سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
فیض احمد فیض شاعری در همسایگی ما
فیض احمد فیض شاعر پاکستانی، مشهورترین شاعر نوگرای اردو بهشمار میآید. او پیش از جدایی هند و پاکستان در سیالکوی پنجاب به دنیا آمد و پس از جدایی تصمیم گرفت در پاکستان زندگی کند و سرانجام در لاهور درگذشت. وی عضو انجمن نویسندگان مترقی و چپ بود که در سال ۱۹۶۲ ازسوی اتحاد شوروی جایزه صلح لنین گرفت.
در دهه ۱۹۳۰، فیض احمد فیض با زنی انگلیسی بهنام «آلیس فیض» ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. گفته میشود آلیس در زندگی و شعر فیض تأثیر زیادی داشت.
طبق سنت رایج در شبهقاره هند، فیض را در کودکی نزد مولوی محمد ابراهیم سالکوتی به مسجد فرستادند تا علوم مذهبی بیاموزد، اما بعد برای تحصیلات دانشگاهی به «کالج مورلای» رفت و از آنجا فارغالتحصیل شد.
از میان معلمانی که بیشتر از همه بر او تأثیر داشتند میتوان از شمس العلما، سیدمیرحسن، دکتر محمد اقبال، فیلسوف، شاعر و سیاستمدار جنوب آسیا و پروفسور یوسف سلیم (اردو) نام برد. او از دانشگاه دولتی لاهور فوقلیسانس ادبیات انگلیسی و از کالج اورینتال لاهور هم فوقلیسانس عربی گرفت.
فیض در سال ۱۹۳۶ در شعبه انجمن تاریخی پاساندموسنانین هند در پنجاب مشغول به کار شد. در عین حال عضو و مدیرکل این شعبه و سردبیر ماهنامه «ادب لطیف» هم بود. در سال ۱۹۳۵ مربی زبان انگلیسی کالج آمری تار و بعد هم کالج بازرگانی پایلی در لاهور شد. در سال ۱۹۴۴ به درجه سرتیپی رسید و در سال ۱۹۴۷ از ارتش استعفا داد و به لاهور بازگشت. در سال ۱۹۵۹ به سمت وزیر شورای هنری پاکستان منصوب شد و تا سال ۱۹۶۲ در آن سمت خدمت کرد. در سال ۱۹۶۴ پس از بازگشت از لندن ساکن کراچی و رئیس کالج عبدل هارون شد.
از سال ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۸، سردبیر ماهنامه ادبی لطیف، پاکستان تایمز، نشریه هفتگی لاایل ـ اوـ نی هار و روزنامه اردو زبان «امروز» بود.
در جنگ ۱۹۶۵ هند و پاکستان بهطور افتخاری در واحد اطلاعات کار میکرد و هنگام تبعید در مسکو، لندن و بیروت سردبیر روزنامه لوتوس بود. فیض هنگام جنگ پاکستان و بنگلادش اشعاری سرود و مخالفت خود را با آن جنگ و خونریزی نشان داد. وی زمانی که سردبیر نشریه پاکستان تایمز، روزنامه مهم دهه ۱۹۵۰ بود برای حزب کمونیست هم مقاله مینوشت. در عین حال او از افرادی بود که از کودتای نظامی سرتیپ اکبرخان حمایت میکرد. سرتیپ اکبرخان به او قول داده بود که در صورت موفقیت کودتای نظامی علیه لیاقت علیخان، حزب کمونیست قانونی شده و میتواند مانند دیگر احزاب در انتخابات شرکت کند، اما پس از شکست کودتا، فیض به جرم شرکت در کودتا و عضویت در حزب کمونیست پاکستان زندانی شد. در بازجویی از او پرسیدند آیا کمونیست هستی؟ او با بیتفاوتی گفت ملاحظه بفرمایید کمونیست کسی است که کارت عضویت آن حزب را داشته باشد و ازسوی دیگر این حزب هم در پاکستان ممنوع است، پس چطور میتوانم کمونیست باشم؟
فیض در سال ۱۹۵۱ به جرم شرکت در کودتایی ناموفق که معروف به توطئه راولپندی بود به چهار سال زندان محکوم شد. زندان تجربیات گرانبهایی در مورد سختیهای زندگی به او داد و انگیزه لازم را برای اندیشه و سرودن شعر در اختیار او گذاشت.
مهمترین آثار او در دوران زندان عبارتند از: ۱ـ نقش فریاد (۱۹۴۱)، ۲ـ دست صبا (۱۹۵۳)،۳ـ زنداننامه (۱۹۵۶)، ۴ـ میزان (مجموعهای از مقالههای ادبی که در سال ۱۹۵۶ سروده) ۵ـ سارـ ا ـ وادی ـ سیتا (۱۹۷۱)، ۶ـ شمع سحر باران (۱۹۷۹)، ۷ـ مری دیل، مری مسافر (۱۹۸۱)، ۸ـ نسخههای وفا و ۹ـ فرهنگ پاکستان (اردو و انگلیسی)
به غیر از فیض، شخصیتهای مهم دیگری که جایزه صلح لنین ـ که معادل صلح نوبل است ـ را دریافت کردند عبارتند از پابلوا نرودا، نلسون ماندلا، برتولت برشت، فیدل کاسترو و لینوس پائولینگ برنده جایزه نوبل.
اما جایزه واقعی یک شاعر، تشویق و حمایت دوستداران اوست که فیض در بیشتر ایام زندگی از آن برخوردار بود. براساس فهرستی که او در سال ۱۹۷۷ برای کتابخانه کنگره امریکا فرستاد تا آن زمان ۱۵۲ اثر منتشر کرده و پیش از مرگش در سال ۱۹۸۴ نامزد دریافت جایزه نوبل هم شد. شاعران انقلابی چون تاگوکی از کنیا و درویش از فلسطین، محصول دوران فئودالی و مستعمراتی بودند، اما فیض چه در دوران استعمار و چه پس از آن زندانی شد. او خود را بسیار متعهد به مردم محروم میدانست، اما همیشه به ادبیات تاریخی و غنی اردو وفادار بود. اشعار عاشقانه او هم مانند اشعار سیاسی وی جذاب و دوستداشتنی هستند و به همین دلیل او را پیشتاز و مسئول شعر معاصر اردو میدانند. برای اینکه با شعرهای عاشقانه و سیاسی او آشنا شده و بدانیم که فیض چه برداشتی از مرگ و تنهایی دارد چند نمونه از اشعار او را مرور میکنیم:
تنهایی
مانند یک دوست قدیمی و خوب
به خانه من میآید
و بعد با هم
منتظر ماه مینشینیم
تا صورت تو را
که در هر سایه
چون ماه میدرخشد ببینیم
□□□
دیشب
دیشب
زمانی که بهار
به آرامی
به سراغ طبیعت وحشی میآید
زمانیکه
صدای پای نسیم
در بیابان طنین میافکند
و آرامش آن
به آرامی
از غصه ما میکاهد
و بعد
خاطره گمشده تو
به سراغم میآید
□□□
امشب
امشب دیگر،
ساز غمگین را
ننواز
روزها از درد
میسوزند و
خاکستر میشوند
فردا را که دیده؟
فردا در مرز
از نفس افتاده
اصلاً چه کسی میداند
که سحر دیگری هم
خواهد آمد
زندگی چیزی نیست
و فقط امشب مهم است
تنها امشب میتوانیم
حرف بزن
چون حقیقت
هنوز زنده است
از آنجا که باید بگویی
حرف بزن
□□□
غزل
اگر قلم و جوهر من را بگیرند هم
شکایت نمیکنم
چون انگشتم را
به خون قلبم
آغشته کردهام
حتی اگر
با هر حلقه از زنجیر پای من
زبان مرا بدوزند
اما زبانم
همچنان سخن خواهد گفت
□□□
همنشین من
دیوار تا سقف
سیاه شده
جادهها خالی
و همه مسافران رفتهاند
شب که میشود
باز تنهایی
به سراغم میآید
احساس میکنم
که مهمان من آمده
حنا
برگ نخلی را رنگین میکند
و خون
برگ دیگر را
چشمی پر از زهر است و
چشم دیگر پر از دارو
هیچکس
سری به قلب من نمیزند
و تنهایی
گل درد را
آبیاری نمیکند
چه کسی آنجا میتواند
زخم آن را با رنگ پر کند؟
احساس میکنم که مهمان من
از راه رسیده
اما به میل خود آمده
او دوست قدیمی من است
و مرگ نام دارد
دوستِ هنگامِ نیاز
اما
دشمن هم هست، قاتل است
اما
عزیز دل من هم هست.
برگردان: منوچهر بصیر
منبع: اینترنت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست