پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تحلیل رنگ در شعر نو


تحلیل رنگ در شعر نو

رنگ در عرصه های مختلف زندگی, گستره روح, ذهن, جسم و طبیعت آدمی را در بر می گیرد فلسفه و روان شناسی, علوم طبیعی, اسطوره, فرهنگ عامیانه, ادبیات, هنر و دین هریك بنا به فراخور خود, كم یا بیش با جلوه های گوناگون اثبات و طرد رنگ, داد و ستد دارند

رنگ در عرصه های مختلف زندگی، گستره روح، ذهن، جسم و طبیعت آدمی را در بر می گیرد فلسفه و روان شناسی، علوم طبیعی، اسطوره، فرهنگ عامیانه، ادبیات، هنر و دین هریك بنا به فراخور خود، كم یا بیش با جلوه های گوناگون اثبات و طرد رنگ، داد و ستد دارند. از آن جمله:

سوگ در ناحیه ای همراه با سیاه پوشی و در ناحیه ای با پوشش سفید همراه است. پرچم سبز نشانه دین است. عرفان اسلامی برای قلب سالك، رنگ هایی قائل است، عرفان شرقی در تن آدمی نقاطی را محل تمركز و گرد آمدن انرژی می داند و برای هر كدام و فواصل آنها رنگی در نظر می گیرد، در شاخه ای از طب، بسته به ادراك رنگ از شعله شمع، پی به بیماری شخص می برند، یونگ دیدن رنگ را در رؤیا به واقعه ای و حالی درونی تعبیر و تأویل می نماید، روان شناسی جدید، برای درمان برخی پریشه های روانی و روحی، رنگ درمانی را به كمك می گیرد، اقتصاد نیز از این مقوله بی بهره نمانده و عرضه هر كالایی را در بسته ای جداگانه از نظر رنگ مورد توجه قرار می دهد و سرانجام همه این ها در ناخودآگاه شاعر، نویسنده و هنرمند گردآمده، هنگام آفرینش خلاقه اثر، بروز و نمود می یابند. ادبیات و ارتباط آن با حوزه ها و علوم دیگر، همیشه با داد و ستد و نیز چالش هایی همراه بوده است. شعر در ساز و كار خود عناصر گوناگونی را به كمك می گیرد تا در آن، فرآیند تكوین خود را به انجام رساند. یعنی سطر اول را كه «هدیه خدایان» است به خدای گونه درون خویش بپیوندد و در این شدن و در پیوستن، كائنات را فرا می خواند.

در این میان، روابط بین حوزه های گوناگون و دادوستد و چالش ها، چهره می نماید، كه هرچه باز جست و تحلیل عمیق تر و بنیادی تر باشد نزدیكی و همراهی این حوزه ها بیشتر دیده می شود.

بررسی های این نوشتار، براساس كاركرد و بروز و نمود رنگ در تصاویر و رفتار و كنش آن با دیگر عناصر صورت پذیرفته و از نظریه های روان شناسی و اساطیری به شكلی بسیار محدود بهره گرفته است. زیرا در آزمون های روان شناسی، تحلیل رنگ بیشتر كاربرد بالینی دارد. به بیان دیگر مخاطب بیمار روان پریشی است كه درمان گری با رنگ و روان شناسی رنگ ها استفاده می كند تا او را معالجه كند؛ ولی در این نوشتار،‌ما با متنی خلاقانه رو به رو هستیم كه ساز و كارهای ویژه خود را دارد. توضیح: با توجه به گستردگی موضوع به جهت اختصار و دریافت چگونگی حضور رنگ در آثار هر شاعر یا نوع ارتباط شاعر با عنصر رنگ، در این مقاله تنها به توضیحی اجمالی و كلی درباره ی حضور رنگ، در مجموعه های هر شاعر بسنده شده است، و هم چنین اگر رنگی ویژه، در آثار یك شاعر برجستگی داشته یا در نشان دادن روند اندیشه شاعر مؤثر بوده، آن رنگ گسترده تر باز نموده شده است. تنها در مجموعه آثار نیما و سپهری برای نمونه سنجشی از دو دوره شعری آنها انجام شده تا موضوع كاركرد عنصر رنگ در شعر، بهتر و دقیق تر نشان داده شود و زمینه ای برای تحقیقات گسترده تر در آثار شاعران و نویسندگان دیگر، فراهم شود و دریچه ای برای تماشای گوشه ای دیگر از ادبیات امروز باز بماند.

جدول عمومی رنگها در این مقاله محملی است برای تحلیل میزان حضور رنگ در دوره ای از حیات شعری، تا بتوان در حوزه های دیگر و پژوهش های گسترده تر علل و عوامل آن را جست و جو كرد و به شایستگی باز شناخت. این تحقیق، مدعی آمار قطعی همه آثار شعری، مورد اشاره نیست، زیرا تعریف های گوناگون از رنگ و چگونگی دریافت حضور و غیاب آنها می تواند گونه های دیگر از این تحلیل را رقم بزند. براساس آمار به دست آمده به طور كلی، پركاربردترین رنگ در مجموعه های بررسی شده، رنگ سیاه است كه ۷۴×۴۴ درصد كل رنگ ها را در بر می گیرد . رنگ های سرخ، سبز، سفید، زرد، آبی، خاكستری، بنفش و قهوه ای در مجموع ۲۶/۵۵ درصد باقی مانده را شامل می شوند. جدول یك، كاربرد عمومی رنگ ها را در مجموعه های مورد بحث نشان می دهد.

