دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

نمایش چهره شکسپیر در سه ساعت


نمایش چهره شکسپیر در سه ساعت

گفت وگو با «لورلا سرنی» و «دوچو بارلوکی» کارگردان های نمایش «توفان» از ایتالیا

«دالما بی‌وا» نام یک کمپانی تئاتر‌، در شهر فلورانس‌ کشور ایتالیاست‌. امسال‌، ‌این گروه با نمایش توفان اثر شکسپیر‌؛ در جشنواره تئاتر فجر حضور پیدا کرد‌. ‌این نمایش که به شیوه اینتراکتیو یا همان بداهه‌سازی اجرا می‌شود‌؛ توسط دو کارگردان «لورلا سرنی» و «دوچو بارلوکی» به روی صحنه می‌رود. این دو با روش و شیوه‌ خود خوانش متفاوتی از این اثر شکسپیر کرده‌اند و برای دو اجرایی که در ایران داشتند نیز به شیوه متفاوتی از اجرا رسیده بودند‌. سرنی فارغ‌التحصیل تئاتر با روش «مِتُداکتینگ» است و کارگردان هنری این اثر محسوب می‌شود‌. بارلوکی نیز از شاگردان «گروتوفسکی» بوده است‌. او طراح و سازنده ماسک نیز هست‌. این کمپانی‌، مدرسه‌ای نیز دارد که تحت عنوان مدرسه تئاتر «دالمابی‌وا» در فلورانس‌، به آموزش علاقه‌مندان این رشته هنری می‌پردازد‌. نمایش توفان با سیزده بازیگر به روی صحنه می‌رود و بازیگران آن ترکیبی از بازیگران مشهور و تعدادی از بازیگران جوان تئاتر هستند‌.

‌ در ترجمه‌های ایرانی آثار شکسپیر، ‌نمایشنامه توفان به عنوان یک کمدی معرفی شده است‌. آیا شما معتقدید اجرای شما از این نمایشنامه‌؛ کمدی است‌؟

بارلوکی‌: ‌باید ببینیم تعریف‌مان از کمدی چیست‌؟ ‌‌این نمایش شبیه یک افسانه است و در آن شخصیت‌های خوب و بد‌، طنز و خنده و حس تراژیک‌؛ و در واقع بسیاری از حس‌های زندگی در آن وجود دارد‌. ‌

سرنی‌: ‌شکسپیر در اوایل قرن هفدهم‌، سه نمایشنامه به نام‌های «زمستان»، «توفان» و «سیمبلین» را نوشته است‌. شکسپیرشناسان از این سه به عنوان نوعی از درام تحت عنوان کمدی ‌- ‌تراژدی نام برده‌اند‌.

‌ گویا شما قسمت‌های کمدی نمایش را با الهام از تنظیم نمایشنامه توسط اشخاصی به نام‌های «ادواردو دِ فیلیپو» و «سالواتوره کوازی مودو» به روی صحنه آورده‌اید‌. درباره آنها و شیوه‌‌شان توضیح می‌دهید‌؟

سرنی‌: بله ما روی روش‌های «مودو» برای اجرای نمایش تست کردیم ولی کار ما بیشتر روی لهجه ناپلی برای ادای دِین به «ادواردو دِ فیلیپو» بود‌ و ما قسمت کوچکی از نمایش را به آن لهجه اجرا کردیم‌. چون این شخص کل نمایشنامه را به این لهجه برگردانده بود‌، ‌ولی هیچ‌گاه نتوانست آن را روی صحنه ببرد‌.

‌ لهجه ناپلی چه خصوصیتی دارد که باعث شده قسمتی از نمایش‌تان را به آن اختصاص بدهید‌؟

بارلوکی‌: «کمدیا دل آرته» نوعی از نمایش مردمی است که خواستگاه آن از ناپل ایتالیاست و به لهجه ناپلی اجرا می‌شود‌. البته من آن را زبان می‌دانم و نه لهجه‌.

‌در تئاتر سنتی ایتالیا‌، ‌کمدیا دل آرته‌، ‌تئاتر ماسک است‌. ماسک برای کمپانی تئاتر ما یک معرفی‌نامه است‌، ‌بنابراین ما قسمتی از کارمان را به این زبان و شیوه اجرا کردیم‌‌. ‌باید بگویم که درست است که ما از ماسک‌های مختص اجرای کمدیا دل آرته استفاده کرده‌ایم ولی یک‌سری از این ماسک‌ها مدرن هستند چون ماسک تئاتر نیست بلکه در فضای تئاتری کاربرد دارد‌. در این شیوه هر ماسکی یک کاراکتر را نشان می‌دهد‌. و هرکدام سمبل یک حیوان خانگی هستند‌. بازیگران این نوع نمایش همیشه یک شخصیت را بازی می‌کردند‌. مثل کاراکتر آرلکینو و کسی که این نقش را بازی می‌کرده بیش از ۸۰ سال سن دارد و ۶۰ سال فقط با همین نقش روی صحنه رفته است‌. ‌

سرنی‌: ‌برای من به عنوان یک زن بسیار مهم بود که در نمایش ما چنین کاری انجام بشود‌. ‌چون کمدیا دل آرته اولین تئاتر حرفه‌ای در فضای غربی بوده است و نوعی از نمایش بود که زنان در آن شروع به بازی کردند و تا قبل از آن مردان نقش زنان را روی صحنه بازی می‌کردند‌. بنابراین ما در کارمان دو زن بازیگر که ماسک بر صورت دارند‌، ‌گذاشتیم‌.

‌ نقش «کارلو گولدونی» را در کمدیا دل آرته چگونه می‌بینید‌؟

سرنی‌: تا قبل از گولدونی نمایشنامه‌های این ژانر به صورت نسخه بودند و نمایشنامه مکتوبی که یکجا نوشته‌ شده باشند‌، ‌نبود‌. هر کسی روش خود را برای اجرای این نسخه‌ها داشت‌. ‌او این نسخه‌ها را جمع و به صورت یکجا مکتوب کرد‌.

بارلوکی‌: من معتقدم گولدونی با کد‌گذاری برای نمایش‌های کمدیا دل آرته به نوعی روح خود را در این شیوه گذاشته و به آن مهر پایان زده است‌. چون در آن قاعده و قانون گذاشته و همه چیز را تعریف کرده است و دیگر نمی‌توان در این شیوه خلاقیت و نوآوری خاصی به خرج داد‌.

سرنی‌: در عقیده بارلوکی کمی خشونت وجود دارد و خلاقیت در این ژانر از نمایش تمام نشده است‌. اما با کمتر شدن نوآوری در آن موافقم‌. و باید بگویم کمدیا دل‌آرته یکی از روش‌های ما برای تئاتر کار کردن است و همه آن نیست‌.

در صحنه اول نمایش شما اتفاق توفان را با حضور «آریل» و یک کشتی چوبی به خوبی تصویر کرده‌اید به شکلی که تماشاگر متوجه جادو و اینکه آریل انسان نیست می‌شود‌. ‌اما در ادامه دیگر از این کدها به ما داده نمی‌شود...

بارلوکی‌: برای اجرا در ایران نمایش تغییرات زیادی کرده است‌. رابطه‌ «پروسپرو» و آریل به عنوان یک روح‌، بسیار متفاوت است و شاید بتوان اتفاقات دیگری را دید که تماشاگر به فضای عجیب نمایش بیشتر نزدیک شود و آن را لمس کند‌. ما با لباس‌ها و اجرای جدید به تحلیل دیگری از رابطه این دو رسیدیم‌. ما پروسپرو را یک کارگردان با حرکتی کم تصویر کردیم که بقیه شخصیت‌ها را وادار به یک بازی می‌کند و آریل در اینجا کارگری است که جادو می‌کند و در خدمت پروسپرو است‌ و اگر کاراکترها را به عنوان عروسک در نظر بگیریم او عروسک‌گردان نیز هست. ما تمام برخوردهای بین بازیگران را حذف کردیم و با این کار کمی از حسی که در تماشاگر ایجاد می‌شود‌، گرفته شده است و یکی از آنها بودن نمایش در فضایی ماوراء‌الطبیعه و جادویی است‌.

‌ دو نفری که در نمایش شما ماسک دارند‌. اینها ماسک‌های اورجینال هستند یا مدرن؟

بارلوکی‌: اینها ماسک‌های خدمتکاران در نمایش کمدیا دل آرته هستند که به فضایی که ما در کارمان برای روح‌هایی ساخته‌ایم‌، بسیار نزدیک است‌. توفان نمایشی است که درباره جا‌به‌جایی قدرت است‌. در قدیم شخصیت‌های صاحب قدرت از ماسک خوششان نمی‌آمد چون نمایش‌های حاوی ماسک آنها را دست می‌انداخت و مسخره می‌کرد‌. وجود ماسک‌ برای این کار بسیار مناسب است و کاربرد خوبی دارد‌.

نمادها و سمبل‌هایی که در طراحی صحنه توفان به‌کار گرفته شده‌اند‌، چگونه فضای نمایش شما را معنی می‌کنند‌؟

سرنی‌: همه این نمادها را تقدیر به سمت جزیره آورده است‌. برای مثال تاس نمادی از شانس است و چرخش زندگی بر اساس قسمت و بازی نیز هست‌. پروسپرو با اتفاقی به این جزیره می‌آید و در جزیره خالی از سکنه‌، ‌وسایلی برای زندگی می‌سازد‌. برای کتاب‌های روی صحنه ما از فیلمی که «گرین وی‌« بر اساس نمایشنامه توفان با نام «کتاب‌های پروسپرو‌« ساخته است‌، الهام گرفته‌ایم‌. پروسپرو در این جزیره خود‌سازی کرده و به دانایی رسیده است‌. این آخرین نمایشنامه شکسپیر است و به عقیده عده‌ای از شکسپیرشناسان پروسپرو به نوعی خود او در زمان نوشتن این نمایشنامه است‌. کل نمایش در سه ساعت متوالی اتفاق می‌افتد و این زمانی بوده که تئاترهای شکسپیر اجرا می‌شده است. به نظر می‌رسد او می‌خواسته با موازی کردن زمان اتفاق و زمان اجرای نمایش به نوع جدیدی از نمایشنامه و اجرا دست پیدا کند‌. اگر دقت کنید پرده‌ای که در پشت صحنه آویزان است جدا‌کننده دنیای واقعی و رویا برای نمایش ما بود‌.

‌ پس در تحلیل نمایشنامه برای طراحی آن بیشتر به فضای ماورایی آن توجه کرده‌اید.

بارلوکی‌: ببینید این نمایشنامه در دوره‌ای نوشته شده که انگلستان شروع به استعمار کشورها می‌کند و کریستف کلمب کشورهای آمریکای‌جنوبی را کشف می‌کند و آنها مستعمره اسپانیا می‌شوند‌. می‌شود گفت که شباهتی بین این متن و واقعیت است‌. برای مثال «کالیبان» که از او به عنوان یک بچه وحشی و جادوگر نام برده می‌شود‌، ‌چنین حس بدی ایجاد نمی‌کند‌. مثل رفتاری که در آن زمان با غریبه‌هایی چون سرخپوست‌ها و افرادی که از کشورهای دیگر آمده بودند‌‌، می‌شد و آنها را بی‌فرهنگ می‌دانستند‌. اما شاید آنها بی‌گناه باشند‌.

سرنی‌: در بعضی تحلیل‌ها کالیبان قسمت سیاه شخصیت پرسپرو و آریل قسمت پاک و سفید آن است‌.

بارلوکی‌: شکسپیر از این دست بازی‌ها در نمایشنامه‌های دیگرش نیز دارد‌. ‌در رویای شب نیمه تابستان‌، دو شخصیت هستند که هر کدام آن دیگری را کامل می‌کند‌. در واقع درون آن دیگری را نشان می‌دهند‌. شکسپیر همیشه به تاثیر ماورا‌ و دنیای معنوی و تاثیر آن که باعث اتفاق درونی برای رشد انسان می‌شود‌؛ توجه داشته است‌. او می‌گوید کار تئاتر انسان را به فرد دیگری تبدیل می‌کند چون باید روح دیگری از دنیای دیگری را در کار وارد کنی. او در توفان می‌گوید‌: عناصر سازنده انسان از رویاست‌.

‌ چرا از موسیقی امروزی و آشنا برای کاری که فضای جادویی و متفاوتی دارد استفاده کرده‌اید‌؟

سرنی‌: کار ما برگرفته از نمایش توفان شکسپیر است‌ و ما قصد روایت جدیدی از آن را داشتیم‌؛ ‌روایتی که کلاسیک نباشد. بنابراین برای ایجاد حس‌های نو و متفاوت از موسیقی جدید و شناخته شده استفاده کردیم‌.

بارلوکی‌: روایت جدید از یک کار به نظر من نگه داشتن حس درونی کار و امروزی کردن ظاهر آن است و این تنها راه زنده نگه داشتن کارهای قدیمی و کلاسیک‌هاست‌.

‌مریم رجایی

عکس: مهدی حسنی، شرق