سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
مجله ویستا

نیچه را چگونه باید خواند


نیچه را چگونه باید خواند

احتمالا تنها فیلسوفی که چنانچه هر کس به سراغ او برود و بخواهد هر آنچه را مایل است از درون آثارش بیرون بکشد و در این راه کامیاب نیز شود, فردریش نیچه است

احتمالا تنها فیلسوفی که چنانچه هر کس به سراغ او برود و بخواهد هر آنچه را مایل است از درون آثارش بیرون بکشد و در این راه کامیاب نیز شود، فردریش نیچه است. در تاریخ اندیشه غرب فیلسوفانی که به اندازه نیچه الهام بخش، جریان ساز، منتقد و

ویرانگر بوده اند شاید به اندازه تعداد انگشتان یک دست هم نرسند و سرآمد این فیلسوفان یقینا نیچه است. آنچه از این فیلسوف به عنوان جستارها و گزین‌گویه‌های فلسفی و ادبی بر جای مانده است گویای رویارویی با شخصی سرشار از ایده‌های ناب و استثنایی است. همین استثنا بودن نیچه شاید ساده ترین دلیلی باشد که بتوان بر مبنای آن ضرورت خواندن آثار این فیلسوف مرموز و تاثیرگذار را بیش از گذشته مطرح کرد و بر مبنای این ضرورت به سراغ نوشته های او رفت و آثارش را زیر و رو کرد. اگر با توجه به شناختی که از نیچه و آثارش داریم، نیاز ِ حیاتیِ خواندن آثار نیچه را بپذیریم سئوال نخستی که مطرح می شود این است که: اکنون نیچه را چگونه باید خواند؟ مطالعه صحیح آثار نیچه می تواند ما را به حقیقت آثار او نزدیک کند و مسیر خلاف در مطالعه نوشتارهای نغز و پرمایه اش، بر تحیر و گمراهی خواننده می افزاید و او را از هدف دور می کند. این مقاله در پی یافتن پاسخی به این پرسش بسیار مهم است.‏

متأسفانه در مورد بیشتر فیلسوفان به جای مطالعه آثار شخص آنها، کتاب هایی درباره ایشان مطالعه می شود. در مورد نیچه نیز این خطر وجود دارد که نوشته های او سرسری خوانده شوند. معمولا با وجود کتاب های شرح نیچه آثار او به ظاهر قابل فهم به نظر می رسند. اگر به خواننده ای علاقه مند توصیه کنیم که مثلا کتاب های نیچه را به طور اتفاقی باز کند و ببیند میلش به چه می کشد و هر چه را از آن لذت می برد مطالعه کند، به کلی از راهی که به فهم نیچه می رسد دور افتاده ایم.‏

نیچه خود می نویسد: «بدترین خواننده کسی است که مانند سربازان چپاولگر رفتار می کند: اندکی را که می تواند از آن بهره ببرد بر می دارد، بقیه را دستمالی و چرکین می کند و به هم می ریزد، و همه را خراب می کند.» و سپس تاکید می کند که «من از خوانندگان [سرسری و] هرزه گرد متنفرم!»‏

از سوی دیگر کسی که گمان می کند می تواند با پرشتاب خواندن آثار نیچه بر مفهوم صحیح فلسفه او محیط شود و درک صحیحی پیدا کند، او نیز بر خطا رفته است. کارل یاسپرس(۱) معتقد است نیچه «آموزگار کُند خواندن» است.

خود نیچه در جایی می نویسد: «سلیقه من دیگر این نیست که هیچ چیزی بنویسم مگر آنچه شخص شتابزده را درمانده و مستأصل کند.» او در ستایش علم فیلولوژی(۲) یا همان زبان شناسی تاریخی، که روزگاری نیچه تمام همّ و غمش آموختن این علم بود، می نویسد: «فیلولوژی به مردم می آموزد که درست بخوانند، یعنی آهسته و عمیق، با نگاه کردن به پس و پیش، با احتیاط، با انگشتان و چشمان حساس و ظریف، و در حالی که درهای ذهن را باز گذاشته اند...» شکل ایده آل خواندنِ نیچه همان چیزی است که او این چنین پرشور و با ظرافت آن را توصیف کرده است.‏

با این همه کافی نیست نیچه را تنها در همین حد میکروسکوپی و چنین با وسواس بخوانیم. خواننده باید از ورای سخن سنجی ها و زرگری های حیران کننده نیچه گامی بلند به پیش بردارد و به سرچشمه آغازین اندیشه او برسد. در واقع باید به وسیله لفظ، جمله و فصول اندیشه نیچه، خود را به فضایی برسانیم تا بتوانیم به قول یاسپرس در تکانه واقعی نیچه سهیم شویم.

نیچه در نامه ای می نویسد :»وقتی کتاب سپیده دمان به دستت رسید، لطف دیگری هم در حق من بکن؛ روزی آن را با خود به پلاژ لیدو ببر، کل کتاب را بخوان، و سعی کن یک کل، یعنی یک حالت شور و حال، از آن برای خودت بسازی»(۳) گویی نیچه از کسانی که دقت فراوانی در آثار او می کنند می خواهد از چنین منظری نیز نوشتارهای او را بخوانند تا در پرتوی شور و حالی که از این رهگذر برای خود می سازند قسمتی از حقایق آثارش را بر آنان مکشوف کند.‏

خواننده نخستین بار هنگامی به مشکلات موجود در راه فهم آثار نیچه پی می برد که گفته های صادق اما به ظاهر متناقض او را با هم مقایسه کند.

مطالعه نیچه تنها به شرطی معنا پیدا می کند که دیر یا زود چنین تماس شورمندانه‌ای با سرچشمه حاصل شود، زیرا «حالت شور و حالی» که نیچه از خوانندگانش می خواهد سرچشمه و منشأ است، نه هدف. کار واقعی خواننده از همین نقطه آغاز می شود.‏

صلاح الدین پارسایی

پی نوشت ها:‏

‏۱- کارل یاسپرس فیلسوف

اگزیستانسیالیست آلمانی (۱۸۸۳-۱۹۶۹). او کتابی به نام نیچه تالیف کرده است که مرجع مهمی برای فهم آثار نیچه محسوب می شود.‏

‏۲- ‏Philology

‏۳- نقل از نیچه و مسیحیت - نامه ۲۳ - ژوئن ۱۸۸۱ به گاست - کارل یاسپرس - فولادوند - انتشارات سخن