دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

سدسازی و هویت‌های سرگردان



      سدسازی و هویت‌های سرگردان
یوسف سرافراز

سدسازی در تعریف امروزین‌اش از سال 1950 در ایران شروع شد و در چشم‌انداز پیش‌روی آن احداث 588 سد بزرگ و کوچک برنامه‌ریزی شده است (ویکی پدیا). کارکردها و پیامدهای سدسازی بارها مورد بحث و نقادی قرار گرفته‌اند. در چند سال گذشته، رویکرد عمده در نقد سدسازی مباحث مرتبط با حوزه‌ی محیط زیست بوده و چالش‌های زیست‌محیطی چند سال اخیر که گریبانگیر اقلیم ایران بوده این نقدها و نقادی‌ها را شدت بخشیده است. با این حال، سدسازی و پیامدهای آن وجوه متنوعی دارند که پرداختن به آن‌ها چشم‌اندازهای جدیدی را در مطالعه‌ی پیامدهای سدسازی می‌گشاید؛ چشم‌اندازهایی که نه تنها به ابعاد فنی و زیست‌محیطی خلاصه نمی‌شوند، بلکه حوزه‌های کمتر پرداخته‌شده‌ای چون روابط انسانی و اجتماعی را نیز در مرکز توجه مباحث مرتبط با سدسازی قرار می‌دهند. تعامل متقابل میان سدسازی و محیط‌های انسانی – اجتماعی، گستره‌ای است که پدیده‌های اجتماعی متنوعی چون مهاجرت، هویت، اقتصاد و... را در برمی‌گیرد. هرچند این پدیده‌ها، در نقد سدسازی کمتر مورد توجه بوده‌اند لکن سرنوشتی که بر هر یک از آن‌ها در جریان سدسازی رفته‌است محیط‌های انسانی – اجتماعی را با تغییر و تحولات عمیقی روبرو کرده است؛ تحولاتی که در شدیدترین حالت، به نابودی یک محیط انسانی – اجتماعی منجر شده است.

پیامد اخیر، بارها تکرار شده است. روستایی به زیر آب رفته است و در مراسمی اهالی روستا با روستای‌شان خداحافظی کرده‌اند. چنین رخدادی به عنوان شدیدترین پیامد اجتماعی سدسازی کمتر مورد توجه منتقدین بوده است. پیامدی که ساکنان روستایی را نه تنها مجبور به ترک موطن‌شان می‌کند بلکه با نابودی روستای محل تولد و محل سکونت‌شان و انتقال آن‌ها به محیطی دیگر، «هویت» آن‌ها را به خطر می‌اندازد.

هویت به عنوان فرایندی پویا که در تعامل با عناصر مختلف و متفاوت شکل می‌گیرد در تعاملی مستقیم با «فضا» قرار دارد. علاوه بر هویت، پدیده‌های دیگری چون «خاطره» نیز که در برساختن و بازنمایی هویت نقش دارند در تعامل با فضا شکل می‌گیرند. فضا، خاطره و هویت در گفت‌وگوی میان یکدیگر، بسیاری از وجوه شناختی و عاطفی انسان را شکل می‌دهند. فضا به عنوان شاخصی زمانی – مکانی که بستر کنش و انباشتن تجربه است بر اثر انباشت تاریخی تجربه‌ها، رویدادها، معناها و ارزش‌ها نقشی بی‌بدیل در زندگی انسان ایفا می‌کند. در واقع زیست انسانی در فضا سپری می‌شود؛ فضایی که گرانبار از خاطره‌ها و معناهایی است که به فرد امکان زیست اجتماعی می‌دهد. هویت فرد در چنین فضایی و در تعامل با دیگر عناصر مبتنی بر فضا چون خاطره، شکل می‌گیرد، نمایش داده می‌شود، با چالش مواجه می‌شود و تغییر می‌کند.

در چنین نگرشی، فرد در طول زندگی خود و در مراحل مختلف آن تعاملی چندسویه با فضا دارد. فضا به عنوان پدیده‌ای که در طول تاریخ شکل گرفته و بر اثر تجربه‌های زیسته‌ی آدمیانِ گذشته و حال برخوردار از معنا، ارزش و قاهریت شده بستر شکل‌گیری هویت فرد است. با این حال، فرد نیز به عنوان کنش‌گری که در این فضا می‌زید در تعامل میان خود، فضا و دیگران، به شکل‌دادن تجربه‌هایش، خاطره‌هایش، روابط و نسبت‌هایش و معناهایش می‌پردازد. در نتیجه‌ی این تعامل، فضا و هویت گفت‌وگوی مداوم، پویا و  با افت و خیزی دارند. گسست در فضا، چه به شکل مهاجرت و چه به شکل تخریب فضای کنونی، هویت فرد را با گسست مواجه می‌کند؛ گسستی که در نتیجه‌ی آن، فرد دوباره باید با فضای جدید تعامل برقرار کند. شکل‌گیری این تعامل جدید همیشه با موفقیت سپری نمی‌شود و چه بسا شکل نگیرد یا اگر شکل بگیرد با آسیب‌ها و گسست‌هایی همراه خواهد بود.

زیر آب بردن روستاها در نتیجه‌ی سدسازی از جمله‌ی این گسست‌ها است: گسست میان فضا و هویتی که در آن فضا شکل گرفته است. از آن‌جا که بیشتر ساکنان روستاهایی که نابود شده‌اند را افراد مسن و سالمند تشکیل می‌دهند، تعامل دوباره با فضای جدید در جهت شکل دادن به خاطره‌ها، معناها و ارزش‌های جدید برای زیستن در آن فضا سخت و گاه غیرقابل امکان خواهد بود. نابودی یک روستا و انتقال اجباری ساکنین آن به روستایی دیگر، صرفاً انتقال فیزیکی چند نفر نیست؛ بلکه با خطر نابودی مواجه ساختن هویت‌هایی است که در فضای نابود شده شکل‌گرفته‌اند، نمایش داده شده‌اند و با دیگر هویت‌ها تعامل داشته‌اند. نابودی یک روستا، نابودی بستری است که زندگی فرد در آن معنا پیدا می‌کند. فرد جداشده از روستای محل تولد و محل سکونت‌اش، فضایی که در آن متولد شده، کودکی‌اش را در آن گذرانیده، بازی‌ها و تجربه‌های خوشایند و ناخوشایند نوجوانی و جوانی‌اش را در آن گذرانیده، مصایب و سختی‌های کار و بزرگ‌سالی‌اش را در آن تجربه کرده، با دوستان و خویشان خود در آن تعامل داشته و یادآور درگذشتگان و اجدادش بوده را یکباره از دست می‌دهد. از دست دادن این فضا، تعلیق یکباره‌ی تمام این تجربه‌ها است؛ تجربه‌هایی که در نهایت هویت فرد را شکل می‌داده‌اند. از دست دادن فضایی که این تجربه‌ها در آن شکل گرفته است، بدین معنی است که فرد نه تنها نمی‌داند تجربه‌ها و دوره‌های مختلف زندگی‌اش را در کجا سپری کرده بلکه علاوه بر این، بدین معنی است که فرد در فضای جدید نیز به احتمال زیاد نمی‌تواند تجربه‌های لازم برای شکل‌ دادن دوباره به عناصر هویتی خود را تجربه کند. در نتیجه، فرد و هویت او، سرگردان و در تعلیق بین فضاهایی است که از یک‌سو نابود شده‌اند و از سوی دیگر، نمی‌تواند به شکل مطلوبی در آن‌ها به انباشت تجربه‌ها، خاطره‌ها و ارزش‌ها بپردازد.

سدسازی و زیر آب بردن روستاها و انتقال اجباری ساکنین آن، پدیده‌ای صرفاً فنی نیست. ابعاد مرتبط با آن، گستره‌ی متنوعی است که با تمام وجوه زندگی انسانی – اجتماعی مرتبط است. از جمله محیط‌زیست، مسائل اقلیمی و البته مسائل مرتبط با حوزه‌هایی که به زندگی اجتماعی انسان‌ها می‌پردازند. توجه به این بُعد اخیر، ابعاد مغفول مانده‌ی سدسازی را روشن می‌کند و لزوم مطالعه‌ی این بُعد را در فرایند ساخت سدها ایجاب می‌کند تا ارزشمندترین داشته‌های یک انسان، هویت‌اش، در این فرایند تخریب نشود.

 

توضیح عکس: قبرستان روستایی که قرار است در زیر آب سد گتوند مدفون شود. منبع: http://khabarfarsi.com/ext/6033891