جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مکتب های ادبی و هنری اروپا


مکتب های ادبی و هنری اروپا

هر شاعر برای بیان اندیشه اش از واژه ها و تصویرها و ترکیب های ویژه ای استفاده می کند که با وحدت و تعادل بین شکل و زبان و محتوا, سبک فردی او ساخته می شود و هر سبک نمایانگر شخصیت هنرمند و هویت شاعرش است و رابطه مستقیمی با زندگی محیط اجتماعی و پایگاه طبقاتی او دارد

اگر در این باور باشیم که شعر را باید در واقعیت‌های عصر شاعرش ارزیابی کرد و شناخت، یکی از واقعیت‌های هنری شعر آن است که شاعر با فعالیت درونی یا نظری‌اش با برخورد واقعیت‌ها، شناخت می‌یابد و شناخت شامل ادراک و عاطفه است، تاثیر واقعیت‌ها بر انسان ادراک ایجاد می‌کند و عاطفه واکنش انسان را نشان می‌دهد و شاعر از شناخت متاثر می‌شود و واقعیت‌ها را در عالم خیال می‌پروراند و چون انسان است، دستخوش عوامل و پدیده‌های پیرامونش قرار می‌گیرد و انگیزه و عصاره‌سرایش را از واقعیت‌های موجود در می‌یابد و از پویایی اندیشه و بینشش بهره می‌گیرد، واقعیت‌ها را با نیروی هنری خیال می‌آمیزد و در شعر می‌ریزد. با این حال سبک‌های هنری عاری از اشتباه نیستند و تجربه زاده اشتباه است.

جان کیتس شاعر انگلیسی می‌گوید: زیبایی حقیقت است و حقیقت زیبایی است.

هر شاعر برای بیان اندیشه‌اش از واژه‌ها و تصویرها و ترکیب‌های ویژه‌ای استفاده می‌کند که با وحدت و تعادل بین شکل و زبان و محتوا، سبک فردی او ساخته می‌شود و هر سبک نمایانگر شخصیت هنرمند و هویت شاعرش است و رابطه مستقیمی با زندگی محیط اجتماعی و پایگاه طبقاتی او دارد، با آنکه فردی و خصوصی است در نمایاندن جامعه و مردم و طبقات و گرفتاری‌های اجتماعی حالت جمعی دارد و به همین دلیل دنیای شاعرانه، دنیای ثابت، وجود،‌بود، نیست، همیشه در حال دگرگونی است و با تحول جامعه، طرز بیان و به‌کار بردن اندیشه و احساس شاعران تغییر می‌کند.

بوفون فرانسوی عقیده دارد: سبک هرکس نمودار شخصیت اوست.

رنه دکارت فیلسوف “۱۵۹۶-۱۶۵۰م” فرانسه می‌گوید:‌برای وصول به حقیقت باید یک بار در زندگی خویشتن را از همه عقاید سنتی خلاص کرد و از نو پایه‌ای برای معارف خود بنیاد نهاد.

شاعران اروپایی با توجه به نوگرایی و نوزایی در ادبیات، همان‌گونه که شعر ایران از سبکی به سبکی دیگر گرایش پیدا کرد و از نظر شکل و قالب، زبان و محتوا متحول شدند، آنها مکتب‌های متعددی را ایجاد و تجربه کردند که اغلب محتوایی و فرهنگ زبانی بوده است.

