سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
امام خمینی و میراث حكمت عرفانی اسلام
●مقدمه
در سال ۱۹۶۸ پنجسال پس از اخراج آیتالله روحالله خمینی از ایران، ساواك، پلیس امنیتی شاه، به خانه او در قم یورش برد و اوراق و نوشتههای وی، از جمله شروح و تفاسیری را كه در دهه ۱۹۳۰ در باب عرفان نوشته بود، ضبط و توقیف كرد.
پانزده سال بعد، در سال ۱۹۸۳، پارهای از آثار مفقود خمینی را یكی از طلاب در همدان پیدا كرد.
او، كه نامش هرگز در گزارشهای بعدی این واقعه ذكر نمیشود، دو كتاب از فروشندهای دورهگرد خرید كه، چون نتوانسته بود در بازار شهر خریداری بیابد، به یكی از مدارس دینی آمده بود تا آنها را به مبلغ پنجاه تومان بفروشد.
یكی از این دو كتاب، چاپ سنگیای از شرح شرفالدین محمود قیصری
(متوفای ۷۵۱/۱۳۵۰) بر فصوص الحكم ابنعربی بود كه در قرن نوزدهم در مصر انتشار یافته بود; و خود این قیصری، هم متفكر عرفانی استثنایی و هم از شارحان پرآوازه مكتب ابنعربی است.
در حواشی كتاب، این طلبه ،تعلیقات دستنوشته بسیاری دید كه، بر طبق سنت دیرپای دستنویسی مسلمانان، در عین حال، هم شرحالشرحی بود بر متن اصلی فصوصالحكم و هم شرحی بر كتاب قیصری.
طلبه مذكور، با كمال تعجب، پی برد كه تعلیقات حاشیه، كه به زبان عربی نوشته شده بود، امضای سید روحالله خمینی نیز را در پای خود داشت.
او، كه آنچه را دیده بود باور نمیكرد، كتابها را به سرعت نزد آیتالله حسیننوری، امامجمعه همدان برد، و او بیدرنگ خط [امام] خمینی را در حواشی تشخیص داد.
و اما كتاب دیگر، معلوم شد كه رسالهای همراه با شرح و تفسیر است در باب كلام شیعی، كه پسر ارشد آیت الله خمینی سید مصطفی، بر آن تعلیقاتی نوشته بود.
چندین محقق مسلمان، به سرعت دستبه كار انتشار این آثار بهتازگی كشف شده گشتند.
این محققان آثار مذكور را متعلق به موضوعات و مطالب عرفانی قلمداد كردند.
ظاهرا متن شرحالشرح آیت الله خمینی، به خودی خود، به چشم گردآورنده و ویراستار به اندازه كافی با ابهت جلوه نكرد. چراكه وی تصمیم گرفت كه آن را با شرحالشرح دیگری كه آیت الله خمینی در حواشی مصباح الانس نوشته بود تكمیل كند، و این مصباح الانس شرحی است كه محمد بن حمزه فناری (متوفای ۸۳۴/۱۴۳۱)، عالم مشهور عثمانی، بر مفتاح الغیب صدرالدین قونی (متوفای ۶۷۳/۷۴-۱۲۷۳) نگاشته است.
این دو شرحالشرح كاملا باهم سازگارند و تصوری از دیدگاه عرفانی و فلسفی احتمالا بزرگترین، یا دستكم بانفوذترین، رهبر سیاسی مسلمان در قرن بیستم به ما میدهند. با توجه به جایگاه نویسنده، گردآورنده و ویراستار ،پیشنویس دستنوشتهای را كه به خوبی استنساخ شده بود برای آیت الله خمینی فرستاد تا وی تصحیح و تایید كند.
آیت الله خمینی، پس از اعمال چند تغییر جزئی مربوط به سبك نوشته، اجازه انتشار آن را داد.
گردآورندگان و ویراستاران، از چاپهای سنگی متون اصلی، آن قطعاتی را كه وی بر آنها شرح نوشته بود حفظ كردند.
با این همه، كوشش در جهت فهم استدلالهای پیچیده نویسنده، بدون رجوع به متون اصلیای كه آن استدلالها بر آنها توقف دارند، كار نسبتا دشواری است.
بنابراین، برای فهم و ارزیابی درست موضع آیت الله خمینی در قبال قیصری و فناری و كل فلسفه عرفان، متون این دو متفكر لازمند.
از همین آغاز، باید تاكید كرد كه علاقه آیت الله خمینی به فلسفه عرفانی اسلامی در مراحل اولیه دوران تحصیلش، نه چیزی بدیع است و نه امری احساسی.
با اینكه منابع مربوط در دسترسند، پیش از این، هیچ محققی به تحلیل منظم نظرات عرفانی و مابعدالطبیعی ایشان نپرداخته است.
آنچه در پی میآید كوششی است در جهت ادای حق این جنبه از میراث بنیانگذار جمهوری اسلامی كه، هرچند به اندازه دستاوردهای سیاسیاش مورد توجه واقع نشده ،درخور مداقهای جدی است.
●خاستگاه و تحصیلات
[امام]خمینی در ۲۴ سپتامبر ۱۹۰۲ در شهر خمین، كه شهری كوچك در جنوب غربی تهران است، در میان خاندانی روحانی از سلاله پیامبر(ص)، برآمد.
علوم دینی را با برادر بزرگتر خود، آیتالله مرتضی پسندیده، شروع به فراگیری نمود و از تعلیم و تربیت دینی استواری برخوردار گردید; در سنین نوزده سالگی به شهر اراك، كه در نزدیكی خمین بود، عزیمت كرد و در آنجا در حوزه درس عبدالكریم حائری (متوفای ۱۳۵۵ه ق./ ۱۹۳۷م.)، كه یكی از علمای بزرگ شیعی بود، شركت نمود.
وقتی كه حائری در سال ۱۹۲۱ به قم دعوت شد،این طلبه جوان نیز به دنبال وی رهسپار قم گردید و به زودی با میرزا محمدعلی شاهآبادی (۱۲۹۲ ۱۳۶۹ /۱۸۷۵-۱۹۵۰)، جامع معقول و منقول، آشنا شد.
این استاد، به همراه متفكر دینی تا حدی جنجالبرانگیزی همچون میرزا علیاكبر حكیم [شاگرد مرحوم حاج ملاهادی سبزواری (۱۸۷۸/۱۲۹۵)] (۱۹۲۵/۱۳۴۴) و احتمالا چندتن دیگر از علما، خط سیر مطالعات عرفانی او را مشخص نمودند; این اساتید و مشایخ ایشان، آیتالله آینده را به سنت دیرپای تعلیم و تربیت اسلام ایرانی پیوند دادند.
این سنت گرایشهای عرفانی و حكمیای را باهم تلفیق میكرد كه سابقهشان به تعالیم شخصیتهای مؤثری در تاریخ فكری شیعه، مانند میرداماد (متوفای ۱۰۴۰/۱۶۳۰) و ملاصدرا (متوفای ۱۰۵۰/۱۶۴۰) میرسد. این دو تن نیز از سلف عظام، همچون حیدر آملی (متوفای حدود ۷۸۷/۱۳۸۵)، ابنعربی و یحیی سهروردی،(كشته شده به سال ۵۸۷/۱۱۹۱) الهام گرفتهاند.
با این مقدمات، كاملا طبیعی به نظر میرسد كه كتاب الاسفار صدرا اولین اثر عرفانیای بوده است كه امام خمینی زیر نظر شاهآبادی فراگرفته است.
ملاصدرا در این اثر، سیر و سلوك معنویای را كه سالك طریق عرفان دارد تشریح كرده است. و بر وظایف عارف در قبال جماعت اهل ایمان، كه ناشی از سیر و سلوك ظاهرا فردگرایانه اوست، تاكید ورزیده است.
صدرا این سیر و سلوك معنوی را به چهار مرحله تقسیم كرده، كه از سویی، مطابق با مرتبه توفیق معنوی سالكند و، از سوی دیگر، مطابق با شان او به عنوان پیامآور الهی.
سفر اول سیر من النفس والخلق الی الحق، سفر دوم من الحق الی الحق و تردد و آمد و شد میان ذات و صفات الهی، سفر سوم من الحق الی الخلق والنفس، و سفر چهارم من الخلق الی الخلق است كه در آن، سالك موهبت جدیدی از سنخ امور معنوی و اخلاقی به جامعه خود ارزانی میدارد.
این الگو از سرنوشت انسان كه مورد توصیف ملاصدرا و مورد قبول [امام] خمینی قرار گرفت، سابقهاش به آموزههای تصوف متقدم بازمیگردد.
مثلا توصیف ملاصدرا از اسفار چهارگانه، یادآور نظرات ابنعربی در مورد انسان كامل است، از این حیث كه بر نقش انسان كامل به عنوان رهبر دینی جماعت اهل ایمان تاكید خاص دارد نقشی كه بعضی از محققان غربی خواستهاند بیاهمیت جلوهاش دهند، و در عوض، تمام توجه خود را به نقش انسان كامل در نیروی جهانی بسیار مهمی كه حلقه اتصال مبدا و معاد است، معطوف كردهاند.
متن درسی بعدی آیت الله خمینی در مورد عرفان، شرح فصوص الحكم قیصری است. این اثر همراه با شرح فصوص الحكم عبدالرزاق كاشانی (استاد قیصری) ظاهرا از معروفترین و مؤثرترین شروحی میباشد كه بر شاهكار ابنعربی نوشته شده است.
لیكن شرح قیصری آثار عمیق و دیرپایی در شكلگیری نظرات آیت الله خمینی، عموما، و آراء مابعدالطبیعی وی، خصوصا، داشته است. او در آثار عرفانی خویش از این شرح استفادههای زیادی كرده است.
بعد از مطالعه شرح قیصری، آیت الله خمینی توجه خویش را به سرچشمه و منبع اصلی سنت تفسیر عقلی و استدلالی میراث ابنعربی، كه به صورت چكیده در آثار قونوی دیده میشود، معطوف نمود. قونوی مرید و شاگرد مستقیم ابنعربی است. اولین برخورد آیت الله خمینی با تعالیم قونوی به احتمال قوی از طریق شرح فناری بر مفتاح الغیب قونوی بوده است.
فناری سالیان متمادی قاضیالقضات بورسا بوده است.
فناری ادعا كرده كه اجازه تدریس مفتاح الغیب را از پدرش دریافت نموده است. و ظاهرا پدر فناری یكی از شاگردان قونوی بوده است.
متن مفتاح الغیب همراه با شرح و تفسیر فناری، در برنامه درسی سنتی مدارس ایران بعد از فصوص الحكم ابنعربی و اسفار ملاصدرا تدریس میشده و عالیترین اثر در مابعدالطبیعه به شمار میآمده است .
تحصیلات آیت الله خمینی در قم زیر نظر شاهآبادی، حداقل شش سال (یعنی تا زمانی كه آن مدرس عرفان به تهران عزیمت نمود) به طول انجامید.
آیت الله خمینی ،به مطالعه آثار فلاسفه و عارفان مسلمان قرون وسطی ادامه داد. محتمل به نظر میرسد كه وی بعضی از ریاضتهای عملی مراحل اولیه طریقه تصوف، همچون اعراض از لذات و تمنیات دنیوی، زهدورزی و قناعت، دقت و وسواس در تشخیص حلال و حرام، را به كار میبسته است.
●تذكرهنویسان در شرح اوصاف و احوال
آیت الله خمینی بدین نكته اشاره دارند كه سادهزیستی و ریاضتكشی وی، كه در زمان تحصیل او در قم كسب شده بود، همچنان تا روزگاری كه به زعامت و رهبری ایران رسید ادامه داشت و هیچگونه تغییری نیافت.
مراحل ارتقا و رشد معنوی و فكری آیت الله خمینی، همچنین كتابهای درسی او عمیقا سنتی است. وی از راه و روش بسیاری از متفكران دینی سلف خود متابعت میكرد.
این راه و روشها در كتابهای تراجم و شرححال علمای قرون وسطی ذكر شده است.
از آموختن رسمی و مرسوم فقه و كلام شروع نموده، آنگاه به ریاضت و تهذیب میپرداختند و این تهذیب و ریاضت معمولا سالك طریق را به سنورانیتزی الهی و شهود بیواسطه حقایق جهان و حضرت حق رهنمون میگشت.
مشابه این تكامل و ترقی معنوی و فكری احتمالا از زندگینامه خودنوشت متكلم بزرگ اهلتسنن، محمد غزالی (متوفای ۵۰۵/۱۱۱۱) و همچنین از شرح احوال حیدر آملی و ملاصدرا، دو نماینده عمده طریقت عرفانی شیعه، استنباط میگردد.
●آثار و تاثیرپذیریها
نتیجه مطالعات فلسفی و ریاضتهای معنوی آیت الله خمینی در قم، به صورت اختصاری و موجز در كتاب شرح دعاء السحر به سال ۱۹۲۸ و همچنین در اولین رساله مستقل عرفانی او مصباح الهدایهٔ الی الخلافهٔ والولایهٔ كه یك سال بعد از كتاب پیشین نوشته شده، بیان شده است.
كتاب مصباحالهدایهٔ حاوی شرحی نسبتا منسجم از نظرات خمینی در مورد فلسفه و عرفان اسلامی است كه نیازمند بررسی دقیقتری است.
با مروری گذرا به نقلقولهایی كه وی در كتابش ذكر كرده است، میتوان دریافت كه وی وامدار منظومه فكری ابنعربی است.
آیت الله خمینی بیشتر شیفته تفاسیر و شروح عقلی و استدلالی تعالیم ابنعربی كه به ابتكار قونوی صورت گرفته، میباشد. این شروح از قرن چهاردهم به این طرف، مورد تایید متفكران شیعی دارای نظریات عرفانی قرار گرفته است.
آیت الله خمینی سوای مشایخ و اساتید مستقیم خود، یعنی شاهآبادی و سعید قمی، كه هر دوی ایشان از پیروان سنت وجودی واحدی میباشند، تمایل خاصی نسبتبه فصوص الحكم و الفتوحات المكیهٔ ابنعربی، مفتاح الغیب قونوی، شرح فصوص الحكم قیصری و شرح قصیدهٔ ابنالفارض از كاشانی و اصطلاحات الصوفیه ابراز میدارد.
وی همچنین مكرر، به الاسفار الاربعه ملاصدرا ارجاع میدهد. حتی بدون این نقلقولهای علنی، اتكای آیت الله خمینی به این متفكران را میتوان از ویژگیهای سبكشناختی و اصطلاحات متن مصباحالهدایهٔ كه ویژگیها و اصطلاحاتی خاص مكتوبات مكتب ابنعربی است، استنتاج كرد.
در عین حال،آیت الله خمینی به مناسبتهایی، اسامی بعضی از متصوفان را كه خارج از نتشیخ اكبر (محییالدین) میباشند نیز ذكر كرده است. مثلا سوای سهروردی مقتول، كه به صورتی گذرا و بدون ارجاع به هیچ یك از آثارش مورد نقلقول واقع میشود، آیت الله خمینی دو شعر عرفانی، یكی از [خواجه] عبدالله انصاری (متوفای ۴۸۱/۱۰۸۹) صوفی حنبلی مشهور هرات و دیگری از [ملای] رومی نقل میكند. ابیات مزبور به زبان فارسی نقلقول شده است.
این روش را آیت الله خمینی در آثار بعدی عرفانیاش نیز به كار گرفته است. وی ظاهرا برای زبان فارسی در انتقال ظرایف و دقایق تجارب عرفانی مزیت و رجحان قائل است; حال آنكه نظرپردازیهای مابعدالطبیعی و بیانات علمی او همواره در قالب اصطلاحات و تعابیر كلامی و عرفانی عربی بیان شده است و این روشی است كه در میان نسلهای زیادی از اسلاف و پیشینیان وی از مقبولیتبرخوردار بوده است.
جالب است بدانیم كه عنوان اولین رساله عرفانی آیت الله خمینی مطابق استبا عنوان كتاب راهنمای مشهور صوفیه كه توسط عزالدین محمود كاشانی (متوفای ۷۳۵ / ۳۵-۱۳۳۴) نگاشته شده و اقتباسی است از عوارف المعارف كه به زبان عربی، توسط شهابالدین عمر السهروردی (متوفای ۱۲۳۴/۶۳۲) یك قرن پیشتر از زمان كاشانی تالیف شده است.
البته این تشابه عناوین میتواند از باب توارد باشد; چراكه جنبههای عملی و اخلاقی تصوف كه برای مصباح كاشانی اهمیت محوری دارند، كاملا با علایق مابعدالطبیعیای كه مطالب مصباح آیت الله خمینی از آنها حكایت میكنند، فرق دارند.
به فهرستبزرگانی كه در مصباح الهدایه از آنها نقلقول شده است، باید احادیث و روایاتی از امامان شیعه، و عمدتا علی[ع] و حسین بن علی[ع] را نیز اضافه كرد; و نیز روایات و احادیثی را كه از طریق راویان معتبر و موثقی همچون كلینی (متوفای ۳۲۹/ ۴۱-۹۴۰) و ابنبابویه صدوق (متوفای ۳۸۱/ ۹۲-۹۹۱) نقل شده است.
مولف : الكساندر كنیش مترجم: محمد امجد
پینوشت:
۱. مقدمه این مقاله توسط استاد مصطفی ملكیان ترجمه گردیده و ترجمه جناب آقای امجد نیز به دقت توسط ایشان با متن اصلی مقابله گردید. بدین وسیله از استاد ملكیان نهایتسپاسگزاری را داریم. نقدونظر
شایان ذكر است كه مقاله، حاوی پینوشتهای مفصل نویسنده نیز هست كه تعدادشان به ۸۳ مورد میرسد; ولی به دلیل كمبود جا حذف شدهاند. این پینوشتها در بایگانی فصلنامه موجود است.
مرجع: مجله «نقد ونظر» - شماره ۲۲و ۲۱
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست