پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
علف هرزهای مصنوعی
گاهی برخی آثار حوزه جنگ، به موضوعات نادری می پردازند که اگر چه ممکن است ریشه ای در تجربه ای واقعی نیز داشته باشند اما مانند علف هرزی در یک گلستان اند که رفتن به سراغ آن علف در میان آن همه گل، هنر هر نویسنده ای نیست!
اما گاهی برخی نویسندگان پا را از این بی سلیقگی نیز فراتر نهاده و دست به کاشت علف های مصنوعی می زنند. این علف های مصنوعی نه تنها حقیقت گلستان را مخدوش می کنند بلکه ریشه در واقعیت های تلخ جنگ نیز ندارند و شاید بتوان «پرسه در خاک غریبه» را آخرین مورد از این آثار دانست.
احمد دهقان که تجربه حضور در جبهه را نیز در کارنامه دارد، در آخرین اثر خود راوی جنگی در جبهه غربی است.
یگان نظامی از جنوب راهی غرب می شود تا به کمک آوارگانی بشتابد که صدام آنها را از خانه رانده و سایه مرگ در تعقیبشان است. دهقان در مقایسه با رمان «سفر به گرای ۲۷۰ درجه»، در این اثر کوشیده است کمی بیشتر از بوی باروت و دود فاصله بگیرد و به آدم ها نزدیک تر شود.
داستان قهرمان مشخصی ندارد و البته تم اصلی آن نیز اجازه قهرمان سازی و قهرمان پروری نمی دهد، چرا که در این داستان همه به نوعی قربانی اند.
با این حال شاید عبدالله و طلبه جوان را بتوان دو شخصیت برجسته داستان دانست. دهقان با معرفی و زوم روی این دو شخصیت می خواهد بگوید رزمندگان از طیف های مختلف بوده و نباید همه آنها را به چشم قدیس نگاه کرد.
زکریا طلبه جوان و کم حرفی است که رزمنده سفید را نمایندگی می کند. کم حرف است، اهل راز و نیاز، مخلص، شجاع و... و عبدالله که میانسال است، گذشته ای پرفراز و نشیب داشته است و شاید موضوع در گذشته وی، عشق او به زنی رقاصه در کاباره ها به نام شیرین باشد که هنوز هم ادامه دارد. عبدالله رزمنده خاکستری را نمایندگی می کند. او خود را به دل خطر می زند و تا آخر می جنگد و حتی وقتی خیلی ها عقب می کشند او پا پس نمی کشد. آنچه به لحاظ حتی داستانی- فارغ از مسائل ارزشی و آرمانی- محل اشکال است، انگیزه عبدالله از حضور در جبهه و جنگیدن است. همان طور که خود او نیز بارها می گوید، دلیل این موضوع را نمی داند. به راستی از نظر منطقی، چنین آدمی که نه انگیزه های دینی و آرمانی دارد و نه انگیزه ای شخصی، چرا باید خود را وارد چنان مهلکه هایی کند؟! فرق داستان با گزارش های مستند و خاطره گویی در عنصر خیال و مرز آن با واقعیت است. قرار نیست در داستان، نویسنده گزارشی مستند از جنگ ارائه کند اما تکلیف مخاطب با نویسنده ای که با خیال پردازی خود حقیقت و روح جنگ را نشانه می رود، چیست؟
اوج این مسئله در قضیه ارتباط میان نیروهای جزء و فرماندهان داستان نمایان می شود، دهقان با قلم خود، خطی ضخیم و غیرقابل نفوذ میان این دو گروه می کشد. نیروهایی که به راحتی به مسلخ فرستاده می شوند و به فرمانده های خود اعتمادی ندارند.
فضای سرد و عاری از اعتماد و اخلاصی که دهقان در صفحه ابتدایی اثر خود، تصویر می کند تا پایان داستان امتداد می یابد. (گروهی رزمنده که در بیابان پخش و پلا و منتظر دستور فرماندهان هستند و فرماندهانی که در چهاردیواری ساختمان نسبتاً امن فرماندهی محصور و ارتباط آنها با نیروها فقط از طریق امربرهاست.)
هر چه داستان پیش می رود، این شکاف عمیق تر شده و در پایان به اوج خود می رسد. فرمانده گردان، هنری جز دستور دادن ندارد و در معرکه نبرد، در سوراخی پنهان می شود و وقتی می بیند نیروها در حال عقب نشینی هستند، برای آنها روضه های حماسی می خواند و به مقاومت فرامی خواند! «عبدالله به عقب سر نگاه کرد. فرمانده، فقط سرش را از توی سوراخی پناهگاهش- زیر همان درخت بلوط پیر- آورده بود بیرون که آن هم وقتی صدای رگبار شدت گرفت، رفت پایین.»(ص۱۸۵)
دهقان در اثر خود، به جای اصطلاح معمول بسیجی از اصطلاح مجعول داوطلب جنگی استفاده کرده است. به راستش در کجای جنگ چنین اصطلاحی رایج بوده است؟! نویسنده اگر به امید جهانی شدن اثرش، به جای اصطلاح بومی بسیج از اصطلاح وارداتی داوطلب جنگی استفاده کرده است، باید برای هوش او تأسف بسیار خورد، چرا که مخاطب خارجی به اندازه کافی در آثار خارجی با داوطلب جنگی برخورد داشته و داوطلب جنگی آن هم از نوع ایرانی اش نمی تواند هیچ جذابیتی برای او داشته باشد.
اما شاید سیاه ترین نقطه این اثر، تشبیه برخی رزمندگان با چارپایان باشد. از میان داستان تعدادی الاغ و قاطر به گردان تحویل داده می شود. نویسنده آشکاراو بی پروا نسبتی مستقیم میان اعمال، واکنش ها و حتی سرانجام رزمندگان گردان و این چارپایان برقرار می کند.
از موارد متعدد برای نمونه می توان به دو صحنه از کشته شدن یک رزمنده و یک قاطر نگاهی انداخت؛ صفحه ۱۰۶، بر اثر انفجار یک قاطر مجروح شده و عبدالله می رود و تیر خلاص به آن می زند؛ «ساق سیاهه یک لحظه با نفرت و درد نگاه به او انداخت. بعد آرام و مهربان شد. انگار هیچ گله ای از کسانی نداشت. چشم ها را بست و کار تمام شد.»
صفحه ۱۸۴ و ۱۸۵، رزمنده ای مجروح شده و از قضا این بار نیز عبدالله به سراغ او می رود: «مجروح، با نگاهی پر از خشم، چشم به او دوخت. انگار که دردی طاقت فرسا بر جانش نشسته. بعد یک دفعه خون از دهان و دماغش زد بیرون و ا ز دور و ور صورت بی مویش، شره کرد روی برف ها. چشم های مجروح حالت عوض کرد و چنان مهربان شد که پنداری می خواست بگوید از هیچ کس و هیچ چیز گله ای ندارد.»
وقتی رزمندگان به قاطر تشبیه شوند، تکلیف فرماندهان نیز روشن است! با روباه صفتی جان خود را حفظ می کنند و با گرگ صفتی قاتل جان رزمندگان می شوند.
«صدمتر عقب تر، تازه افراد توانستند فرمانده را ببینند. توی یک سوراخ گنده که معلوم نبود لانه روباه یا گرگ است- زیر یک درخت بلوط پیر- پناه گرفته بود. لشگر شکست خورده را که دید، فهمید اگر وضع همین جور ادامه پیدا کند، خط از دست رفته و کار تمام است. برخاست تمام قد ایستاد. این طوری از کمر به بالا از توی سوراخی بیرون بود. دست ها را بلند کرد، توی هوا تکان تکان داد و فریاد کشید: کجا می رید؟»/ ص۱۸۲
سیاهی های «پرسه در خاک غریبه» به همین موارد محدود نشده و نویسنده هر جا توانسته -اغلب هم بی مناسبت و تناسب- نیشی به انقلاب و ارزش ها زده است. (ص۴۲: انقلاب فقط اسامی را عوض کرد و وضع مردم تغییری نکرد. /ص۲۳۳: فرمانده بزدلی که گاهی روباه است و گاهی گرگ، با چفیه ای که به سر بسته به هیئت [...] درمی آید تا ناخودآگاه تمام آن نسبت های ناروا از سرداران به [...] نیز تعمیم یابد.)
فارغ از تمام این سیاه نمایی ها با اثری بسیار ضعیف و بی کشش مواجهیم. شخصیت هایی سرگردان و داستانی که از ابتدا نیز وجود ندارد. درباره رمان بی داستان چه می توان گفت؟
بهروز جاویدان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست