جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

از منازعه تا مذاکـره


از منازعه تا مذاکـره

ایران و آمریکا تاریخی پر از فراز و نشیب

حالا دیگر به لطف رسانه‌های پرقدرت جهانی و کشوری، فرهنگ شفاهی مردم ایران و البته روایت‌های طنز، همه می‌دانند جمعه شب گذشته چه اتفاق مهمی افتاده است.

تلفن همراه آقای خزاعی، نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل و آن تلفن سیاه رنگ روی میز باراک اوباما مفتخر بودند این لحظه تاریخی را ثبت کنند؛ لحظه ای که در آن دو کشور ایران و آمریکا پس از ۳۴ سال، رودررو در مورد مساله ای مربوط به رابطه دو کشور گفت وگو کردند. حال باید دید چرا چنین گفت وگویی اهمیت دارد؟ تاریخ در مورد رابطه ایران و آمریکا چه می گوید؟ ما از کی با ینگه دنیا ارتباط برقرار کردیم.

● رابطه چگونه آغاز شد؟

تاریخ می گوید ۱۳۰ سال پیش بود که رابطه دیپلماتیک بین دو کشور آغاز شد، حدود سال ۱۲۶۰ هجری شمسی. بنجامین آمریکایی از آن سو آمد و میرزا ابوالحسن شیرازی و حاج حسینقلی خان صدرالسلطنه از این سو رفتند. این دومی را ایرانیان حاجی واشنگتن نامیدند چون نخستین سفیرشان به کشور تازه تاسیس آن روزهای جهان بود. ایرانی ها البته دو لقب دیگر هم از همان اوایل به آمریکا دادند؛ ینگه دنیا گفتند که ظاهرا لغتی ترکی است به معنای دنیای جدید و اتازونی که واژه ای فرانسوی است به معنای ایالات متحده آمریکا. بعدها البته آمریکا القاب دیگری هم در ایران یافت.

داستان ایران و آمریکا در آن روزهای نخست، اهمیت دار نبود. کدخدای جهان در آن روزها بریتانیا و شوروی بودند و از این رو ایرانیان بیش از آن که به دوردست ها توجه کنند به همسایه شمالی چشم می دوختند و به جنوب. چشم دوختن البته سودی نداشت، چرا که این دو ابرقدرت آن روزهای جهان دو بار ایران را به دو نیم قسمت کردند. با این حال پای آمریکا به سیاست ایرانی به طور مشخص از جنگ جهانی دوم باز شد. بعد از جنگ بود که آمریکا در ردیف پیروزهای این جنگ استقلال ایران را به رسمیت شناخت. از آن روز به بعد بود که کم کم پای آمریکا به معادلات داخلی و خارجی ایران باز شد.

● کودتای ۱۳۳۲؛ اولین شکاف در رابطه

اولین بغض ایرانی ها از آمریکا هم همین جا شکل گرفت. بعد از لغو قرارداد عهد قجری با انگلیس برای نفت و نیز قرارداد نبستن با شوروی برای نفت شمال، سیاست دولت وقت ایران یعنی دولت مصدق بر موازنه منفی قرار گرفت. موازنه منفی به این معنا بود که به سمت هیچ ابرقدرتی نچرخیم، استقلال خود را حفظ کنیم و به هیچ کس امتیازی ندهیم. موضوعی که در نهایت باعث شد دولت وقت به سقوط کشیده شود. اما نقش آمریکا در سقوط دولت مصدق چه بود؟ آمریکایی ها بسیار تلاش کردند میان ایران و انگلستان توافقی صورت گیرد. با این حال وقتی ایستادگی دولت وقت را دیدند چاره را در سقوط دولت مصدق تشخیص دادند. علت این بود که به قول آنها دولت مصدق داشت به سمت حزب توده و شوروی چرخش می کرد. کودتای بیست و هشتم مرداد که باعث سقوط دولت مردم نهاد وقت ایران بود اولین غده چرکین را در رابطه ایران و آمریکا به وجود آورد.

