شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

زنگ خطری که انتقام جویی در کلام می نوازد


زنگ خطری که انتقام جویی در کلام می نوازد

قاسمزاد روانشناس می گوید باید منشا خشم سرایی و کینه جویی را در ترانه ها بجوییم

«در هیچ رویکردی از روانشناسی نداریم که فرد مجاز باشد احساسات بد را به خود و دیگران روا بدارد. کلمات با مفهوم بد و خشم بیانگر احساسات بد است و این احساس می‌تواند به آسیب‌دیدگی یا آسیب‌رسانی منجر شود.»

دکترناصرقاسمزاد روانشناس و مدرس دانشگاه در تحلیل ترانه‌ها و آهنگ‌هایی که از مفاهیم کینه، انتقام، خشم و نظایر آن بسیار استفاده می‌کنند این بحث را مطرح کرد. او معتقد است که «مسوولان جامعه نیز باید از این زنگ خطر هشداری تلقی کنند و بپرسند چرا میل به ابراز خشم و کینه و انتقامجویی در حال بروز است.»

گفتگویی که پیش رو دارید یک محور مهم را در بررسی آنچه رپ‌خوانان زیرزمینی و غیرزیرزمینی ایران و آن دسته از ترانه‌هایی که در خارج از ایران سروده و براساس آن آهنگی ساخته می‌شود مد نظر داشت که آیا ممکن است خواندن و گوش سپردن به چنین اشعاری منجر به ارتکاب جرم شود؟ دکتر قاسمزاد دراین باره هم تحلیلش را بیان کرده که در ادامه می‌خوانید:

مدتی است نوعی از ترانه‌سرایی و آهنگ‌ها رواج یافته است و جوانان و نوجوانان هم علاقه خاصی به آنها دارند که در متن ترانه‌ها و مفهومی که انتقال می‌دهند اوجی از نفرت و کینه نهفته است، حتی لحظه‌ای که آن عبارات را آدمی می‌شنود، ممکن است با خود بگوید این نفرین اگر عملی شود، چه ضایعه دردناکی رقم می‌خورد. آیا این رفتار و این سبک در خواندن و گوش سپردن در موسیقی نشانه‌ای خطرناک نیست؟

نوعی نگاه به جامعه و اطرافیان در برخی افراد که عمدتا جوانان جامعه هستند در قالب سبکی خاص از موسیقی، ترانه و آهنگ بروز یافته و در حال رواج است.

در این سبک خاص عمدتا به دنبال آن هستند تا خشم و ناراحتی خود را در قالب الفاظ و به صورت شعر و ترانه ابراز کنند. انسان‌ها همیشه به دنبال معنا هستند. در عین حال ذات انسان همیشه به خوبی و خوشی تمایل داشته است، همیشه مثبت بودن و نگاه خوب داشتن و اندیشه پاک داشتن مد نظر بوده و تمایل بشر به آن سو بوده است.

ذات انسان با بدی همنوایی ندارد. در واقع، بدی زاییده شرایط است. شرایط محیطی، شرایط خانوادگی و در این شرایط است که فرد باید بتواند از مسیرهایی بگذرد و طبیعتا عوامل دست به دست هم می‌دهد تا فردی صفت بدی به خود بگیرد.

اما اینکه در قالب سروده‌ها و ترانه‌هایی شاهد بروز نگاهی منفی، بدبینانه و سرخوردگی در جای جای کلمات ترانه‌ای هستیم حکایت از یک منفی‌گرایی و بدبینی به همه چیز است. در واقع آن فرد سراینده و فرد خواننده گویی به آخر خط رسیده و همه چیز را پایان یافته می‌انگارد.

یک نوع عصیانگری را می‌خواهند به این وسیله با خود حمل کنند و خودشان را مخالف همه معیارهای بشری در مقابل شادزیستن نمایان کنند.

خب، این وضع از چه چیزی در نهاد و درون انسان نشئت می‌گیرد؟

نیازهای واپس زده و انکار شده را از این طریق می‌خواهند جبران کنند. در واقع آن عقده‌ها و حقارت‌های درونی را فرد از این طریق نشان می‌دهد. این افراد به دنبال پاسخ دادن به همان نیازها و احتیاجات واپس‌زده خود هستند. برای همین رفتارهای ضداجتماعی از این دست از خود بروز می‌دهند.

یعنی تحلیل شما این است که سرودن چنین اشعار و ترانه‌ها و خواندن و شنیدن آنها رفتاری ضد اجتماعی است؟

بله. این رفتاربیمارگونه می‌تواند منشا آسیب‌های اجتماعی باشد. اینکه فردی تا این حد بدبینانه و انتقام‌جویانه بخواهد به زندگی و اطرافیان خود بنگرد می‌تواند منجر به آن شود که این فکر به عمل تبدیل شود. این بخش خطرناک است.

بخشی از این خطر متوجه همان واپس‌زدگی بخشی به بستری که فرد در آن زندگی می‌کند و بخشی هم ناشی از عقده‌های خودبزرگ‌بینی باشد که فرد به این رو می‌آورد. حال آنکه رفتاری که یک هنرمند از خود بروز می‌دهد به سرعت قابلیت تبدیل شدن به یک الگوی اجتماعی دارد. بنابراین نوع کلمات و نوع اشعاری که ترانه‌سرا به کار برده بیانگر نشانه‌های فردی دچار بیماری شخصیتی است. این فرد می‌تواند آسیب زدن به خود یا به دیگری را مجاز بشمارد.

در چنین شرایطی که فردی آسیب زدن به خود یا به دیگران را مجاز بشمارد این مِی‌تواند از نظر روانشناسان بیماری تلقی شود. در هیچ رویکردی از روانشناسی نداریم که فرد مجاز باشد احساسات بد را به خود و دیگران روا بدارد. کلمات با مفهوم بد و خشم بیانگر احساسات بد است و این احساس می‌تواند به آسیب‌دیدگی یا آسیب‌رسانی منجر شود.

حال که صحبت از هنرمند شد، بگذارید از منظری دیگر هم به این موضوع نگاه کنیم. هنر و عموم زیرمجموعه‌های هنری با مقوله زیبایی سر و کار دارند و زیبایی صفتی است که ذات متعالی دارد. چگونه می‌توان تصور کرد که افراد به هنر روی می‌آورند که به جای تعالی و رشد به خسران و نیستی خود یا دیگری فکر کنند و آن را برزبان آورند.

روح هنر و بحث‌های آن همه مسیر منتهی به تعالی را سیر می‌کنند.

هنر برای تعالی و رشد انسان است. امروزه زیرمجموعه‌های هنری و سبک‌های آن روش‌های موثری در این زمینه و انتقال مفاهیم محسوب می‌شوند.

حال اگر عده‌ای بخواهند از این فرصت یعنی وسیله قرار دادن هنر برای انتقال مفاهیم کینه‌جویی، انتقام‌جویی و بروز خشم استفاده کنند، این می‌تواند یک زنگ خطر برای جامعه محسوب شود و جامعه‌شناسان و روانشناسان اجتماعی از یک سو باید به تحلیل این شرایط بپردازند و از سوی دیگر مسوولان جامعه نیز باید این زنگ‌خطر را هشداری تلقی کنند و بپرسند چرا میل به ابراز خشم و کینه و انتقام‌جویی در حال ابراز است.

شما از زنگ خطر گفتید. این زنگ خطر دقیقا متوجه چه بخشی و چه افرادی در جامعه است؟

این اتفاق در جوامعی مثل ایران که جمعیتی جوان دارند خطر محسوب می‌شود، زیرا هنر و هنرمند قابلیت الگوسازی دارد و جوانان نیز نیازمند داشتن الگویی برای زندگی و پیشرفت در آن هستند. درواقع ما باید بتوانیم الگوهای مناسب و کارآمد و اثرگذار از نگاه مثبت به آنها ارائه کنیم و در هر مقطع و هر زمان به پالایش الگوها و روش‌های موجود پرداخته و با اقدامات صحیح افراد با سلامت را مطرح کنیم تا مورد توجه قرار گیرند.

از دید آسیب‌شناسی باید هم به این موضوع خیلی دقت کنیم، زیرا بروز چنین پدیده‌هایی باید مسوولان بهداشتی و سلامت جامعه را به سمت حل معضلات و مسائل بکشاند و آنها در جست‌وجوی پاسخ این سوال باشند که در جامعه چه ضعف‌هایی بوده که بروز خشم و انتقام‌جویی از دل ترانه‌ها و هنر سر بیرون آورده است.

اما مهم‌ترین سوال این است که آیا ممکن است رواج، سرودن و بازخوانی و زمزمه این قبیل اشعار و ترانه‌ها به ارتکاب جرم هم بینجامد؟

بله، حتما می‌تواند منجر به وقوع جرم هم بشود. بروز این نوع و این سبک از هنر و روی آوردن به آن تنها یک سرگرمی نخواهد بود، زیرا این مقوله به زمزمه ذهنی افراد تبدیل شده و بعد ذهنیت می‌تواند تبدیل به عمل شود و هم افراد آسیب‌پذیر و هم افراد آسیب‌رسانی را به وجود آورد.

کسانی که به سرودن و گفتن و بازگفتن چنین اشعار و ترانه‌هایی روی می‌آورند به دلیل نوع تجارب و شخصیتی که دارند از حساسیتی ویژه برخوردارند که آستانه تحمل پایینی برای آنها رقم زده است. به همین دلیل احتمال وقوع آسیب بسیار است، چه آنکه خود آسیبی به دیگری یا خود برسانند و چه خود قربانی آسیبی شوند.

شما چنین افرادی را از نزدیک زیرنظر داشته‌اید.منظور از هر دو گروه سراینده و خواننده و از سوی دیگر علاقه‌مندان و مخاطبان این محصولات است؟

از نزدیک شاهد رفتار و روش زندگی چنین افرادی هستم و تیم همراه من در کلینیک مشاوره نیز در حال رصد کردن سی.دی‌ها و ترانه‌های این افراد هستند و بررسی‌هایی هم درباره آنها انجام داده‌ایم.

این افراد از جمله افرادی از جامعه هستند که تولید ندارند یا تولید کمتری نسبت به بقیه مردم دارند. زمینه خودآزاری و دیگرآزاری هم در آنها دیده می‌شود. به نوعی دچار سردرگمی هستند. انگیزه‌هایی که برای داشتن شغل، زندگی خوب و دیگر مولفه‌های آن لازم است را ندارند و سبک‌هایی عصیانگرانه در زندگی در پیش دارند. عموما هم طرد می‌شوند. این عده هم به خود آسیب می‌رسانند و هم به جامعه آسیب خواهند رساند.

سینا قنبرپور