دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

كالبد شكافی


از جمله مسائل مورد نیاز مراكز علوم تجربی, كالبد شكافی بدن انسان است كه انجام آن در دانشگاههای پزشكی كشورهایی كه به آموزش پزشكی می پردازند, صورت می گیرد

از جمله مسائل مورد نیاز مراكز علوم تجربی, كالبد شكافی بدن انسان است كه انجام آن در دانشگاههای پزشكی كشورهایی كه به آموزش پزشكی می پردازند, صورت می گیرد. در این امر كه كالبد شكافی به طور مطلق, خواه روی بدن مسلمان و خواه روی بدون كافر, حرام باشد و یا اینكه حرمت آن اختصاص به بدن مسلمان, به طور مطلق دارد و یا این كه حرام بودن تنها در صورتی است كه از روی ضرورتی نباشد, اما در صورت وجود ضرورت و انگیزه های عقلایی حرمتی نیست, وجوهی است كه مورد بحث قرار می گیرد.

[دلیل تحریم مطلق]

دلیلی كه ممكن است برای حرام كالبد شكافی, به طور مطلق , یعنی خواه بر بدن كافر انجام شود و خواه بر بدن مسلمان, آورده شود, روایات نهی كننده از قطعه قطعه كردن است, مانند روایتی كه از رسول خدا, صلی الله علیه و آله, در نهج البلاغه آمده است:

((فانی سمعت رسول الله(ص) یقول: ایاكم و المثله ولو بالكلب العقور))(۱)

امیرالمومنین, علیه السلام, به دو فرزندش سفارش كرد كه قاتلش را مثله نكنند به دلیل این كه از رسول خدا, صلی الله علیه و آله, شنیدم كه می فرمود: از قطعه قطعه كردن بدن بپرهیزید حتی نسبت به سگ هار.

و مانند روایاتی كه در باب جهاد در ارتباط با نهی از قطعه قطعه كردن كشتگان كفار و مشركان آمده است.(۲)

وقتی كه حرام بودن قطعه قطعه كردن حتی نسبت به كافر ثابت گردید, حرام بودن كالبد شكافی بدن انسان به طور مطلق ثابت می گردد, چرا كه كالبد شكافی از مصادیق مثله كردن است.

اشكال این دلیل, بر اهل دقت پوشیده نیست, چرا كه مثله كردن, تنها با شكافتن و پاره كردن پیكر حاصل نمی شود, بلكه تكه و پاره كردن بدن برای درس عبرت دادن را مثله كردن گویند. و آنچه در بعضی از روایات آمده است از این كه ((تراشیدن ریش نوعی مثله كردن است)) به گفته ما نظر دارد, زیرا صاحبان قدرت و هیبت در زمانهای پیشین, وقتی بر كسی كه در قلمرو قدرتشان بود خشمگین می شدند, بسا دستور می دادند كه ریش او را بتراشند, تا از او انتقام گرفته و درس عبرتی به او بدهند, چون ریش داشتن نزد ایشان از نشانه های بزرگی و جوانمردی و مرادنگی محسوب می شد و تراشیدن ریش را به منظور نقص وارد كردن بر بزرگی و جوانمردی فرد انجام می دادند. بنا بر این, روایات بالا از محل بحث, خارج هستند.

[دلیل حرام بودن كالبد شكافی روی بدن مسلمان به طور مطلق]

برای استدلال بر حرام بودن كالبد شكافی روی بدن مسلمان به طور مطلق, ممكن است به روایاتی كه در باب دیات از ایجاد جنایت بر مرده مسلمان نهی كرده و احترام مرده مسلمان را همانند احترام در حال حیات شمرده, تمسك شود. مانند مرسله محمد بن سنان از كسی كه از امام صادق(ع) نقل كرده است:

((قلت: رجل قطع راءس میت, فقال: حرمه المیت كحرمه الحی))(۳)

گفتم: كسی سر مرده ای را قطع كرد, سپس امام(ع) فرمود:احترام مرده همانند احترام زنده است.

و مانند روایت جمیل از چند نفر شیعه از امام صادق(ع):

((قطع راءس المیت اءشد من قطع راءس الحی))(۴)

امام(ع) فرمود: بریدن سر مرده شدیدتر است[ از نظر گناه] از بریدن سر شخص زنده.

وجه شدیدتر بودن قطع سر مرده ممكن است از آن روی باشد كه بیان كننده پستی انجام دهنده آن است; چرا كه انسانهای بزرگوار از آلوده شدن به چنین عمل زشتی پرهیز دارند. و مانند روایت ابن ابی عمیر و صفوان كه در آن امام صادق(ع) فرمود:

((اءبی الله اءن یظن بالمومن الا خیرا و كسرك عظامه حیا و میتا سواء))(۵)

خداوند روا نمی دارد كه نسبت به مومن گمانی جز گمان خیر برده شود و شكستن استخوانش چه در حال زنده بودن و چه پس از مرگ یكسان است.

و در روایات دیگری از مسمع نقل كرده كه گفت:

((ساءلت اءباعبدالله(ع) عن رجل كسر عظم میت, قال: حرمته میتا اءعظم من حرمته و هو حی))(۶)

از امام صادق(ع) درباره مردی كه استخوان مرده ای را شكست, پرسیدم, امام(ع) فرمود: احترام شخص پس از مرگ, بیشتر از احترام وی در حال حیات است.

و مانند این روایات كه دلالت بر احترام مردگان می كند.

این روایات, چنانكه می بینید, با توجه به مناسبت حكم و موضوع بر احترام مرده مسلمان دلالت دارد; بنا بر این, تكه و پاره كردن میت غیر مسلمان, بدون منظور انتقام گیری و درس عبرت دادن جایز است. اما چنانكه از مفاد روایات یاد شده بر میآید, كالبد شكافی روی مرده مسلمان جایز نیست.

مطلبی كه باقی مانده این است كه: اگر فرض شود كالبد شكافی بدن مسلمان, پیامدهای سودمندی را, مانند حفظ زندگی مسلمانانی كه زنده اند, به دنبال دارد, در این صورت در باب تزاحم داخل می شود; چرا كه واجب بودن احترام مومن با واجب بودن حفظ زندگی مسلمانان و سلامت آنان مزاحمت دارد, پس لازم است آن عملی كه نزد شارع مهم تر است بدان اقدام شود. اگر آنچه در نزد شارع مهم تر است روشن شود, باید انجام گیرد و اگر احراز نشود, در صورتی كه احتمال اهمیت در طرف حفظ زندگی مسلمان باشد, در این جا هم ظاهر این است كه كالبد شكافی مرده مسلمان جایز باشد, نظیر جایز بودن انجام كاری كه احتمال نجات پیامبر یا وصیی در آن باشد. بلكه حتی ممكن است گفته شود: كالبد شكافی بدن مسلمان, در صورت اقتضای ضرورت از مصادیق اهانت به مسلمان و خلاف احترام او نیست, زیرا اهانت, بیشتر از عناوینی است كه با قصد و اراده انجام می گیرد.

و ممكن است ادعا شود كه روایات یاد شده از محل بحث خارج هستند; چرا كه این روایات, مربوط به مواردی است كه بریدن پیكر مسلمان برای درس عبرت دادن باشد, در حالی كه مجرد قطع كردن بدن, سبب اهانت نمی شود; مانند این كه عضوی از پیكر مسلمان زنده برای از بین بردن میكروب سل, یا سرطان قطع شود.

بدیهی است كه این عمل, نه تنها اهانت به مسلمان نیست, بلكه كمك به او در ادامه حیات و سلامتی است. بنا بر این, می توان گفت: كالبد شكافی, در صورتی كه هدف از آن كشف منشاء جرم و علت مرگ مسلمان باشد, كه آیا شخص به خودی خود مرده و یا او را خفه كرده اند و بدین طریق سبب نجات متهمان به قتل او شود, جایز است. همچنین اگر كالبد شكافی, برای هدفهای لازم دیگری انجام پذیرد, باز هم جایز خواهد بود.

پی نوشت :

۱ـ ((وسائل الشیعه)), شیخ حر عاملی, ج۹۶/۱۹, چاپ اسلامیه, تهران.

۲ـ ((همان مدرك)), ج۴۳/۱۱ـ۴۵.

۳ـ ((همان مدرك)), ج۲۴۹/۱۹.

۴ـ ((همان مدرك)), ج۲۴۹/۱۹.

۵ـ ((همان مدرك)), ج۲۵۱/۱۹.

۶ـ ((همان مدرك)), ج۲۵۱/۱۹.