دوشنبه, ۲۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 17 March, 2025
دیوها و آدم ها

در ابتدای بحث و پیش از ارائه تعریفی از دانش اسطوره شناسی بهتر است که تعریفی از خود اسطوره ارائه دهیم. باید بدانیم که تعاریف مختلفی از اسطوره ارائه شده است در واقع میتوان گفت که به تعداد پژوهشگرانی که در اساطیر کار کردهاند تعریف وجود دارد. در میان این تعاریف به نظر نگارنده تعریفی که در ذیل میآوریم کامل تر و گویاتر به نظر میرسد.
اسطوره (myth) عبارت است از روایت یا جلوهای نمادین درباره آغاز جهان و پایان آن، ایزدان، فرشتگان، موجودات فوق طبیعی و حقایق زندگی روزمره و... به عبارت دیگر اسطوره را میتوان در مجموع تفسیری دانست که یک قوم از هستی دارد که آن را بطور رمزگونه بیان میکند؛ اسطوره سرگذشتی راست و البته مقدس است که در باطن زمان رخ داده و به گونهای نمادین میگوید که چگونه چیزی پدید آمده، هستی دارد، یا از میان خواهد رفت و در نهایت اسطوره به شیوهای تمثیلی کاوشگر حقایق هستی است. همچنین اسطورههای حماسی در پی الگوسازی برای حفظ ارزشهای کهن جامعه نیز بر میآیند. باید توجه داشت که بیان نمادین رکن اساسی اسطوره است؛ به عبارت دیگر همانطور که دین برای تفسیر کردن هستی، از شهود و مکاشفات قلبی بهره میگیرد و فلسفه از استدلال و براهین عقلی سود میجوید و علم به تجربه و حس متوسل میشود، اسطوره هم برای ارائه تفسیر از هستی به نماد و رمزپردازی دست مییازد.
اکنون که با تعریف اسطوره آشنا شدیم شایسته است که از انواع اسطوره هم اطلاع بیابیم و سپس به سراغ تعریف اسطوره شناسی برویم؛ اساطیر را به زعم نگارنده هفت نوع میتوان تقسیم کرد:
الف) اساطیر مبدأ هستی شناسانه.
ب) اساطیر فرجام هستی شناسانه.
ج) اساطیر معنا بخشانه به زندگی.
د) اساطیر علت امور مبهم شناسانه.
ه) اساطیر شخصیتهای بزرگ ولی غبارآگین شناسانه.
و) اساطیر حماسی و الگو سازانه.
ز) اساطیر آرامش و امید بخشانه.
در اینجا به سراغ تعریف علم اسطوره شناسی میپردازیم؛ اسطوره شناسی (mythology) عبارت است از: دانشی که به رمز گشایی و بازخوانی و فهم دقیق مجموعه اساطیر و افسانههایی که به یک جامعه و فرهنگ اختصاص دارد میپردازد؛ به عبارت دیگر دانش اسطورهشناسی در پی آن است که بتواند پوسته اساطیر را که چونان پوسته گرد و اغلب سخت و ستبر هستند را بشکافد و به مغز و لب آن دست یابد، در واقع اسطوره شناسی، درصدد آنست که ظاهر اساطیررا کنار بگذارد و با استفاده از شیوههای مختلف منظورحقیقی اساطیر را آشکار سازد. بدین سان اسطوره شناسی در کنار باستان شناسی و تاریخ میخواهد دنیای ناشناخته و فراموش شده فرهنگها و تمدنهای مرده را بازشناسد البته همانطور که تاریخ نیز تنها در گذشته نمیماند و به دنیای حال نیز متصل میشود، وضع اساطیر نیز بر همین منوال است. در راه شناسایی اساطیر مکاتب مختلفی وجود دارند که مهمترین آنها عبارتند از:
۱) کارکردگرایی: در این دیدگاه که بزرگترین قائل به آن را میتوان مالینوفسکی دانست به خاستگاه اسطوره و کلاً مسائل اجتماعی توجه نمیشود بلکه به تأثیری که آن پدیده در یک نظام دارد توجه میشود از این دیدگاه اسطوره به ویژه در جوامع ابتدایی یک کارکرد دارد که آن هم شرح و بسط عقاید، اخلاقیات ودیگر بنیانهای یک جامعه است.
۲) ساختارگرایی: در دیدگاه ساختارگرایی، اساطیر بر پایه قیاس با زبان نهاده شده است. درست همانگونه که زبان ترکیبی از تقابلهای ویژه است، اساطیر نیز از تقابل میان اصطلاحات و مقولهها برخوردارند. در واقع در تحلیل ساختارگرا هدف آشکار کردن منطق اسطوره است آنها معتقدند که هر چند ممکن است منطق اسطوره با منطق امروزین غربی متناقض باشد ولیکن در متن و بطن فرهنگی که در آن به وجود آمده به هیچ وجه تناقض نداشته است. برخی از ساختارگرایان همچون کلود لوی استروس بر وجود همین الگوی منطقی در اساطیر سراسر جهان تأکید کردهاند. به گمان استروس اسطوره شیوهای از ارتباط نمادین است که همانند مبحث علمی نوین، منطقی و قابل فهم است. به گمان او، کارکرد اسطوره این است که تضادهای انسانی را با هم آشتی دهد.
۳) روانکاوی: در این دیدگاه که فروید بزرگترین قائل آن است اساطیر در حکم رؤیاست با این تفاوت که رؤیا، اسطوره فردی آدمی است وتنها در پرتو لیبیدوی شخصی او میتواند تعبیر شود، حال آنکه اسطوره، رؤیای قوم و ملتی است و لیبیدو جمعی روشنگر آن است.روژه باستید، اسطوره شناس فرانسوی، معتقد است که در مکتب روانکاوی به اساطیر به دیده یک نظام فرافکنی یا حدیث نفس نگریسته میشود که میخواهد ریشههای آن را در کنه روان انسان بجوید.
یونگ نیز از دیگر طرفداران این نظریه است. وی نظریه ناخودآگاه فردی فروید را برگرفته و بسط داد و به نوعی «ناخودآگاه جمعی»که میان همه انسانها مشترک است و از ناخودآگاهی فردی ژرف تر است قائل شد، از نظر او ضمیر ناخودآگاه جمعی در بر دارنده کهن الگوهایی هستند که مرده ریگ نیاکان انسانها هستند، کهن الگو هیچ شکل خاصی ندارد بلکه گرایش آموزش نیافتهای است برای تجربه چیزها به شیوهای معین که اسطورهها در واقع تجلی همین کهن الگوها هستند.
۴) پدیدارشناختی: این دیدگاه که بر مبنای رویکرد میرچاالیاده شکل گرفته است اسطوره را پدیدهای دینی میداند و آن را سرگذشتی قدسی و مینوی تلقی میکند برای همین در این منظر اسطوره همیشه متضمن یک خلقت است یعنی میگوید یک چیزی چگونه هستی خود را آغاز نموده است در واقع اسطوره فقط از چیزی که به تمامی پدیدار گشته است سخن میگوید.
۵) الگوسازانه: در این رویکرد که البته بیشتر نسبت به اسطورههای حماسی شکل میگیرد معتقدند که اساطیر حماسی درصدد ساختن و ایجاد کردن سرمشقها و الگوهایی برای مردم و جوانان خود به منظور حفظ فرهنگ و ارزشهای سنتی و کهن جامعه میباشند؛ اساطیری چون حماسه شاهنامه از این دست هستند.
۶) فلسفی: ارنست کاسیرر از بزرگترین قائلان به این مکتباند، کاسیرر بر این باورست که تنها یک «فلسفه صورتهای نمادین» میتواند مفاهیم اسطوره و زبان را به ما بیاموزد. این فلسفه صورتهای نمادین به گمان او نمیتواند پیدایش جهان را به گونهای عینی به ما بشناساند. انسان تنها میتواند تاریخ آرمانهای اسطورهای را بازسازی کند. کاسیرر در پی توجیه فلسفی اسطوره، بر آنست که ذهن انسان با اسطورههای نخستیناش از آغاز دارای مقولههای فلسفی بوده است منتها منطق و فلسفهای تصویری، آرمانی و نمادین. انسان باستانی دارای ذهنی آرمان پرداز است. یکی دیگر از طرفداران این نظریه پل ریکور است. او معتقد است اسطوره اساساً نمادین و غیرقابل تبدیل به واژه است. اسطوره همیشه زنده و همراه انسان است. همچنین او به یک همگرایی بنیادین میان اسطوره و خرد/کلام (لوگوس یونانی و اشه ایرانی) قائل است. انسان از روزگار نخستین تاکنون سیری از اسطوره به خرد/کلام داشته و بیشتر جذب آن شده است؛ اما اسطوره از میان نرفته، بلکه شکلی نوگرفته و به خرد نیز شکلی اسطورهای بخشیده است، چه اگر اسطوره از میان برود نمادها از میان میرود و این امری غیر ممکن است.
۷) تاریخی: در این نگرش اسطورهها به مثابه بنیاد و پایه تاریخ کهن که در دفاتر مکتوب نشدهاند و یا نابود شدهاند میباشد، همچنین در این نگرش جایگاه تاریخ مردم که در گذشته همواره مورد بیاعتنایی و بیتوجهی بود اهمیت خاصی دارد. در واقع این رویکرد اسطوره را تاریخ مردم میداند در حالیکه تاریخ رسمی تنها حکایت بزرگان وشهریاران است.
سخن گفتن از اسطوره ومکاتب آن محتاج به مجالی گسترده است که از حوصله این جستار مختصر بیرون است و در اینجا به همین مقدار بسنده میکنیم ولی مخاطبان ما باید به این امر توجه داشته باشند و آن اینکه هر زمانی اسطورههای خاص خود را دارد و زمان ما هم با تمامی دعاوی که علم پرستان دارند از اسطوره خالی نیست ولی کار شناخت دقیق آنها را باید به آیندگان سپرد؛ به قول یکی از پژوهشگران ایرانی «اسطوره ما را آیندگان خواهند خواند»؛ اگر چه از شواهد و قرائن موجود میتوان چنین بیان کرد که اسطوره عصر ما علم پرستی، طبیعتگرایی افراطی و جنون مصرف داشتن و البته مهمتر از همه غفلت از عالم غیب و فرا طبیعت و عدم ایمان به خداست.

ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست