دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

نوآوریهای فلسفی و منطقی ابن سینا


نوآوریهای فلسفی و منطقی ابن سینا

اگر به دیده داد وَرزانه و از روی انصاف و تحقیق به آثار ابن سینا نگریسته شود وی, تنها برداشت بردار و شرح كننده سخنان مشاء نبوده, بلكه در بنیان گذاری و نوآوری آن نیز سهمی فراوان داشته است, به گونه ای كه در جای جای آثار خود, دارای اندیشه ای ژرف و در هر مشكلی خود اهل نظر و فكر بوده است

اگر به دیده داد وَرزانه و از روی انصاف و تحقیق به آثار ابن سینا نگریسته شود وی, تنها برداشت بردار و شرح كننده سخنان مشاء نبوده, بلكه در بنیان گذاری و نوآوری آن نیز سهمی فراوان داشته است, به گونه ای كه در جای جای آثار خود, دارای اندیشه ای ژرف و در هر مشكلی خود اهل نظر و فكر بوده است و در بسیاری از پُرسمانها, چه در فلسفه و چه در منطق, ژرف تر از ارسطو, مقوله های فلسفی و منطقی را به میان آورده و در بوته پژوهش قرار داده است.

از مهم ترین ویژگیهای فلسفه ابن سینا, كه بر فلسفه دیگران برتری دارد, این است كه معانی را ساده و با واژگانی اندك, ولی پرمعنی, در دسترس اهلِ دانش نهاده است.

افزون بر نوآوری و دَهای شخصی, كه بر ارباب اندیشه پوشیده نیست, تلاش وی در برابرسازی فلسفه با شرع و معارف دینی است.

ما در مقال حاضر, بر آنیم كه پاره ای از آرایی را كه ویژه شیخ الرئیس و یا كامل شدن آنها, به قدرت و نبوغ فكری وی بوده است, به بوته بررسی نهیم.

قیاس اقترانی شرطی

از نوآوریهای ابن سینا در منطق, بخش كردن قیاس اقترانی, به حملی و شرطی است; زیرا پیش از ابن سینا, نه ارسطو بحثی از قیاس شرطی اقترانی كرده است و نه دیگران قیاس شرطی را از گونه های قیاس اقترانی قرار داده اند. وی خود در دانشنامه علائی و اشارات و تنبیهات به این جُستار: (از قیاس اقترانی شرطی دیگران سخن نگفته اند و خود مبتكر آن بوده) اشاره می كند: (ارسطاطالیس راجع به قیاس خلف این مقدار گفته است كه خلف از شرطی است; پس پدید كردن آن كه خلف از شرطی است این است كه من خواهم گفتن. قیاس خلف, مركّب از دو قیاس یكی قیاسی است از جمله قیاس اقترانی غریب كه من بیرون آوردم. و یكی قیاس استثنایی, مثال آن كه كسی درست خواهد كردن كه هر فلانی باستار است, گوید اگر نه هر فلانی باستار است, و دانستم هر بهمانی باستار است كه این مثلاً بی شك است, از این جا واجب آید كه نه هر فلانی بهمان است ولیكن این محال است خصم مقر بود.)۱ قیاس بالا را با این مثال تقریر می كنیم: اگر (هر انسانی خندان است) و (هر خندان متعجّب است) پس (هر انسان متعجّب است) صحیح نیست, باید قیاس را این گونه طرح كرد:

برخی انسانها متعجّب نیستند.

و هر خندان متعجّب است.

پس برخی انسانها خندان نیستند. لیكن هر انسان خندان است.

پس هر انسان متعجّب است.

همچنین درباره تقسیم قیاس اقترانی به شرطی ساده و گاهی به حملی ساده و زمانی آمیخته از هر دو, در اشارات و تنبیهات می نویسد:

(والاقترانیّات قد تكون من حملیّات ساذجهٔ, وقد تكون من شرطیّات ساذجهٔ, وقد تكون مركّبهٔ منهما, والّتی یكون من شرطیّات ساذجهٔ فقد تكون من متّصلات ساذجهٔ, وقد تكون من منفصلات ساذجهٔ, وقد تكون مركّبهٔ منهما, فأمّا عامّهٔ المنطقیین فإنّهم تنبّهوا للحملیّات فقط وحسبوا أنّ الشرطیّات لایكون الاستثنائیهٔ فقط, ونحن نذكر الحملیّات بأصنافها, ثمّ نتبعها ببعض الاقترانیّات الشرطیّهٔ الّتی هی أقرب إلی الاستعمال.)۲

شیخ نصیرالدین طوسی, در شرح اشارات ضمن نقل این سخن ابن سینا كه می گوید: (قیاس اقترانی شرطی, از نوآوریهای من است), به روشنی یادآور می شود: شیخ الرئیس, نخستین بار قیاس اقترانی شرطی را مطرح كرده است.

دو قضیه مطلقه

جمهور منطقیان, در قضایای مطلقه و ممكنه و نیز نسبت دو قضیه مطلقه كه در كیف با یكدیگر اختلاف دارند, بر این نظرند كه قیاس جریان دارد, لیكن شیخ الرئیس برخلاف پیشینیان نظری دیگر دارد و مدّعی است كه قیاس در این جاها, جریان ندارد:

(اشارهٔ الی الشكل الثانی فی المطلقتین اذ اختلفتا فیه, فی السلب والایجاب فانّ الجمهور یظنون انّه قد یكون منهما قیاس, و نحن نری غیر ذلك, ثمّ فی المطلقات الصرفهٔ, والممكنات, فانّ الخلاف فیهما ذلك بعینه ولاقیاس منهما عندنا فی هذا الشكل….)۳

وی در بیان نتیجه ندادن قیاسی كه با اختلاف دو مقدمه در كیف به هیئت شكل دوم از دو قضیه مطلقه و نیز قضایای مطلقه و ممكنه فراهم شود, دلیلهایی را یادآور می شود و بر این نظر است كه چنین قیاسی از شكل دوم نتیجه گرفته نمی شود. شیخ در ادامه همین بحث به نوآوری دیگری نیز دست یازیده است و آن در موردی است كه اگر از شكل دوم, قیاسی از قضیه ضروری و قضیّه غیرضروری فراهم شود, در چنین قیاسی از شكل دوم, همین كه كبرای قیاس كلّی باشد, قیاس شكل دوم كامل و نتیجه بخش است و در این گونه قیاس شكل دوم, اختلاف در كیف را شرط نتیجه دادن آن قیاس نمی داند. در واقع, ابن سینا در بیان نتیجه دادن موجّهات از شكل دوم دو عقیده ابتكاری از خود بیان داشته است.۴ بیان و استدلال مدّعای اخیر وی چنان است كه می نویسد: (وذلك انّه اذا كان التألیف من ممكن صرف و ضروری صرف, او من وجودی صرف وضروری صرف, والكبری كلیهٔ, تم القیاس, سواء كانتا موجبتین معاً, او سالبتین معاً, فضلاً عن المختلفتین, امّا اذا اختلفتا, والكبری كلیهٔ, فتعلم مما علمت واما اذا اتفقنا فانت تعلم انّه اذا كان(ج) بحیث انّما یصدق (ب) علی كله بإیجاب غیرضروری, فكان (ب) علی كل ما هو (ج) غیرضروری او المفروض من (ج) غیر ضروری, وكان (ا) بخلافه عند ما كان كل ما هو (ا) فان (ب) ضروری علیه فان طبیعهٔ (ج), او المفروض منه, مباینهٔ لطبیعهٔ(ا) لاتدخل احداهما فی الاخری, ولایمكن ذلك, سواء كان بعد هذا الاختلاف اتفاق فی الكیفیهٔ الایجابیهٔ, او الكیفیهٔ السلبیهٔ, وكذلك البعض من (ج) المخالف لـ (ا) فی ذلك ان كانت الصغری جزئیهٔ وتعلم انّ النتیجهٔ دائماً تكون ضروریهٔ السلب, وهذا مما غفلوا عنه.)۵

قضایای نقیض

ارسطو و جمهور منطقیان می پنداشتند: قضایای مطلقه ای كه در دو مقوله كیف و كم با یكدیگر اختلاف داشته باشند, نسبت به هم نقیض خواهند بود. به عبارتی دیگر, پیشینیان تناقض در قضایای مطلقه را تنها در اختلاف با دو مقوله كیف و كم می دانستند و توجّهی به اختلاف در جهت نداشتند, لیكن ابن سینا نظر دیگری دارد.۶


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.