● کلاسیسم

نهادینه شدن مکتب‌های ادبی از اواخر قرن ۱۵ میلادی با توجه به هویت تاریخی شعر آغاز شد. کتاب شعر ارسطویی از زبان لاتین به فرانسه ترجمه شد و متعاقب آن اشعار و نمایشنامه‌های یونان قدیم به زبان فرانسه برگردانده شدند، سبکی در ادبیات اروپا به وجود آمد که به آن سبک کلاسیسم گفتند. آنهایی که در این وادی قلم زدند آثار جاودانه و حماسی کهن کشورشان را با الهام از هنرمندان یونان نمادین کردند و با تفکر ایده‌آلیستی به قهرمان‌سازی پرداختند، فقط در مورد زیبایی و خوبی سخن گفتند، کاری به زیبایی هنری و منطق و استدلال نداشتند،‌شعر فردی و اشرافی بود، شاعری را کاری اشتغالی دانستند و در عصر جامعه طبقاتی، گرایشی به سوی قدرت و اعتبار نظام فئودالیته و حکومت اشرافی نشان دادند و آثار خود را در سالن‌های نمایش و فرهنگستان‌های ادبی به نمایش گذاشتند و با تملق و چاپلوسی اشعار خسروانی سرودند، دور از منطق عقلانی برای احساس شخصی و کسب درآمد شعر گفتند و کم کم کار را به جایی کشاندند که عیاش‌ترین را بهترین و فاسدترین را برترین دانستند و به مدح آنها پرداختند و این روند تا اواخر قرن ۱۸ و تا ۱۸۳۰ رواج داشت.

● رمانتیسم= ۱۸۳۰- م= سده نوزدهم میلادی

عصر رمانتیسم که از ۱۸۳۰م آغاز شد، عصر انحطاط جامعه املاکی فئودالیته و ظهور نظام بازرگانی بورژوازی بود، در این عصر حزن و اندوه با احساسات درونی هنرمندان و شاعران آمیخت، تمایل عاطفی بیشتر شد، اشعار صمیمانه‌تر و ساده‌تر و آزادتر شدند، احساسات خیال‌انگیز، افسانه‌ای، عاطفی گشتند. نماگری بدبختی و پریشانی مردم و ضدیت با اشرافیت و آمیزش اضداد با هم و درهم شدن نیکی‌ها و بدی‌ها و زیبایی‌ها و زشتی‌ها در نوشتارها نمایان و عریان شدند، رنگ و شکوه مناظر تصویری شدند، با تخیل شاعرانه ناشناخته‌ها کشف و با بال‌های خیال محدودیت جغرافیای زمان و مکان برداشته شدند، با یک درون بینی مبالغه‌آمیز، امیدها جانشین حقیقت گردیدند، فنا روی، درونمایه شاعران رمانتیک شدند، تسلط کامل تخیل بر واقعیت مشهود گردید و سرزمین آرزوها و رویاها مطلوب و موردنظر قرار گرفت و با ظهور صنعت چاپ، نوشتارها از سالن‌ها به نشریه‌های گوناگون راه یافت و عوامل آزادی بیان، فراروی از جغرافیای زمان و مکان، تسلط خیال بر واقعیت، کشف ناشناخته‌های اندوه واندیشه پنهانی در ادبیات رمانتیسم با گرفتاری‌ها و قصه‌های قرون وسطایی آن را به رمان کشانید واین عصر به شکوفایی رمان انجامید.

ویکتورهوگو می‌گوید: آزادی‌خواهی در هنر و شخصیت است، نویسنده باید خود را قهرمان و همانطور که هست مثل همه مردم بپذیرد، چون در روح انسان، احساس بیش از اندیشه نفوذ داد، پس باید به احساس درونی بها داد.

آلفرد دوموسه می‌گوید: آنچه باید بیان کرد خیال واحساسات شاعرانه است و آنچه باید از شعر به دست آورد هیجان مردم است، اندوه زاینده توقعات قلب است و چون ما در جهان بی‌احساس وایمان گرفتار شده‌ایم پس دل باید بی‌قید و شرط سخن بگوید.

تئوفیل گوتیه می‌گوید: رمانتیسم ذهنی و درونی است، سرمستی و بیماری است.

نیچه می‌گوید: عصر، عصر اراده نامحدود است برای رسیدن به آگاهی باید واقعیت‌ها را مسخ کرد.

شاتو بریان می‌گوید:‌مسیحیت را به عنوان بهترین ادیان، بلکه برای آنکه گفتارهای شاعرانه دارد،‌دوست دارم.

نشان دادن تضادها و تمایلات درونی و بیرونی و احساس‌های اجتماعی و اندوه‌ها و اندیشه‌های پنهانی به تدریج گرایش نوشتارها و اشعار را به رئالیست کشانید.

منوچهر جراح‌زاده



همچنین مشاهده کنید