و تقاضای واقعی است.

رقابت در اقتصاد امروز موجب كاهش سود بنگاه‌های تولیدی شده و این مؤسسات برای برگشت سرمایه اولیه خود دچار مشكل هستند. نجات سرمایه این بنگاه‌ها از خطر نابودی مستلـزم این است كه بازار فروش فراورده‌های آنها از رشد كافی برخوردار باشد تا از طریق بهره‌گیری از حداكثر ظرفیت تولید، فراورده‌های بیشتری روانه بازار و آن را به پول تبدیل كنند، بازار فروشی كه رشد چشمگیر داشته و به‌گونه‌ای مناسب، جهانی شده باشد. در چنین بازاری اگرچه سود حاصل از قیمت فروش هر واحد تولیدی نسبتاً ناچیز است، اما با فروش بیشتر، سود آن قابل توجه خواهد بود. در این بازارها نه فقط رقابت بر سر قیمت اهمیت بیشتـری پیدا كرده بلكـه گونه‌های تـازه‌تری از رقابت پدید آمده است.

آمارهایی كه توسط مؤسسات پژوهشی صاحب نام منتشر می‌شود حكایت از آن دارد كه نه تنها در كشورهای جهان سوم، فقر و نداری روزافزون زندگی شهروندان را دچار مشكل كرده است بلكه در تمام كشورهای سرمایه‌داری صنعتی نیز رشد نابرابری در توزیع درامد و ثروت و گسترش فقر، زندگی اكثریت عظیمی از مردم را روزبه‌روز سخت‌تر می‌كند. در چنین شرایطی شركت‌های موفق و سازمان‌های تولیدی كه با استفاده از فناوری پیشرفته توانایی تولید قابل ملاحظه دارند، با محدودیت بازار فروش روبه‌رو می‌شوند. این محدودیت را كاهش درامد افراد طبقه متوسط از یك‌سو و حضور رقبای بسیار در بازار تولید از سوی دیگر، شدت می‌بخشد. رقابت در كاستن از هزینه تولید و كاهش قیمت، تولیدكنندگان را ناگزیر می‌كند تا هم در افزایش كیفیت و هم در كاهش قیمت، اقدامات مؤثر به عمل آورند تا بتوانند با كسب توان رقابتی و گسترش بازار فروش فراورده‌ها و خدمات، موجبات ادامه فعالیت خود را فراهم آورند. با كاهش سودآوری، بازار سهام مؤسسات تولیدی مختل می‌شود و قیمت سهام تنزل می‌كند. قیمت سهام شركت‌ها در اقتصاد امروز از عوامل ایجاد ثروت در اقتصاد سرمایه‌داری است. برخی بر این باورند كه میزان سود بنگاه‌های تولیدی به منزله خون است كه باید در رگ‌های نظام سرمایه‌داری جریان داشته باشد. به این آمارها توجه كنید:

در انگلستان پیش از سال ۱۹۷۹، از هر ۱۰ نفر یك نفر زیرخط فقر زندگی می‌كرده اما بعد از پایان دوره نخست وزیری خانم مارگارت تاچر از هر ۴ نفر یك نفر و از هر ۳ كودك یك كودك با فقر دست به گریبان بوده است.

در امریكا در طول حكومت رونالدریگان، درامد یك درصد جمعیت كه از غنی‌ترین خانواده‌ها بودند ۵۰ درصد بیشتر شد، اما درامد واقعی ۸۰ درصد جمعیت كاهش یافت. ۱۰ درصد از فقیرترین خانواده‌های امریكایی هم درامدشان به میزان ۱۵ درصد كاهش پیدا كرد و از ۴۱۱۳ دلار در سال به ۳۵۰۴ دلار تنزل یافت. در فاصله ۱۹۸۷ و ۱۹۹۳ شمار كسانی كه درامد روزانه آنها از یك دلار كمتر بود در جهان ۱۰۰ میلیون نفر افزایش یافت و به یك میلیون و ۳۰۰ هزار نفر رسید. به‌طور كلی در ۱۰۰ كشور جهان، درامد سرانه امروز كمتر از آن است كه ۱۵ سال پیش بوده است، به سخن دیگر، زندگی اقتصادی یك میلیون و ۶۰۰ هزار نفر در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی از زندگی آنها در سال‌های پایانی قرن بیستم بهتر بوده استپس از تغییر شیوه تولید اقتصادی و دگرگونی نظام تولید از كشاورزی به نظام كارخانه‌ای و تولید صنعتی، مسئولیت ‌گذران زندگی مردم به دولت محول شد و دولت‌ها برای ایفای این مسئولیت از قدرت كافی برخوردار بودند. به همین انگیزه در این مرحله از تاریخ تحول سرمایه‌داری، دولت به دولت رفاه معروف شد. یكی از اهداف طراحان برنامه‌های جهانی‌سازی این است كه دولت‌ها را در عرصه اقتصادی از قدرتی كه لازمه سامان دادن به زندگی مردم و توسعه رفاه است محروم كنند و فضا را برای فعالیت شركت‌های فراملیتی هرچه بیشتر آماده كنند.

با پركردن خلاء قدرت دولت‌ها توسط شركت‌های فراملیتی، راه دسترسی به منابع كشورهای پیرامونی (جهـــان سومی) هموار می‌شود و این شركت‌ها با سرمایه عظیمی كه در اختیار دارند هر محدودیتی را كه بخواهند بر نیروی كار این كشورها تحمیل می‌كنند بدون اینكه در زمینه‌هایی مانند اشتغال، رفاه اجتماعی، بهداشت محیط‌زیست، بهره‌وری از منابع و تلفیق مطلوب آن و اموری از این قبیل، مسئولیتی برعهده بگیرند. در دنیای اقتصاد سرمایه‌داری، حتی نمونه‌ای نمی‌توان یافت كه كشوری بدون مسئولیت‌پذیری و قدرت دولت یعنی بر پایه رهنمودها و الگوهای نئولیبرالیستی كنونی، در نقطه‌ای از جهان توسعه‌یافته باشد.

نویسنده : غلامرضا اسماعیلی

پانوشت:

۱. Sean Healy

منابع:

۱. افراخته، حسن. تأثیر جهانی شدن بر بخش روستایی (نمونه فیلیپین)، اطلاعات سیاسی- اقتصادی (مهر و آبان ۱۳۸۲). شماره ۱۹۴-۱۹۳، ص ص ۱۶۷-۱۶۰.

۲. رشنو، نبی‌اله. (۱۳۸۲). ژئوپلتیك نخبگان، چاپ اول، تهران، نشر كویر. ص ص ۱۹۲-۱۷۷.

۳. چامسكی، نوام. (۱۳۸۲)، بهره كشی از مردم- نئولیبرالیسم و نظم جهانی، مترجم حسن مرتضوی، چاپ دوم، تهران، نشر دیگر، تاریخ انتشار به زبان اصلی ۱۹۹۹.

۴. سوئیزی، پل و دیگران (۱۳۸۰). جهانی شدن با كدام هدف؟ مترجم ناصر زرافشان، چاپ اول، تهران، نشر آگه.

۵. سیف، احمد. جهانی كردن: واپسین مرحله امپریالیسم، اطلاعات سیاسی- اقتصادی (مهر و آبان ۸۲) شماره ۱۹۴-۱۹۳، ص‌ص ۲۱-۸.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.