البته این نظر مردم ایران بود، چرا که شاه جوان ایران، پادشاهی مجدد خود را بعد از کودتا مدیون آمریکایی ها بود. به همین علت و البته به دلیل عدم نزدیکی او به شوروی و ترسی که از انگلیس داشت، جا پای ایالات متحده در ۲۵ سال بعد از آن تا سقوط نظام شاهنشاهی، در جای جای کشور باز شد. از وام ها و کمک هایی که در قالب «اصل چهار ترومن» می شد تا تجهیز نظامی ایران به حدی که بتواند ژاندارم منطقه باشد و تا حضور هزاران مستشار آمریکایی در ایران از ارتش گرفته تا نهادهای دولتی. قرارداد مودت ایران و آمریکا در این دوره تنظیم شد و مشاور خارجی شاه بیش از آن که سفارت انگلیس باشد، سفارت ایالات متحده بود.

● وابستگی به شاه، دومین اتهام آمریکا در ایران

این وابستگی شدید شاه به آمریکا دومین تخم کینه را در زمین احساسات مردم ایران کاشت. ماجرا به طور مشخص از زمان تصویب کاپیتولاسیون در مجلس ایران شروع شد. آن هنگام که به قول امام خمینی(ره)، رهبر کبیر انقلاب، «اگر یک خادم آمریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط این بازار ترور کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد. دادگاه های ایران حق ندارند محاکمه کنند. حق ندارند. باید برود آمریکا، آنجا در آمریکا ارباب ها تکلیف را معین کنند. ملت ایران را از سگ های آمریکا پست تر کردند. چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد مأخذه از او می کنند. اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد مأخذه می کنند. چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگ ترین مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد.»

بعد از آن هم موج حمایت به حدی بود که مراکز آمریکایی ها در ایران مورد حمله مبارزان مسلح قرار می گرفت (مثل حمله به رستوران خوان سالار در تهران توسط گروه توحیدی صف) و شعار مرگ بر آمریکا، یکی از شعارهای مردم بخصوص در سال ۱۳۵۷ شده بود.

● تسخیر سفارت؛ تیری به قلب رابطه

همین وابستگی بعد از انقلاب اسلامی هم کار دست آمریکا داد. دولت آمریکا پس از فرار شاه از ایران و پیروزی انقلاب هم دست از حمایت شاه برنداشت. با وجود این که این کشور چهارمین کشوری بود که انقلاب مردم ایران را به رسمیت شناخت، بعد از مدتی به علتی که درمان شاه ذکر شد او را به کشور خود راه داد. مردم از این اقدام آمریکا بسیار خشمگین شدند و عده ای از دانشجویان انقلابی به تلافی این کار و نیز باز پس ندادن اموال ایران و اموالی که شاه از ایران برده بود، تصمیم گرفتند سفارتخانه آمریکا در تهران را تسخیر کنند. کاری که در فضای آن روز جهان مثل بمب منفجر شد. بخصوص این که عده ای از کارمندان سفارت ۴۴۴ روز در اختیار ایرانیان بودند. بعد از حمله دانشجویان و خواندن اسناد سفارت معلوم شد دخالت آمریکا در ایران و امور داخلی آن ورای آن چیزی است که تصور شده است. این حمله باعث شد اسنادی از دخالت آمریکا در برخی درگیری های قومی و فرقه ای ایران آشکار و همچنین مذاکرات آمریکایی ها با برخی عوامل دولت موقت ایران روشن شود. اتفاقی که در کنار مخالفت دولت با اقدام دانشجویان به استعفای دولت مهدی بازرگان انجامید.

● چهار عامل گسست ایران و آمریکا بعد از انقلاب

بعد از این حادثه و فارغ از حمله طبس و پس از آن توافق سه جانبه در الجزایر (که هیچ گاه به طور کامل عملی نشد)، حمایت آمریکا از دولت عراق در جنگ تحمیلی باز هم دو ملت را از هم دور کرد. اکثر مردم ایران دست آمریکا را در خون بیش از چندصد هزار شهید این جنگ دیدند. بخصوص اواخر جنگ که رویارویی ایران و آمریکا در خلیج فارس مستقیم شد و حتی کار به جایی رسید که آمریکا هواپیمای مسافربری ایران در خلیج فارس را ساقط کرد. با این حال حوادثی چون مک فارلین یا همان ایران کنترا هم پیش آمد که نشان می داد دستی از طرف آمریکا به طرف ایران دراز شده؛ ولی ایران انقلابی آن روزها تمایلی برای گرفتن آن دست نداشته است.

جنگ که تمام شد، درگیری نظامی میان ایران و آمریکا ایجاد نشده بود، اما سایه جنگ همیشه بر سر رابطه ایران و آمریکا بود. آمریکا همیشه می گفت همه گزینه ها روی میز است و ایران با تجهیز دفاعی خود می گفت جنگ ایران و آمریکا به همه منافع آمریکا در منطقه گسترش خواهد یافت. به طور مشخص منظور از این حرف اسرائیل بود. رژیمی جعلی که اگر نگوییم تنها مانع، باید بگوییم مهم ترین مانع در مسیر رابطه مجدد ایران و آمریکا بوده و هست. ایران به صورت مکرر حمایت خود از فلسطینیان را اعلام کرده و موجودیت اسرائیل را زیرسوال برده و در مقابل، اسرائیل که حیاتش با تنش ممکن است، با لابی قوی خود آمریکا را از نزدیکی به ایران هراس داده است. آمریکا هم البته خود مقصر بزرگی است که از رژیمی حمایت می کند و منافع خود را در حیات او قرار می دهد که هیچ مبنای حقوقی را در دنیای امروز قبول ندارد و فقط به فکر خود و شهروندان(!) خویش است. در کنار اسرائیل، تمدید سالانه تحریم ها هم باعث می شد داغ نفرت ایران از آمریکا تازه شود. آمریکا از سال ۱۳۵۸ که روابط سیاسی خود با ایران را قطع کرد؛ تحریم های جدی علیه کشورمان اعمال کرد و حتی به قراردادهای وقت میان دو کشور هم احترام نگذاشت. این تحریم ها در چند سال اخیر به بهانه برنامه هسته ای و مساله حقوق بشر شدت گرفت. البته آمریکا حامی اصلی فشار بر ایران در مورد برنامه هسته ای در شورای امنیت ملل متحد هم بوده است. این را هم باید در نظر داشت که آمریکا در همه سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بودجه هایی برای حمایت از مخالفان نظام جمهوری اسلامی تصویب می کرده و به انحای مختلف در جنگ سیاسی و رسانه ای علیه ایران حضور فعال داشته است.

● راه پر پیچ و خم رابطه

مجموع اینها باعث شد برقراری رابطه و دیالوگ میان ایران و آمریکا سخت شود. از سال ۱۳۶۸ که ندای مذاکره با آمریکا از زبان یک عضو دولت سازندگی تا همین چند وقت پیش، این مساله یکی از دغدغه ها در سیاست خارجی ایران بوده است.

دولت هاشمی به گفته خود او نتوانست در این زمینه کاری از پیش ببرد. دولت محمد خاتمی هم اگرچه تنش زدایی در خارج را سیاست خود کرده بود، اما موفق نشد به این کار دست بزند و حتی اواخر دوره خاتمی وضع از آن سو بدتر هم شد و ایران در محور شرارت قرار گرفت. دولت نهم و دهم میل خاصی به مذاکره و البته مناظره با روسای جمهور آمریکا نشان دادند و حتی نامه ای از طرف آقای احمدی نژاد به رئیس جمهور وقت آمریکا، جورج بوش فرستاده شد اما پاسخی دریافت نکرد تا قفل رابطه ۳۴ سال باقی بماند. حالا در چارچوب سیاست کلی عزت، حکمت و مصلحت به عنوان چارچوب سیاست تعیینی رهبری در دیپلماسی و نیز تاکتیک نرمش قهرمانانه، ایران و آمریکا با یکدیگر گفت وگو را آغاز کردند.

گفت وگوی نیم ساعته وزرای خارجه و بعد از آن روسای جمهور مهلت کوتاهی است برای تاریخی پر از بی اعتمادی و دشمنی. برای این تاریخ پر از حادثه نباید به گفت وگو با تلفن همراه دل خوش کرد. باید واقع بینانه به مطالبات دو طرف نگاه کرد و حفظ اصول و اقتدار ملی را فراموش نکرد.

مصطفی مسجدی آرانی



همچنین مشاهده کنید