اختلاف بین رنگ سباه و سفید یعنی ۷۴/۴۴ درصد در برابر ۷۶/۱۱درصد، دوگانگی را به سمتی كشانده است؛ یعنی مجموع رنگ ها را در تقابل با سیطره رنگ سیاه قرار داده است.

رنگ های «سرخ، سبز، سفید» با درصدی نزدیك به هم در یك مجموعه گرد آمده اند، و رنگ های «زرد و آبی» و سپس رنگ های خاكستری، بنفش و قهوه ای» مجموعه هایی نزدیك به هم را شكل می دهند.

تلاش برای تثبیت موقعیت شخصی كه این موقعیت شخصی با خود شعر هم ذات شده، شاعر را به تلاش مضاعف واداشته است. او در رفتار رنگ ها، جستجوگری و تلاش برای رهایی را نشان می دهد كه عمق این جستجوگری در تقابل یاد شده مشاهده می شود.

نكته ای كه در كنار تحلیل عمومی و كلی رنگ ها قابل توجه و بازاندیشی است، حركت چرخشی و گاه استحاله ای است كه در حوزه معنایی رنگ روی می دهد كه این امر، تحلیل عمومی همان رنگ را در كنار مجموعه های دیگر دچار اشكال و اختلال می كند. این چرخش های معنایی به گونه های مختلف روی می دهد. به عنوان مثال در مورد رنگ های سرخ و زرد، وجوه مختلف معنایی باعث می شود تا آن دو رنگ گاه وجوه مختلف معمول و آشنای خود به درآیند و بیان گر جلوه ها و معانی دیگر شوند. زیرا رنگ های سرخ و زرد هر دو از سویی معنای زندگی، روشنی، غرایز و تحرك را در خود دارند و از سویی دیگر معنای خون، مرگ، بیماری، ضعف و پژمردگی را نشان می دهند.

نگاهی به عنصر رنگ در سروده های نیما یوشیج:

جدول های ۲ و ۳ نشان می دهد كه رنگ سیاه در شعرهای نیما(در دوره های مختلف) بالاترین بسامد را دارد. اما گفتنی می نماید كه در دوره اول(۱۳۱۳- ۱۳۰۰) این كار كرد بیشتر به صورت عینی و بیرونی و تا اندازه ای سطحی است، یعنی اوضاع نابسامان اجتماعی و سیاسی مملكت حضور این رنگ را افزونی می بخشد نمونه ای از این گونه كاربردها را باز می نگریم:

هان ای شب شوم وحشت انگیز!/ تا چند زنی به جانم آتش؟/ یا چشم مرا از جای بركن/ یا پرده ز روی خود فروكش/ یا باز گذار تا بمیرم / كز دیدن روزگار سیرم/.../آن جا كه ز شاخ گل فرو ریخت / آن جا كه بكوفت باد بر در/ و آن جا كه بریخت آب مواج/ تابید بر او مه منور/ ای تیره شب دراز دانی/ كانجا چه نهفته بُدنهانی؟/ بوده است دلی ز درد خونین/ بوده ست رخی ز غم مكدر/ بوده ست بسی سر پرامید/ یاری كه گرفته یار در بر/ كو آن همه بانگ و ناله زار/ كو ناله عاشقان غم خوار/ در سایه آن درخت ها چیست/ كز دیده عالمی نهان است؟/ عجز بشر است یا فجایع/ یا آن كه حقیقت جهان است/....

(مجموعه آثار، ص ۳۵)

اما این كاركردها در دوره پایانی(۱۳۳۷- ۱۳۲۵)، به گونه ای دیگر است. شعرهای این دوره بیشتر درونی و دهنی شده اند. به سخنی دیگر، علی رغم آن كه سیاه هم چنان بالاترین بسامد را دارد، از مفاهیم گذشته جدا شده و تا حدودی به سمت مفاهیم درونی و احساسی حركت كرده است و شاید به همین دلیل است كه كاربرد این رنگ عمیق تر و شاعرانه تر شده است.

شب است/ شبی بس تیرگی دم ساز با آن/ به روی شاخ انجیر كهن «وگ دار»

می خواند، به هر دم/ خبر می آورد طوفان و باران را و من اندیشناكم/ شب است/ جهان با آن چنان چون مرده ای در گور/ و من اندیشناكم باز.

(مجموعه آثار، ص ۴۹۰)

تو را من چشم در راهم شباهنگام/ كه می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی

(مجموعه آثار، ص،۵۱۷)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.